روزنامه شرق
1396/09/01
فلسفه در دنياي امروز
فلسفه، هميشه در سرشت و سرنوشت خود جامعترين و دشواريابترين حوزه دانش بهشمار آمده است. کار فلسفه و وظيفه راستين آن نقد و پيشبرد نظريه عقلانيت انتقادي است. فلسفه با پرسشهاي سهمگين خود همه تصورات و تصديقات بشري را به سپهر نقد و نظر و تمام مدلولات ناآزموده ما را به محک تجربه ميکشاند.با حضور فلسفه و وجود بصيرتانديشانه فيلسوفان است که جهان ما تفسير و تغيير مطلوب خود را مييابد. به تعبير اقبال لاهوري؛
گفتند جهان ما، آيا به تو ميسازد !؟
گفتم که نميسازد! گفتند که برهم زن!
در تاريخ بلند و پرفرازونشيب فلسفه، فيلسوفان بزرگي چون افلاطون، ارسطو، هگل، مارکس و... بودهاند که هريک در جاي خود بنيادهاي جهان تجدد را بنا نهادهاند. کوژيتوي دکارتي و مقولات فاهمه کانتي را نميتوان در معماري جهان مدرن ناديده گرفت. کشورهاي پيشرفته در تاريخ و دنياي معاصر، اساسا کشورهايي بودهاند که از رهگذر بينش و فونکسيونهاي فلسفي به رشد و توسعه پايدار دست يافتهاند. بدون فلسفه زندگي آسوده و امن، خيال و سراب و بطلاني بيش نيست!
با اين ديد و داوري، تا امکان تفکر و ضرورت تکوين انديشه تجدد و پيشرفت هست، نميتوان چون «آدورنو» و پارهاي از معاريف تفکر و متاطيعان مکتب فرانکفورتيها، مأيوسانه از ناکامي، انقضا و پايان فلسفه سخن گفت. در فرايند پديدهها پايان، فلسفه است و فلسفه پاياني ندارد! فلسفه هرگز در عالم و آدم از نفس نميافتد! در روند کاهش مصائب و متاعب روزگار بايد همچنان از چارهانديشيها و درمانگريهاي فلسفه استعانت کرد، همچنان ميرود ز پايانش مپرس!
با فلسفه چشمانداز و افق اميد گشوده ميشود.
امروز وقتي از تفلسف و تکاپوهاي مستمر و رهگشاي فيلسوفان در بين خود سخن ميگوييم، مرادمان آن نوع از تلاشهاي ذهني، مجرد و abstract نيست که مناسبات ما را در سيطره و مسيطر خود گرفته است! بلکه مقصودمان همان فلسفههاي مضافاند که در جهان معاصر پشتوانه و نقطه اتکای فکري و استدلالي همه دانشهاي آکادميک محسوب ميشوند.
متأسفانه ما در سنت ايراني و اسلامي خود تاکنون غالبا به شکل مدرسي، منقطع و انتزاعي drawh away به فلسفه و آموزههاي آن پرداختهايم و هيچگاه وراي تفرج و تفننهاي اسکولاستيک به معرفتهاي درجه دوم و فلسفههاي مضاف و رهيافت و نظريات انتقادي دست نيافتهايم و در واقع جهش و جنبشهاي فلسفي سودمندي در بين ما موضوعيت و طريقت نيافته است و گاه به علت عدم نوزايي به حاشيه تاريخ فلسفه انتقال يافتهايم...
ما بهدليل تقليد بر آرا و افکار پيشينيان از فلسفههاي سينوي، اشراقي، يماني و صدرايي، چندان طرفي نبسته و در پرتو ايستارها و آموزههاي ستبر آن براي پيشرفت وضعيت عمومي و ارتقای خود بهره درخوري نجستهايم!
در دنياي امروز، فلسفهاي رونق و مقبوليت مييابد که فقط به نحو معدود و محدود در دپارتمانها و کلوپهاي فلسفه تدريس نشود! بلکه با حضور سترگ در متن و بطن جامعه امروزين گره از کار فروبسته ما بگشايد. چند سال پيش که بنده مدعو سميناري تحت عنوان «فلسفه و زندگي روزمره» در آمستردام هلند بودم، بهوضوح و وفور ميديدم که چگونه مردمان پرنشاط سرزمين اسپينوزاي حکيم، به فلسفه زنده، عنايت و اهتمام زايدالوصف نشان ميدهند و فلسفه را صرفا براي اشرافيت ذهني و جلب نظر اليت و نخبگان دانشگاه دنبال نميکنند!
زماني نهچندان دور ويتگنشتاين ميگفت، فلسفه نظريه نيست! بلکه، نوعي فعاليت است؛ فلسفه نحوه زندگيکردن است.
اين فيلسوف عاليقدر تحليل زباني، با طرح بازيهاي زباني خود، نوع و سبک خاصي از زيستن را پيشنهاد ميکرد.
هزاران موضوع اعم از دين، فرهنگ، رسانهها، سياست، روابط بينالملل، اقتصاد و... در جوامع انساني وجود دارد که بايد تنها از رهگذر دانش و بينش فلسفي حلوفصل شود.
فلسفه با مسائل و استنتاجات نظري خود در بستر يک پرسمان از ما ميپرسد که چرا چيزي هست بهجاي آنکه آن نباشد!؟ با دريافت شأن و منزلت واقعي فلسفه به اين شناخت ميرسيم که در صعوبت و امتناع پيشرفت! کجاي کار ميلنگد و چرا ميلنگد و چگونه بايد از مخمصهها و مضيقهها، رهايي يافت؟ برخلاف نظر ريچارد رورتي، فيلسوف پراگماتيسم آمريکايي، ما از منظر و پرسپکتيو فلسفه است که ارجحيت و اولويت دموکراسي را بر پارهاي از فنومنها و پديدهها درمييابيم. هرچند بهظاهر مردم راه فلسفه را نميروند اما فلسفه آموزگار و رهآموز تاريخ و تمدن است. هگل فلسفه را تحقق روان مطلق ميپنداشت. فلسفه در اين مقطع از زمان چنان بر مناسبات بشري سلطه و هژمونيک دارد که در تقابل و ضديت با آن نيز بايد لاجرم فيلسوفي کنيم. ما ايرانيان بايد گاه شالودهشکنانه در مبادي و مباني فلسفه خود به بازانديشي بپردازيم و با پيرايش و پالايش آن شرايط توسعه خود را هموار کنيم. آموزش درست فلسفه را با استمداد از تعامل و عقل تفاهمي با جهان پيراموني فلسفه و آموزش کلاسيک فلسفه را از همان ابتدا و از هنگام کودکستانها آغاز کنيم و با ارج و اجرنهادن به پروسه انديشه، چالشهاي نظري و پرسشهاي جدي و critique و با استخدام مدرسان متأمل، متعمق و کاربلد و با بهکاربستن مهارتها و تکنيکهاي مناسب، مسير و آفاق مطلوب فلسفه را به روي آيندگان بگشاييم.
سایر اخبار این روزنامه
نقشه خاورميانه جديد رويميز 3 رئیسجمهور
تماس تلفنی روحانی با رئیسجمهوری فرانسه
پاسخ مقام معظم رهبری به نامه سردار سليماني
محاكمه در غيبت متهمان
ختم داعش
دلواپسی دوباره توکلی
آنچه در لبنان میگذرد
ويرگول 7هزارميلياردي
حكم تخليه براي کردمیهن و خندوانه
چالش «مهر»
فلسفه در دنياي امروز
نقش دولتها در حمایتهای مردمی
ضربه دوباره به پیکر «خزر»
