بودجه نهادهاي مذهبي

از سال‌هاي ۱۳۸۴ به بعد به مرور و با سرعت بالا بودجه نهادهاي مذهبي يا فعاليت‌هاي قرارگاهي به نام انقلاب و دين افزايش چشمگيري يافت. در آن سال‌ها مشكل خاصي نبود، زيرا درآمدهاي نفتي سر به فلك مي‌ساييدند، و سالانه با حدود صد ميليارد دلار درآمد نفتي (5/2 برابر بودجه كنوني) هر چه خواستند بريدند و دوختند و بردند و روند رشد اين نهادها و نيز نهادهاي دولتي مرتبط با سياست‌هاي محدودكننده مشاركت مردم نيز افزايشي بود و در عوض اين بودجه آموزش و پرورش بود كه تكان نمي‌خورد؛ كمتر مي‌شد كه بيشتر نمي‌شد (به قيمت ثابت) . در نهايت اين واقعيت در زمان تحريم‌ها و كاهش درآمدهاي نفتي به صورت بومرنگ عمل كرده و بازگشته و به پرتاب‌كننده مي‌خورد. چرا؟ به اين علت كه كفگير درآمدهاي نفتي و رانتي به ته ديگ خورده است، در نقطه مقابل هزينه‌هاي حكومت با سرعت رو به افزايش است. هم در بخش يارانه‌ها، و هم در بخش بازنشستگي و هم در بخش افزايش نيرو و حقوق و دستمزد و بالاخره هم در بخش دفاع. در اين مرحله صداي مردم در آمده است. به اين علت روشن كه با ساختار فاصله گرفته‌اند و آن را از خود نمي‌دانند، و هيچ توجيه منطقي براي پرداخت ماليات نمي‌بينند. ‌اگر‌چه‌مجموعه سهم اين نهادها و تبصره‌هاي عجيب و غريب، حداكثر ۱ تا ۲ درصد كل بودجه است و تأثير تعيين‌كننده‌ای در بودجه ندارد ولي ارقام واقعي آنها بسيار بالاست، هنگامي كه كل آنها ممكن است تا ۴۰ هزار ميليارد تومان و بيشتر برسد، هر كس گمان مي‌كند اگر اينها حذف شوند، حقوق آنان كه خيلي خيلي كمتر است افزايش مي‌يابد. در واقع مردم منطقا هم درست فكر مي‌كنند و شايد به همين علت است كه اكثريت مردم اين حرف آقاي پزشكيان را قبول ندارند كه دولت پول ندارد، مي‌گويند اگر نداريد اينها چيست كه مي‌پردازيد؟ واقعيت اين است كه هيچ كدام از اين نهادها هم در برابر بودجه‌اي كه مي‌گيرند پاسخگو نيستند. البته ريشه اعتراضات به بودجه آنها جاي ديگري هم هست. مساله اين است كه جايگاه نهاد دين و تبليغات ديني به دليل حكومتي شدن به‌شدت تضعيف شده است. در واقع همين بودجه‌ها نهادهاي ديني را دولتي و بزرگ و حجيم كرد، ولي همزمان استقلال آنها را گرفت و به يك زايده حكومتي و قدرت تبديل كرد. 
تبليغ دين كه بايد از داوطلبانه و با ادبياتي صميمانه و دوستانه انجام شود، تبديل شد به يك فعاليت اداري همراه با حقوق و مزايا و بازنشستگي و از اين مهم‌تر تبعيت از يك رييس كه خودت انتخاب نكرده‌اي و بايد تابع فرامين او باشي. ادبيات اين نهاد مبتني بر قدرت و اقتدار سياسي و به كلي با نهادهاي ديني كه پيش از انقلاب بود متفاوت شد. اين نهادها به ميزاني كه در بيرون بزرگ و به ظاهر قدرتمند و پرطمطراق مي‌نمودند، از داخل تهي و كم‌ارزش مي‌شدند. بودجه‌اي كه قرار بود قاتق تبليغ دين شود، قاتل جان آن شد، و مخالفت با اين بودجه‌ها بازتابي است از واقعيت‌هاي جامعه.
آيا اين نهادها مي‌توانند مسير ديگري را بروند؟ قطعاً خير. يكي از دلايلي كه برخي مراجع چون آقاي سيستاني نسبت به منابع مالي دولتي حساس هستند، همين اثرات است. نهادهايي كه وابسته به اين منابع مالي شده‌اند، در كوتاه‌مدت قادر به جدا شدن از آن نيستند، ضمن اينكه آنان هزينه‌هاي حفظ اين بودجه را از طريق تعامل با مجلس و نمايندگان مي‌پردازند، و هزينه افراد و امكانات آنها از اين طريق تأمين مي‌شود، پس راهي براي جبران ندارند، به ويژه كه ورودي منابع مالي مردمي به نهاد دين نيز كاهش چشمگيري يافته و وابستگي آنها را به بودجه‌هاي دولتي بيشتر كرده است. بنابراين امكان جدا شدن آنان از اين منبع وجود ندارد ولي چون اين منبع با گذشت زمان كوچك‌تر شده و ديگر به شير نفت وصل نيست به علاوه نيازهاي اين نهادها نيز روزافزون شده، لذا مردم حساسيت پيدا كرده‌اند و همين امر موجب تضعيف بيشتر نهاد دين گرديده است. تا دير نشده بايد سياست تبليغ و آموزش دين را به نحوي اصلاح كنند كه در كوتاه‌مدت جلوي روند افزايشي آن گرفته شود سپس فرآيند كاهش اين وابستگي از طريق كاهش هزينه‌ها و پيدا كردن منابع جديد كليد خورده شود، در غير اين صورت اوضاع تبليغ و آموزش دين از اينكه هست بدتر و بدتر خواهد شد.