درس‌های مکتب عاشورا

سیدابوالحسین نواب
رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب

با گذشت زمان همچون اسلام، حقیقت و واقعیت عاشورا نیز آشکارتر می‌شود. گویی هر سال با رشد بشریت نورانیت عاشورا معنی تازه‌ای پیدا می‌کند و جلوه‌ها و آفاق تازه‌ای را برای بشریت می‌گشاید. گویی با  رشد فکری انسان‌ها، خرافات عاشورا نیز کمتر می‌شود. ای کاش شهید مطهری زنده بود و می‌دید که 37 سال پس از شهادت او، توصیه‌اش که حماسه عاشورا را دریابید، به عاشورا جفا نکنید و عاشورا را حماسی مطرح کنید، هر روز روشن‌تر می‌شود. عاشورا حقیقتی دارد که بشریت مدیون اوست، عاشورا واقعیتی دارد که اسلام زنده به اوست و حسین بن علی راهی را فراروی بشریت گشوده است که انگار تا پایان تاریخ هر روز روشن‌تر و نورانی‌تر جلوه می‌کند. درس‌های اصلی که بشریت تا پایان تاریخ به آنها احتیاج دارد، همان درس‌های عاشورا است که عبارت است از یک: آزادگی. گوهر آزادگی چیزی است که اگر انسان یک لحظه آن را از دست بدهد، به بنده غیر خدا تبدیل می‌شود. این یعنی عبد ذلیل دیگران شدن که در این صورت دیگر انسانیت معنایی ندارد. به عبارتی، آزادگی درس اول مکتب عاشورا است که  انسانیت بدون آن معنایی ندارد.


دو: حریت که جزء مکمل آزادگی است، از این پیام حسین بن علی فهمیده می‌شود که گفت ای قوم! اگر دین ندارید و به معاد ایمان ندارید، لااقل جزو احرار و آزادگان باشید. حریت تفسیر ملموس آزادگی است و اگر انسانی به هیچ چیز معتقد نباشد و فقط حریت داشته باشد، حداقل از دست هزاران خطر و توطئه و بندگی آزاد می‌شود. سومین درس عاشورا، عدالت است. عدالت نیاز هر روز انسان‌هاست و زندگی بدون عدالت، زندگی ظلمانی و تاریکی است که حتی حیات وحش هم بی عدالت نمی‌تواند باشد. اگر عدالت نباشد، جنبنده‌ای بر روی زمین زندگی راحتی نخواهد داشت. این هم درس مکرر حسین بن علی در عاشورا است.
چهار: مردانگی، فداکاری و ایستادگی در راه هدف و کوتاه نیامدن از تعقیب حق تا رسیدن به آن به هر قیمت. درس پنجم عاشورا ایثار و ازخودگذشتگی است که عبارت است از فنا نمودن هر آنچه انسان در اختیار دارد، از نفس و نفیس در راه حفظ هدف. می‌بینیم که کشورهایی که مردان بزرگی را برای الگو بودن ندارند، داستان و اسطوره خلق می‌کنند تا بتوانند برای پایمردی و ایستادگی نسل‌شان در دفاع از ارزش‌ها راهی پیدا کنند.
ادامه در صفحه 3