ضایعه جبران ناپذیر فرار مغزها

فرمان تحقیرآمیز، ضد حقوق بشری و مخالف عرف بین‌الملل رئیس‌جمهور تازه‌کار آمریکا و منع ورود شهروندان هفت کشور به ویژه ایران که مخالفت افکار عمومی مردم آمریکا و نیز جهان را در پی داشت آن چنان که  حتی دستگاه قضایی آن کشور برنتافت و به لغو چنین امر نوظهوری قاطعانه همت گماشت و موجب تحسین و اعجاب جهانیان از آن فرمان و این لغو شد، ملت ما را سخت به تامل آورد که پیش از معلول در پی تحلیل علت باشد به این که انبوه مسافران و مهاجران ایرانی چرا آن همه به سفر به آمریکا مشتاق‌اند، از ایرانی که بگذریم انگار که کعبه آمال و سرزمین موعود و مدینه فاضله ملتها، از جمله اروپایی‌ها هم همین کشوری است که ترکان به آن لقب «ینگه دنیا»، «دنیای نو» و «ارض جدید» داده‌اند و شاعری هم در موردش سروده است که:
عاقلان را دهر، زندان است و بند          
غافلان را نیک دنیایی خوش است
اما هر چه هست، خوب است یا بد، کازینوهای آنچنانی دارد و چه و چه‌ و هر روز و هر شب هم به استناد زیرنویس سیمای ما چهل پنجاه نفری هم در تیراندازی‌اش کشته می‌شوند، توانسته است تا همه مغزها و سرمایه‌های شرق و غرب را یک‌جا در خود گرد آورد و از آن گذشته، ذخایر و مواریث علمی و فرهنگی کشورهای عالم را در موزه‌های خود به نیکی حفظ و به نمایش بگذارد و همه را به نفع فرهنگ و مدنیت خود مصادره نماید. می‌گویید نه؟ بگذارید انگشت بالا کنند که از آن المپیادی‌ها و ممتازان و مفاخر علمی و فرهنگی ما، چه شمار در ایران و چه شمار در آمریکا هستند؟ و بگوییم که آن 5 هزار نفری که در دوره دکتری و 7 هزار نفری که در مقطع کارشناسی ارشد در آنجا درس می‌خوانند از زبدگان و برجستگان ما هستند یا نیستند؟ البته این عیب که ایرانی‌ها در جایی به غیر از ایران درس بخوانند، در شرایط لزوم، حسن هم هست چرا که رسول مکرم اسلام‌(ص) فرموده‌اند که: «هنر را اگر دست کافر هم هست بیاموزید» و نیز «علم را اگر در چین هم هست، طلب کنید» به همین استناد، بسیاری از مسئولان و جمعی از دولتمردان ما هم تحصیلکرده اروپا و آمریکا و در دوران اخیر، درس‌خوانده مالزی و هند و ...هستند. از جمله آنان رئیس‌جمهور کنونی ما فارغ‌التحصیل بریتانیا و رئیس مجلس ما هم درس خوانده آمریکاست. از طرفی برخی حوزوی‌های برجسته ما هم تحصیلکرده‌های حوزه علمیه « نجف » اشرف‌اند. همان گونه که  دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه ما هم خالی از طالبان علم و دین، نیست و شمار آنها به ده‌ها هزار می‌رسد.


اما آنچه بد است و ضایعه ملی خواهد بود اینکه نتوانیم آن هزاران نخبه علمی خود را پس از فراغت از تحصیل علم و کسب تجربه بازگردانیم و مصیبت‌بارتر آن که نتوانیم صاحب علمان درون کشور را نگه داریم و شرایطی به وجود آوریم که آن عزیزان و این ارجمندان، امنیت روحی و روانی و موقعیت شغلی و زندگی مطلوب خود را در آمریکا جست و جو کنند‌! اینجاست که مانع بزرگی پیش روی ما قرار می‌گیرد تا  در هیچ زمینه‌ای فرصت عرض‌اندام و خودنمایی علمی و فرهنگی و دینی و انقلابی نداشته باشیم و در مرز‌های خود محدود‌تر از همیشه بمانیم. 
واقعیت غیرقابل انکاری که اگر هم امروز به فکرش باشیم، بسیار دیر است.
البته این نکته قابل استناد و دفاع است که تمدن‌های بشری از جمله تمدن اسلامی و تمدن ایرانی به سبب «هجرت» و مهاجرت پدید آمده‌اند اما تمدنی که با مهاجرت دانشوران ما در آمریکا، می‌بالد و به ظهور می‌رسد، از نوع فرهنگی دیگر است و هرگز از جنس ما و به سود ما نیست بلکه حکایت سوختن «عود» است که از بوی خوش آن، دیگران بهره‌مند می‌شوند اما از خود «عود» هیچ نمی‌ماند. 
پس تدبیر و روش نیکوی کشور‌داری آنجاست که با عدالت اقتصادی و عدالت فرهنگی و اجتماعی و محوری به نام قسط اسلامی آنچنان زمینه قضایی و حقوقی فراهم کنیم که فرزندان برومند کشور در زادگاه خود بمانند و خدمت کنند و آن رفتگان از ایران با کوله‌بار علمی و تجربی‌ای که دارند به ایران بازگردند تا ماندگان و آمدگان به یاری هم، ایرانی بسازند که زیبنده نام ایران و ایرانی باشد .اگر چنین نکنیم به دست خود جبهه دشمن، آن دشمنی که حقارت و انزوا و خشک شدن ریشه موجودیت ما را می‌خواهد و آرزو می‌کند، آنچنان تقویت کرده‌ایم که تلاش ما در مقابلش مشت به سندان کوفتن را می‌ماند و ضایعه بار است اگر ترتیبی اتخاذ نکنیم تا نخبگان و مغزهای ما در زادگاه و وطن خویش، جایی جهت کار و ارائه خدمت علمی و فرهنگی نبینند و با اضطرار از ایران بروند و همسفر با بی‌دردان خوشگذرانی باشند که از بد حادثه و دلارهای بادآورده نام ایرانی برخود نهاده‌اند!