روزنامه قانون
1396/07/25
«هیولاهای» پوشـالی
ساعت یک ظهر نخستین روز دی سال 86، سرقت مسلحانهای از بانک رفاه شعبه مرکز بهداشت شهرکرد در بلوار شریعتی به کلانتری 13 اعلام شد. وقتی همراه با رییس کلانتری و آگاهی سرصحنه حاضر شدیم، کارمندان بانک گفتند که دزدان کمتر از 10 دقیقه است که اینجا را ترک کردهاند. طرح مهار را برای دستگیری آنها به اجرا گذاشتیم ولی متاسفانه نتیجهای نداشت.بررسیهای ما از بانک نشان داد که دزدان مسلح دو نفر بودهاند و کلاه سیاهرنگی به سر و صورتشان کشیدهبودند تا شناسایی نشوند. یکی از آنها با گذاشتن چاقو زیر گلوی یکی از کارمندان و دیگری با کلت کمری مشتریان و کارمندان دیگر را تهدید به مرگ کرده و مرد مسلح از رییس بانک میخواهد تا همه پولها و چکهای مسافرتی را در کیسه پلاستیکی بریزد.
آنها موفق شدند یک میلیون و 500 هزار تومان پول نقد و 13 میلیون و 200 هزار تومان چک مسافرتی به سرقت ببرند. شواهد حکایت از آن داشت كه دزدان، این بانک را به دلیل اینکه مجهز به دوربین مداربسته نبوده و در منطقه بسیار خلوتی قرار داشته، انتخاب کردهاند.آنهاپس از سرقت سوار موتور قرمزرنگی میشوند که پلاک آن را برای اینکه خوانده نشود با گل پوشانده بودند. در بازجویی از رییس بانک، کارمندان و مشتریان مشخص شد دزد چاقو بهدست چهارشانه، ریش و سبیلزده با قدی حدود 160سانتیمتر داشته و کاپشن سیاه رنگ و شلوار جین روشن به تن داشتهاست.اما نفر دوم نسبت به آن یکی، قد بلندتری داشت. لاغر اندام با رنگ چشم میشی و صدایی بمتر. او زمان سرقت کاپشن کرم و جین آبی رنگی به تنداشته است. برای بهدست آمدن سرنخهای دیگر قصد چهرهنگاری داشتیم ولی باتوجه به اینکه دزدان چهره خود را پوشانده بودند امکان چهرهنگاری وجود نداشت.
در ادامه و در شاخه دیگری از تحقیقات، شماره سریال چکهای سرقتی به همه بانکها اعلام شد تا در صورت ارائه این چکها در کمترین زمان ممکن پلیس را در جریان بگذارند. با گذشت یکماه از تجسسهای میدانی برای بهدست آوردن ردی از دزدان، متاسفانه تلاشهایمان بینتیجه ماند و حتی بازداشت مرد سابقهدار 37 سالهای که احتمال دادهمیشد در این سرقت مسلحانه شرکت کردهباشد، کمکی به ما نکرد. او در بازجوییها اعتراف کرد که هیچ نقشی در این سرقت نداشتهاست. بررسیهایمان نشان داد که وی روز سرقت در کارگاه قالبسازی بوده و هیچ مشارکتی در این سرقت نداشتهاست؛ به همینخاطر او را آزاد کردیم. در این رابطه هفت دزد کیفقاپ که پوشش و قد و هیکلشان شباهت زیادی به دزدان مسلح داشت دستگیر شدند ولی آنها هم بعد از چند روز و پس از محرز شدن بیگناهیشان آزاد شدند.
تحقیقات تا روز چهل و سوم ادامه داشت تا اینکه خبری به دستمان رسید که یکی از چکهای مسافرتی در اصفهان در شعبه بازار، توسط مردی به نام «مسعود» خرج شدهاست. این مرد در بازار مغازه موبایلفروشی داشت و همان روز گوشی تلفن همراهي را به قیمت 260 هزارتومان به مشتریاش میفروشد و خریدار، یکی از چکهای سرقتی را به او میدهد و بقیه پولش را نقد میگیرد.
وقتی به اصفهان رفتیم، وی در تحقیقات گفت که وقتی برای نقد کردن چک مسافرتی به بانک رفته، مسئول شعبه عنوان کرده که این چک سرقتی است و وی برای شکایت از خریدار به کلانتری مراجعهکردهاست. او همان روز از شانس، خریدار تلفنهمراه را در کلانتری میبیند و به ماموران میگوید جوان کلاهبردار توی کلانتری است. دست بر قضا دزد بدشانس که سوار بر موتور بدون پلاک بوده از سوی ماموران توقیف و برای بازجویی به کلانتری منتقل شدهبود.
این تبهکار به نام «احمد»که ابتدا منکر هرگونه سرقتی میشد، در بازجوییهای تخصصی لب به اعتراف گشود و گفت که بهخاطر بیکاری و مشکلات مالی به فکر سرقت افتاده است و پس از صحبت با دوستانش به نامهای «میثم» و «مهدی»، دست به طراحی این سرقت زدهاند. دلیل اینکه این شعبه از بانک را انتخاب کردهاند، این بود که داخل خیابان فرعی و در کنار مرکز بهداشت شهرکرد قرار داشت. میثم آشنایی کامل با کوچه و پسکوچههای آن محل داشت و پدرش نيز حقوق بازنشستگیاش را از آنجا میگرفت.
آنها برای سرقت نیاز به کلت کمری داشتند و مهدی آدرس شخصی در اهواز به نام «محمد» را به آنها میدهد. میثم و احمد برای خریدن کلت کمری به اهواز میروند و کلت را به قیمت 300 هزار تومان میخرند و چون پولی برای پرداخت فشنگ نداشتهاند تلفن همراهي را به فروشنده سلاح میدهند ولی او با چند روز دست به سر کردنشان، غیبش میزند و این دو جوان با کلت کمری بدون فشنگ به شهرشان باز میگردند.احمد و میثم هفت - هشت روز بانک را تحت نظر میگیرند و از اینکه بانک، دوربین مداربسته ندارد و دزدگیر نيز به علت نقص فنی فعال نیست اطلاع داشتند. حتی همه رفت و آمدهای پلیس برای سرکشی، ورود و خروج مشتریان و کارمندان را بررسی و ثبت کردهبودند. مهدی خود را چند روز مانده به اجرای سرقت کنار میکشد و عنوان میکند جرات چنین کاری را ندارد و به این ترتیب احمد و میثم به بانک میروند و با تهدید کارمندان و مشتریها دست به سرقت میزنند.
احمد در بازجوییها عنوان کردکه قرار بود او و میثم برای سرقت وارد بانک شوند و مهدی نيز بیرون با موتور روشن حواسش به دور و اطراف باشد که اتفاقی برایمان نیفتد اما وقتی او نیامد، خودمان وارد عمل شدیم و پس از سرقت با موتور از آنجا فرار کردیم و بین راه زمین خوردیم و به زور توانستیم خودمان را به خانه میثم برسانیم.
آنها پولها را از توی کیسه بیرون میکشند و میشمارند و 300 هزار تومان از آن را که از پدر میثم قرض گرفته بودند به او باز میگردانند و چکهای مسافرتی که بدون مهر بانک بود، در اختیار احمد قرار میگیرد.
احمد در سفری که به تهران داشته بهطور اتفاقی آدرس یکی از سازندگان غیرقانونی مهر را پیدا میکند و با پرداخت 20 هزارتومان، مهر بانک رفاه شعبه کیانپارس اهواز رابهدست میآورد و با تهیه شناسنامهای به نام «راکان قلیپور»، چند برگه از چکها را خرج میکند.
با اعترافات او به خانه احمد رفتیم و مهرهای سرقتی و جعلی، بخشی از چکهای مسافرتی و کلت کمری را پیدا کردیم. در ادامه تحقیقات، خانه میثم و پاتوقهایش تحت نظر گرفتهشدند ولی خبری از او نشد تا اینکه 28 تیرسال 87 ،خبری بهدستمان رسید که او با تغییر قیافه قصد دارد از روستایی در نزدیکی شهرکرد به خوزستان برود. برای اینکه او از تحت تعقیب بودنش مطلع نشود، نقشهمان برای دستگیری او را تغییر دادیم و در بین راه ایست و بازرسی زدیم. او را که داخل کامیون پنهان شدهبود، دستگیر کردیم.احمد در بازجوییها ضمن تایید اعترافهاي همدستش، عنوان کرد که پس از اینکه تصمیم به اجرا کردن نقشهشان داشتهاند، مهدی فیلمی که محتوای دزد و پلیسی داشت به آنها دادهاست. به گفته میثم، آنها با دیدن این فیلم جسورتر شدهبودند.
میثم و احمد و مهدی برای اینکه گرفتار نشوند با خرید اجناس زیر 50 هزار تومان، چکهای 500 هزار تومانی به مغازهدار میدادند و بقیه را نقد میگرفتند. با اعترافات او، مجید نيز دستگیر شد و بخش دیگری از چک های مسافرتی از مخفیگاهش بهدست آمد و به این ترتیب، پروندهای که ماهها برای آن تلاش کردهبودیم به نتیجه رسید. پروندهای که اعضای باند، اسمش را «احمد هیولا» گذاشتهبودند!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه

