جامعه رسول مکرم اسلام (ص) دور از هر گونه ذلت و چاپلوسی است

 رستگاری در دومین شب مراسم هیات عشاق الائمه حزب مردم سالاری:
 خادمین به مردم از سوی خداوند کمک می‌شوند
حجت‌الاسلام والمسلمین محمود رستگاری گفت: من فکر کردم که بحثی را مناسب با همین سه مناسبت مطرح کنم. با توجه به اینکه شرکت‌کنندگان، شخصیت‌های سیاسی، اجرایی و علاقه‌مندان به پیغمبر و اهل بیت هستند، یک بحثی را که جنبه تذکر هم داشته باشد که هم خود و هم سایرین نیاز دارند، مطرح می‌کنم.  براساس قل اعملوا فسیری‌‌الله عملکم، خدای بزرگ به پیغمبر می‌فرماید: «قل»؛ «قل» کلمه امری به معنای بگو؛ کلمه «قل» در قرآن فراوان آمده است. یکی از مفسران می‌گوید با توجه به آیات قرآن می‌بینید هر کجا که «قل» آمده است، پیرو آن یک مسئله مهم مطرح است، یا مسئله توحیدی، یا اطعام و اخلاقیات یا نبوت پیغمبر یا اعتقادی. در همین‌ چهار سوره که به نام «قل» هستند چهار مسئله مهم است؛ می‌گوید: «قل اعوذ برب‌ الفلق» «قل اعوذ برب الناس» «قل هوالله احد» «قل یا ایها الکافرون»؛ همه این‌ها مهم است. در این آیه شریفه خدا به پیغمبر می‌گوید «قل»، «بگو» یعنی خطاب به مومنان بگو. بیشتر آیات هم خطاب به مومنان است، خطاب به کسانی که باور دارند، پذیرفتند در مسیر کمال‌اند و سیر و سلوک. خدا می‌گوید: «قل اعملوا» اولش امر است، بعد می‌گوید: «اعملوا»؛ «به امت من بگو عمل کنید» خداوند می‌گوید که «شما در عمل آزادید» هر کاری می‌خواهید انجام دهید. در عمل آزاد و انتخاب‌گرید و می‌توانید هر چه می‌خواهید بگویید، زشت، زیبا، خوب؛ بد؛ در عمل هم هرچه می‌خواهید انجام دهید اما بدانید «اعملوا فسیری الله عملکم» حال در حوزه عمل یک نفر در جایگاه اجرایی، یک نفر در جایگاه قانون‌گذاری و سیاسی است، یک نفر در کار تجارت و کسب و یک نفر هم در جایگاه استاد دانشگاه و حوزه یا ... است. منتها خدا می‌گوید: بدانید« زود باشد (سریع)، خدا عمل شما را می‌بیند. نکته بسیار مهمی‌است که هرچه می‌گوییم و عمل می‌کنیم در محضر پروردگاریم: «خدا می‌بیند؛ خداوند عمل شما را می‌بیند.»
وی گفت: در آیات دیگر قرآن هم نظیر همین نکته را داریم که خداوند تعبیرات عجیبی در این مورد دارد و می‌گوید: «و هو معکم این ما کنتم» «هرجا باشید خدا با شماست»؛ یک اصطلاح هم درمباحث معرفتی داریم که می‌گوید: «این مقام معیت خیلی مقام جالبی است یعنی خدا با شماست؛ بغل شماست» و در سایر آیات بسیار عجیب است «ان الله یحول بین المرء و قلبه» «خدا بین انسان و دلش حائل است»؛ «اقرب الیه من حبل الورید» «از رگ گردن به شما نزدیک تر است».


محمود رستگاری در ادامه خاطرنشان کرد: در سوره مبارکه واقعه خدا تعبیر عجیبی دارد. می‌فرماید: «نحن اقرب الیه منکم و لکن لاتبصرون» «من نزدیک ترین فرد به شماهستم ولی شما نمی‌بینید» «ولکن لاتبصرون» البته آن کسی که به مقام  بالای معرفت و انسان کامل برسد مثل امیر المومنین (ع) می‌تواند خدا را ببیند.
وقتی به امیرالمومنین می‌گویند: «شما خدا را می‌بینید که عبادت می‌کنید؟» می‌گوید: «خدایی که نبینم را عبادت نمی‌کنم» این نشان از شناخت  و معرفت بالا دارد.
آیات دیگر در این باره زیاد است. خدا رحمت کند مرحوم امام را، خلاصه این آیات را در یک جمله فرمود: بدین صورت که «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید». می‌دانید عصر ارتباطات و تلفن و فیلم‌برداری است لذا می‌خواهم 2 آیه از سوره مبارکه «ق» را بخوانم که بسیار عجیب هستند.
«اذ یتلقی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید * ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»
به خاطر باورید هنگامی‌که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‌دارند.
علامه طباطبایی «یتلقی المتلقیان» را این گونه معنا می‌کند: «دو گیرنده یکی طرف چپ و یکی طرف راست نشسته و رفتار شما را می‌گیرد (به تعبیر روز دارد تصویربرداری می‌کند و هر حرکتی که انجام می‌دهید تصویرش را ثبت می‌کند). این تعبیرات در قرآن متفاوت است اما این آیه بسیار عجیب است. سپس می‌فرماید: «یک مراقبی هم هست که هر چه می‌گویید، او می‌گیرد و ضبط می‌کند»؛ یعنی هم تصویربردار است و هم صدابردار. تمام اعمال شما را ضبط می‌کند.
در قیامت هم بسیار جالب است؛ قرآن می‌گوید: « هر چه شما انجام دادید، این کارنامه شما زشت و زیبا ، صالح و غیرصالح را خداوند برای شما مشخص می‌کند». این مربوط به خدا که داستانش مفصل است اما در قرآن دنبال آن می‌گوید: «پیغمبر هم می‌بیند» یعنی رسول الله هم اشراف بر اعمال ما دارد؛ او هم می‌بیند.
این متن قرآن است. وی افزود: در پی آن می‌گوید: «مومنین هم می‌بینند». خدا که خداست؛ پیغمبر هم از اعمال امت غافل نیست. خدارحمت کند سید بن طاووس کتابی به نام «محاسبه النفس» دارد. کتاب عجیب و غریبی است که درباب مسوولیت و معرفت و محاسبه تعبیرات جالبی دارد. یک عبارتی نقل می‌کند و می‌گوید «عمار یاسر که هم عصر و هم‌سن پیغمبر بود، روزی در مسجد نشسته بود و پیغمبر را نگاه می‌کرد و نگاه‌های عاشقانه عارفانه خاصی داشت؛ پیغمبر دید عمار نگاهش می‌کند و اشک هم از گوشه چشمش جاری شده است. پیغمبر صدایش زد و فرمود: عمار بیا آمد؛ پرسید: چه شده است؟ چرا گریه می‌کنی؟ این نگاه چه نگاهی بود؟ عرض کرد: یا رسول الله خدا کند که تو عمر نوح نبی را داشته باشی فرمود: برای چه؟ عمار می‌گوید: «یا رسول‌الله هر وقت دنیای غم به دل ما می‌نشیند، می‌آيیم شما را می‌بینیم که در سختی‌ها و رنج‌ها هستید.» آن هنگام مسلمانی و مسلمان بودن خیلی سخت بود. در عصر پیغمبر واقعا آنها که مسلمان بودند بابت اسلام هزینه‌های مهمی را می‌پرداختند، جان، مال و هستی و هرچه داشتند را باید در طبق می‌گذاشتند؛ گاهی هم به پیغمبر می‌گفتند: «یا رسول‌الله روزی یک صاع خرما سهم ما هست، یک تغییر در غذای ما دهید.» پیغمبر می‌فرمود: «ببینید همین میزان غذا و خرما را به سختی برای شما تهیه می‌کنم، نگران نباشید در آینده پیروزی‌هاو غنائم جنگی به دست می‌آید. وضع شما بسیار خوب و صاحب ثروت و امکانات فراوان می‌شوید اما آن روز وضع مالی شما گرچه خوب می‌شود حسرت امروز را می‌خورید چرا که پیغمبر در میان شما نیست و شما گرفتار اختلافات فراوانی شدید.» یعنی سختی‌های پس از پیامبر بسیار بیشتر از سختی‌های عصر پیامبر است که معمولا حضور در جنگ‌ها بوده است. جالب است که پیغمبر فرمود: «عمار بگویم که همانگونه که الان از شما غافل نیستم پس از آن که تقدیر الهی پیش آید و عمر من پایان بپذیرد باز از امتم غافل نمی‌شوم.»
مایل نیستم در این زمینه از خودم حرفی بزنم. در تفسیر «نورالثقلین» در ذیل همین آیه مورد بحث، امام باقر (ع) می‌فرماید: «کارنامه اعمال امت رسول‌الله هفته‌ای 2 روز در محضر خدا عرضه می‌شود.» یک روایت هم از امام رضا (ع) در این باره است. وی افزود: پیغمبر می‌فرماید: «عمار غصه نخور من از امتم حتی پس از مرگم غافل نیستم.» یعنی بدانید که امروز و همین حال دراین جلسه و محضر اگر چنانچه سلام شما به پیغمبر؛ مورد توجه پیغمبر و اولیای خدا نباشد امری است خلاف عقلانیت و براساس حکمت نیست. 
وقتی می‌گوییم: «السلام علیک یا رسول‌الله» یعنی می‌دانیم که پیغمبر در قید حیات است منتهی نه حیات مادی، حیات برزخی و از امت خود نیز غافل نیست بنابراین در آخرین لحظه‌های عمر به علی‌بن ابیطالب (ع) فرمود: «برو در مسجد مردم را خبر کن و سپس به آنها بگو من و علی پدر این امت هستیم و پدر چه پیامبر و چه علی مرتضی از امتش غافل نیست.»
وی افزود: سپس پیغمبر در جمله جالبی فرمود «عمار، من کارنامه شما را می‌بینم وقتی کار و حرکت خوبی می‌بینم، مسرور می‌شوم و طلب رحمت الهی برایتان می‌کنم و اگر عمل نامناسبی در کارنامه عملتان ببینم محزون می‌شوم و برایتان طلب مغفرت می‌کنم.»
پس خدا و پیغمبر شاهد اعمال ما هستند. «اما نفر سومی هم دارد؛ مومنین هم می‌بینند. در روایات ما است که هنگام طرح این آیه، مقصود از مومنین، ائمه اطهار (ع) هستند. در واقع در رفتار ما شیعه‌ها،  ما کسانی که مدعی هستیم در مسیر اهل بیت و پیغمبر هستیم، پیامبر و اهل بیت، ناظر و شاهد اعمال ما هستند. 
این پژوهشگر دینی در ادامه گفت: یک روایت است مربوط به ایام امام حسین و امام حسن (ع). یک کسی خدمت امام حسین (ع) آمد عرض کرد «یابن رسول‌الله من از شیعیان خاص شما هستم. امام حسین (ع) نگاهی روانکاوانه به این شخص کرد و فرمود: «ببین هر وقت می‌خواهی بگویی من از شیعیان هستم، سوره، «صافات» را از زبان ابراهیم بررسی کن و سپس بگو من شیعه هستم یا نه، آن فرد عرض کرد کدام آیه؟ امام حسین (ع) فرمود: این آیه که خدا درباره حضرت ابراهیم در سوره صافات می‌فرماید: 
و ان من شیعته لابراهیم (83) اذ جاء ربه بقلب سلیم (84) اذ قال لابیه و قومه ماذا تعبدون (85) ائفکا آلهه دون‌‌الله تریدون (86) فما ظنکم برب العالمین (87) فنظر نظره فی‌النجوم (88) فقال انی سقیم (89) فتولوا عنه مدبرین (90) فراغ الی آلهتهم فقال الا تاکلون (91) ما لکم لا تنطقون (92) فراغ علیهم ضربا بالیمین (93) فاقبلوا الیه یزفون (94)
واژه شیعه در قرآن هست و جالب است که خداوند حضرت ابراهیم را شیعه می‌داند، منتهی شیعه نوح نبی. ضمیر «شیعته» به نوح برمی‌گردد. این شیعه نوح است  یعنی پیرو نوح.
چرا شیعته است؟ برای اینکه وقتی پیش خدا می‌آید قلب سالم برای خدا می‌آورد.
سپس حضرت فرمود که: «تو می‌گویی من شیعه هستم، ببین ابراهیم چگونه شیعه‌ای هست، او شیعه‌ای است که هنگامی که در پیشگاه خدا می‌آید، با قلب سالم می‌آید، به اعمالت و درونت نگاه کن؛ ببین آیا قلب و دل تو از ریا، حرص و غرور، از این امیال پاک است آنگاه بگو که من شیعه هستم چون ابراهیم شیعه‌ای است که قلب سالم دارد.»
آن فرد گفت: «نه من خیلی گرفتارم، پشیمان شدم که گفتم شیعه هستم.» حضرت فرمود تو وقتی می‌بینی گرفتاری و درونت بیماری‌های فکری هست، شما محب ما هستید ما را دوست دارید ولی این دوستی را سرمایه خودسازی خود کنید برای اینکه اعمال و کارهایتان از روی اخلاص و صفا باشد نه از روی ریا.»
«در مورد ائمه (ع) گاهی این صحبت‌ها که می‌شود برخی افراد می‌گویند: چرا باید مراسم بگیریم؟ سلام کنیم؟ روضه خوانی کنیم؟ یک روایتی را از امام حسن (ع) دیدم بدین صورت که امام مجتبی (ع) به اصحاب خود فرمود: «تا ما زنده‌ایم پیش ما بیایید و ارتباطتان را با ما قطع نکنید؛ به نفع دنیا و آخرت شماست، اگر از دنیا رفتیم باز با ما قطع رابطه نکنید و بیایید مزار ما را زیارت کنید. اگر هم دسترسی به قبر ما ندارید هرکجا که هستید بر ما سلام کنید؛ سلام شما به ما می‌رسد.»
کسی از شیعیان آمد خدمت امام حسن (ع) گفت: «به من حمله شده است آن قدر بی‌رحم است که هستی من از کفم رفته است؛ هرچه داشتم از من گرفته و تنها یک چیز مانده که فکر کردم آن را به چه کسی بفروشم؟ هرچه فکر کردم دیدم هیچ‌کس بهتر از امام مجتبی، امام کریم اهل بیت نیست، بروم به او بفروشم.»
وی افزود: امام حسن نشسته بود و ناراحت شد از اینکه آن فرد می‌گوید: هستی‌ام از بین رفته و سرمایه باقی مانده‌ام را می خواهم به شما دهم. حضرت فرمود: «آن چیست؟ آن دشمن چیست؟» گفت: «فقر؛ فقر هستی مرا برده و فقط یک آبرو برای من باقی مانده است؛ فکر کردم این آبرو را به شما امام مجتبی (ع) دهم.»
امام مجتبی (ع) فرمود که «هرگاه این شرایط برایت پیش آمد یک توصیه برایت دارم؛ آبرو و سرمایه را به من هم نفروش. برو پیش خدا و به خدا و در سجاده حرف بزن و درد دل کن.»
آنگاه حضرت به او محبتی کرد وقتی آن فرد پول را گرفت و نگاه کرد؛ امام فرمود: که «چرا نگاه می‌کنی؛ چه می‌خواهی بگویی؟» گفت: «می‌خواهم بدانم مشکلم حل می‌شودیا نه؟» اما مجتبی (ع) نگاه کرد و فرمود: «ببین حل شده» نگاه کرد و گفت: «بیش از آنچه نیاز است، حل شد.» و شروع به سپاسگزاری کرد.
امام حسن پس از تشکر او گفت: «من انتظاری ندارم، به وظیفه ام عمل کردم». هنگام رفتن فرد، امام حسن(ع) او را صدا زد و فرمود: «ببین هر گاه یک چنین دشمنی به تو حمله کرد، جای دیگر نرو، بیا پیش خود من».
حجت الاسلام رستگاری در ادامه خاطرنشان کرد: چنین عنایات الهی و سرمایه‌هایی را داریم این‌ها که از احوالات ما  خبر دارند و از درون ما آگاه‌اند. منتها آنچه در ارتباط با خدا، رسول خدا و ائمه است، باید خالص باشد.
وی افزود: در «تحف العقول» امام صادق (ع) فرمود که یک روز حضرت موسی که با خدا گفتگو داشت، خدا به او گفت: «موسی برای من چه کردی؟ چه کردی برای من خدا؟» موسی گفت: «خدایا نماز خواندم، روزه گرفتم و ذکر گفتم» خطاب به موسی شد: «همه این‌ها که گفتی برای خودت بود، برای من چه کردی؟»
موسی گریه کرد و گفت: «خدایا پس از این همه عبادت و راز و نیاز، تازه اینها برای تو نبوده، برای خودم بوده؟» خدا فرمود: «نماز خواندی عبادت کردی، ذکر گفتی، اینها موجب قرب و مقام معنوی تو شده برای خودت نفع داشت اما، برای من چه کردی؟» وقتی موسی بی‌قراری کرد، خطاب شد: «موسی بگو. آیا برای من غمی‌از دل کسی برداشتی؟ آیا باری را برای من، از روی دوش کسی برداشتی ؟ آیا لبخندی در سیمای یک انسان محزون ایجادکردی؟ آیا دل انسان مومنی را شاد کردی؟ این عمل برای من است». حجت‌الاسلام رستگاری در ادامه به امام رضا اشاره کرد و گفت: موسی بن سیار می‌گوید «من با امام رضا (ع) به مرو آمده بودم؛ روزی امام رضا (ع) گفت: موسی می‌خواهم بروم شهر را ببینم؛ من به اتفاق امام رضا (ع) آمدیم بیرون، همین طور که راه می‌رفتیم دیدیم از خانه ای صدای شیون می‌آید، چیزی نگذشت دیدیم یک جنازه را از خانه بیرون آوردند، امام رضا وقتی جنازه را دید، دوید و رفت جلو و جنازه را روی دوشش گذاشت، آوردند تا جایی که می‌خواستند او را دفن کنند، مردم امام رضا (ع) را نمی‌شناختند، امام رضا نشست کنار جنازه، دست مبارک را روی سینه متوفی گذاشت و فرمود: «نترس، وحشت نکن، تو را به بهشت بشارت می‌دهم «نترس» موسی تعجب کرد امام رضا (ع) سپس فرمود: «حال جنازه را حرکت دهید» جنازه را داخل قبر گذاشتند.»
وی تصریح کرد: علما می‌گفتند: «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» دعای ماه رمضان دعای عجیب و غریبیست، دعای سیاسی، اقتصادی و ... است اما اول دعا پیغمبر هم هست اول سراغ مرده‌ها و درگذشتگان می‌رود.
وی در ادامه گفت: امام رضا(ع) نشست و مشتی از خاک را برداشت سوره مبارکه قدر را خواند و به خاک دمید و آن را روی پیکر متوفی ریخت؛ وقتی قبر پوشیده شد، امام (ع) دوباره با دستان مبارک در ناحیه سینه او، شروع کردند سوره حمد و توحید و سپس سوره قدر را خواندند.
سپس رو به موسی گفت: «موسی هر کسی برای متوفی سوره قدر را بخواند هم موجب ریزش گناهان خواننده و هم موجب معرفت و طلب رحمت برای متوفی است».
وی با اشاره به اینکه امام صادق (ع) فرمود: «سفر خود را با سوره قدر خواندن بیمه کنید و خود را از اتفاقات و حوادث مصون بدارید» گفت: موسی پس از آن خطاب به امام رضا (ع) گفت: «شما که اینجا نیامده بودید، این فرد که بود که اسم او، اسم پدرش و اسم مادرش را گفتید؟» حضرت فرمود «یا موسی، ما با دوستانمان سر و سر داریم؛ این از موالیان ما بود. موسی اعمال دوستان ما به ما عرضه می‌شود، وقتی خطا می‌بینیم، محزون می‌شویم و طلب مغفرت می‌کنیم، وقتی کار خوبی می‌بینیم شاد می‌شویم.»
وی افزود: خوشا به حال کسانی که دست خدمت به مردم دارند؛ این افراد می‌توانند حسنات بسیاری برای خود کسب کنند به امید خدا کمک می‌شوند.
در مقابل آن نیت پاکی که خدمت به این مردم است، مردم با صفایی که پس از وقوع حادثه، غوغایی شده تا کمک رسانی کنند، پیغمبر، ائمه، امام حسن و امام رضا خوشحال می‌شوند.
ادامه در صفحه 8