بلاها و نعمت‌هاي تاريخ شفاهي

اگر تاريخ شفاهي را همان سفرنامه‌ها يا حكايت‌هاي كهن در ادبيات فارسي بدانيم، اين نوع تاريخ‌نگاري ريشه‌هاي چندصد ساله در ادبيات ما دارد. همه ما متون كهني را به خاطر داريم كه با عبارات آشنايي آورده‌اند كه... يا حكايت كنند...آغاز شده و بعد از آن واقعه‌اي گاه واقعي، گاه خيالي آمده، اما اغلب از خيال و واقعيت هر دو تاثيري پذيرفته. از پرآوازه‌ترين تاريخ‌نگاري‌هاي عصر كهن ايراني حكايت بر‌ دار كردن حسنك وزير در عصر غزنويان در كتاب تاريخ بيهقي است كه با جزييات و قلم درخشان بيهقي تصويري روشن از واقعه را پيش چشم ما مي‌گذارد. هر چند همواره نمونه‌هايي از اين روايات را مي‌توان سراغ گرفت، تا چند دهه قبل آنچه از تاريخ قلمي مي‌شد، به قلم تاريخ‌نويساني بود كه اسناد و احكام حكومتي را دست‌مايه ثبت تاريخ مي‌كردند و اغلب آنچه به مردم كوچه و خيابان گذشته بود، از شادي و غم و نارضايتي و رضايتمندي در محاسبه تاريخ‌نويسان رسمي نمي‌آمد و مردم را در اين تاريخ‌نويسي سهمي نبود. به گفته والتر بنيامين، «تاريخ را فاتحان مي‌نويسند، ولي هنر تاريخ به روايت شكست‌خوردگان است» اين را شايد بتوان درواقع اشاره‌اي به همان تاريخ‌نگاري و تاريخ‌داني رسمي دانست. دانشگاه كلمبيا در امريكا در سال 1948، براي اولين‌بار موضوع تاريخ شفاهي را به عنوان سرفصلي در محافل آكادميك مطرح كرد. «تاريخ شفاهي، شاخه‌اي جذاب از مطالعات تاريخي و جامعه‌شناسي است كه مسيري به دنياي تجربه‌ها، خاطرات و روايت‌هاي فردي مي‌گشايد. اين رويكرد، به ويژه در شناخت تاريخ اجتماعي، فرهنگي و هويتي اهميت مي‌يابد، چراكه بسياري از لايه‌هاي زندگي مردم در اسناد رسمي و مكتوب، خاموش مي‌مانند. تاريخ شفاهي با محوريت خاطرات شخصي و جمعي، تجربه‌هاي روزمره، نگاه‌هاي حاشيه‌اي و روايت‌هاي كمتر ديده ‌شده، تصويري زنده و انساني از گذشته را پيش چشم ما قرار مي‌دهد.»
هدف تاريخ شفاهي در واقع تاباندن نور به فضاهاي تاريك تاريخ است كه در اسناد رسمي نمودي ندارند، اما مردم آنها را زندگي كرده‌اند. اين نوع تاريخ‌نگاري به خصوص بعد از ورود ضبط‌صوت‌ها و دوربين‌هاي فيلمبرداري قابل‌ حمل جهش چشمگيري كرد و تبديل به سندي قابل ارايه شد.
با وجود اهميتي كه تاريخ شفاهي در چند دهه گذشته پيدا كرده، اما تا چه حد مي‌توان به درستي تاريخ شفاهي تكيه كرد و اطمينان داشت؟ اولين قدم براي ثبت تاريخ شفاهي، مصاحبه است. مي‌توان با افراد متفاوتي مصاحبه كرد، از ملكه‌ها تا سلبريتي‌ها و فعالان سياسي و مدني و مردم كوچه و بازار، اما هر چه هست، بايد نقش واقعي افراد مصاحبه‌شونده شناسايي شده باشد تا بتوان درستي روايات آنها را محك زد. قطعا روايات يك سرباز از ميدان جنگ دقيق‌تر از آدمي است كه چند كيلومتر دورتر از آنجا قرار دارد يا شايد روايت‌هاي يك دربار كه هم از ديدگاه درباريان و هم از ديد خدمه آنجا نوشته شده تصويري كامل‌تر از آنچه در آن دربار گذشته مي‌تواند ترسيم كند. هر چه هست، مصاحبه‌شونده بايد در جايگاه خودش درست تعريف شود.
مصاحبه اما قدم اول است. مصاحبه‌گر ضمن احاطه بر تاريخي كه بر آن كار مي‌كند، بايد بداند در نهايت چه مي‌خواهد. ناآگاهي از تاريخي كه در كار ثبت آن است، مي‌تواند مصاحبه‌گر را بازيچه روايات كند و او را به هر سويي بكشاند و گاه بي‌مورد دچار هيجان يا حتي خشم كند.
تمام مراحل مصاحبه كه طي شد، اگر فرض كنيم افراد درستي انتخاب شده بودند و پرسش‌هاي درستي پرسيده شده، زمان راستي‌آزمايي مي‌رسد. راويان كجا را درست و كجا را اشتباه كرده‌اند؟ آيا روايت‌هاي فردي با تاريخ‌هاي آن وقايع مي‌خواند؟ مثلا آيا واقعا زلزله‌اي در آن تاريخ در آن محل اتفاق افتاده؟ اينجا هنر مصاحبه‌گر است كه به حافظه راوي دل نبندد و خود درستي گفته‌ها را محك بزند. بسياري از آنهايي كه خاطرات خود را در دستگاه‌هاي ضبط‌صوت يا در برابر دوربين مي‌گويند، سوگيري‌هاي شخصي و موضع‌گيري‌هاي ايدئولوژيك را هم وارد روايتشان مي‌كنند و در انتها نتيجه وارونه‌ يا از واقعيت فاصله مي‌گيرند و به عبارتي دروغ و راست را به هم مي‌بافند. هر چند تاثير ديدگاه‌هاي فردي در روايات امري گريزناپذير است و نمي‌توان و شايد درست نباشد كه راوي را در فضا و بدون هيچ نظري فرض كرد، پالايش تاريخ شفاهي از سوگيري‌هاي نظري و غرض‌ورزي‌هاي شخصي كه موجب قلب وقايع تاريخي مي‌شوند، وظيفه ديگر تاريخ‌نگاران شفاهي است. در آخر اما اين پرسش جدي به ميان مي‌آيد كه در ميان حجم عظيم روايت‌هاي فردي كه در دست مصاحبه‌گر است، كدام اطلاعات باارزشند و مي‌توانند دستمايه تاريخ‌نويسي قرار گيرند و به عنوان مخلص كار منتشر و ارايه شوند؟ بله، كار آنقدرها كه ابتدا به نظر مي‌آيد، آسان نيست.