روزنامه ابتکار
1396/09/01
عماد افروغ در رابطه با پایین بودن سرانه کتابخوانی مطرح کرد ساختارهای سیاسی ما خردورزی را برنمیتابد
فاطمه امینالرعایاهنرمندان و چهرههای شاخص کشور افراد مهم و تاثیرگذاری در ترویج فرهنگ هستند. گاهی موضوع امداد مردمی است، گاهی نجات زندانیان یا جلوگیری از ترویج خشونت و گاهی هم مطالعه و خرید کتاب. چندین سال است که این چهرهها به مناسبتهای مختلف مردم را به کتابخوانی دعوت میکنند تا شاید سرانه کتابخوانی اندکی بالاتر رود. سوال اینجاست که چرا پس از چندین سال و برگزاری پویشها و فراخوانهای مختلف دراینباره بازهم نیازمند ترویج کتابخوانی توسط چهرههای مطرح هستیم؟ با عماد افروغ، جامعهشناس و استاد دانشگاه در این خصوص به گفتو گو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چرا با وجود دعوت چندینساله شخصیتهای برجسته جامعه به کتابخوانی، باز هم به مناسبتهای مختلف مردم توسط فراخوانهای گوناگون به مطالعه و خرید کتاب تشویق میشوند؟ چرا هنوز هم در این زمینه نیاز به فرهنگسازی توسط چهرههای سرشناس وجود دارد؟
مسئله کتاب بسیار جدیتر از این است. این موضوع را باید ذیل اندیشه بررسی کرد و مورد مطالعه قرار داد. باید ببینیم اندیشه و اندیشهورزی چه جایگاهی در کشور دارد و بعد نسبت کتاب را با این اندیشهورزی تعریف کنیم. نباید با کتاب و کتابخوانی برخوردی فرمالیستی داشت. وقتی اندیشه، عقلانیت و خردورزی جایگاهی شایسته ندارد و نقشی سرنوشتساز در حیات فردی و اجتماعی به دلیل ساختارهای نامناسب و بعضاً محدودکننده ندارد، نباید توقع داشت آمار کتابخوانی بالا برود. البته سنین و اقشار مختلف با هم متفاوتند. من درمورد سنینی صحبت میکنم که کتابخوانی آنها میتواند منشا اثر باشد. در دوره قبل از انقلاب که منتج به انقلاب اسلامی شد، میل کتابخوانی افراد بسیار بالا رفته بود. چون احساس میکردند با کتاب خواندنشان معرفتی کسب میکنند که باعث تغییر در زندگیشان میشود، این تغییر لزوما تغییر اقتصادی نیست. کتابخوابی باعث تغییر در بینش آنها میشد و میتواند به طور غیرمستقیم روی زندگی آنها هم اثر بگذارد. وقتی افراد احساس کنند اندیشهورزی آنها هیچ نقشی ندارد و هرچه که فاعلیت، عاملیت و اراده شخصی آنها بالا برود با موانع بیشتری روبهرو میشوند، خواه ناخواه برای آن دسته که مایلند اندیشهشان روی زندگی و سرنوشت خودشان و دیگران اثر بگذارد، اثر منفی میگذارد. اما بعضی هم هستند که معتقدند با وجود موانع، تحت هر شرایطی برای پر کردن حیاط خلوت و اوقات فراغتشان به کتاب رو بیاورند. نکته ظریفی در این میان وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. معمولا آمار کتابخوانی را با کشورهای غربی مقایسه میکنند و میگویند آمار کتابخوانی در غرب خیلی بالا است. درکنار عوامل مختلفی که باعث شده این آمار بالا باشد، یک عامل اساسی که من از نزدیک آن را لمس کردم این است که جوامع غربی و اروپایی، جوامع فردگرای و سرد هستند. افراد برای برونرفت از سردی جامعه و تنهایی و انزوای فردی یا باید به مشروبات الکلی یا مواد مخدر رو بیاورند ولی انسان های فرهیخته به کتاب گرایش پیدا میکنند. ما هم ممکن است این دستهبندیها را در شکل و شیوه دیگر داشته باشیم. نباید توقع داشت فرهیخته ما به سمت مواد مخدر یا مشروبات الکلی برود. او به طور طبیعی کتاب را انتخاب خواهد کرد. بنابراین فرهیختگان دو دسته هستند، یک دسته احساس میکنند که کتابخوانی در زندگیشان اثر ندارد و فاصله میگیرند، دسته دوم به رغم آنکه میدانند کتابخوانی در زندگیشان موثر نیست، اما مطالعه را بهترین شیوه برای پر کردن اوقات فراغتشان می دانند. در جامعهای که خردورزی و عقلانیت نقش و تاثیری ندارد و هرچه که اندیشه افراد بالاتر میرود و در اثر مطالعه فاعلیت نفس آنها بیشتر میشود، موانع ساختاری افزایش پیدا میکند، نباید توقع داشت میزان مطالعه بالاتر برود. بدون توجه به این عوامل کلان و ساختاری بقیه حرف ها صوری و برای خالی نبودن عریضه است.
پس چه باید کرد؟
اگر واقعا میخواهند مردم بیشتر کتاب بخوانند، نمایش ندهند. خودشان در خانه کتاب بخوانند. بیش از آنکه بخواهند برای کتابخوانی مانور تبلیغاتی بدهند، کاری کنند که هم زیرساختهای اجتماعی و سیاسی اصلاح شود و هم خودشان، چه با کارکرد اثرگذاری و اثربخشی و چه با کارکرد برونرفت از انزوا، کتاب بخوانند. این موارد روی اعضای خانواده اثر میگذرد. البته تفاوتهای زمینهای بین ما و کشورهای اروپایی نیز عطف به سرد و گرم بودن مورد اشاره وجود دارد که از آن هم نباید غافل شد. آنها معمولا اطلاعاتشان را از کتاب و این روزها فضای مجازی میگیرند. ما جامعه گرمی هستیم و اطلاعاتمان را از روابط فیمابین و ایضاً فضای مجازی می گیریم. در کل دنیا به سمت کپسولی شدن و فراوانی اطلاعات بدون عمق در حرکت است و منحصر به جامعه خاصی هم نیست، اما این ها هیچکدام توجیهی بر پایین بودن سرانه و میانگین مطالعه کتاب در کشور نیست. آنچه من بر آن تاکید دارم این است که وقتی خرد و خردورزی جایگاهی در زندگی مردم ندارد (چه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و چه اجتماعی) نباید توقع داشت که آمار کتابخوانی بالا رود. اما به نظر می رسد قضیه به این سادگی ها هم نباشد. آنچه بنده گفتم به تعبیر سویدلر مربوط به شرایط مستقر است اما به نظر می رسد اتفاقاتی در شرف وقوع است که برداشتی دیگر از کتابخوانی به دست می دهد که البته نیازمند پژوهشی مستقل است و بنده صرفا برپایه شهوداتم عرض می کنم. شما اگر شب ها سری به خیایان روبروی دانشگاه تهران و کتابفروشی ها بزنید، خواهید دید که بساط کتابفروشی پهن است و مردم استقبال هم میکنند، حال یا به دلیل ارزان بودن آنهاست و یا نوع کتاب های عرضه شده و یا هر دو. چندی پیش گزارش یکی از روزنامهها را در همینباره میخواندم. فروشنده گفته بود اگر درآمدم را بگویم، فردا بساطم را جمع میکنند. این یعنی بهرغم آنکه قیمت این کتاب ها بالا نیست، اما درآمد خوبی دارد. یک بحث در این میان بحث اقتصادی و قیمت کتاب است که به حوزه نشر بازمیگردد، اما بخش دیگر به محتوای کتاب و جایگاه و ارتباط کتاب و اندیشه و ارتقای زندگی مربوط میشود.
فرمودید که خردورزی در جامعه جایگاهی ندارد و جلوی آن گرفته میشود.
نه اینکه جلوی خردورزی گرفته شود، جلوی تجلی خردورزی گرفته میشود. شما میتوانید خردورزی کنید ولی این موضوع چه جایگاهی دارد؟ وقتی اندیشه بارور میشود اصطلاحاً عاملیت و فاعلیت نفس بالا میرود و در نتیجه میل به تغییر افزایش مییابد. حالا فرد میخواهد تغییر ایجاد کند ولی میبیند با موانع زیادی روبروست. این یک واقعیت تلخ است. یعنی افراد باید تا جایی که ممکن است منقادتر و مطیعتر باشند. خردورزی و کتابخوانی با اطاعت و انقیاد رابطه معکوس دارند، مگر آنکه کتابخوانی از سر فرار از عزلت و برونرفت از حس و حال روانی ناشی از عزلتگزینی باشد. در چنین حالتی عاملیت فرد کتابخوان در جامعه شکوفا نمیشود. معمای خیلی پیچیدهای است. آمار پایین کتابخوانی به این دلیل است که خردورزی جایگاه شایستهای ندارد و در این صورت است که با انواع و اقسام مشکلات اجتماعی روبهرو خواهیم شد. من درباره ایران سخن میگویم. انواع مشکلات ما به دلیل پایین بودن سطح بینش مردم است. این به معنای فقر فرهنگی است، فقر فرهنگی با چه جبران میشود؟ ما در گذشته با این فقر فرهنگی روبهرو نبودیم، امروز چه شده و چرا دچار فقر فرهنگی شدهایم؟ چون ما مدیریت فقیرانهای داریم. مدیریت ما سیاسی، جناحی و سیاستزده است. فرهنگ ما هم سیاستزده و جناحی است و همه اینها دست به دست هم میدهند. کسی نمیخواهد راجع به متغیرهای کلان صحبت کند. فکر میکنند اگر مدام تبلیغ کنند که «کتاب بخوان»، کسی کتابخوان میشود. این طور نیست! نمیشود این موارد را با دستورالعمل حل کرد. گاهی میشود چنین برخورد کرد، جایی کتابخانه نیست، میسازند، جایی کتابفروشی نیست، ایجاد میکنند، جایی دسترسی به کتاب نیست، دسترسی را بالا میبرند اما بعضی موارد مربوط به شرایطی خارج از موضوع کتاب و کتابخوانی میشود و آن شرایط ساختاری است، به ویژه ساختارهای سیاسی ما که خردورزی را برنمیتابد.
امروز جامعه ما با این روندی که پیش گرفته به کجا میرود؟
جامعه روندی پیش نگرفته است. این گروهها هستند که اراده خودشان را تحمیل میکنند. ما یک نظام فرهنگی داریم و یک سطح فرهنگی-اجتماعی و علّی. الزاما نباید همه گناهها و تقصیرها را به گردن نظم فرهنگی منطقی انداخت. باید این گناهان را متوجه سطح پایینتر و انضمامیتر دانست، یعنی گروههایی که اعمال قدرت میکنند و سرمایههایی در اختیار دارند و توسط آن سرمایهها (که میتواند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باشد) اعمال اراده و قدرت میکنند. به مسائل نامشهود، روابط و ساختارها توجه کنید. البته ممکن است بخشی از نقایص، خود را در بخش نظم منطقی فرهنگی نمایان کند ولی بیشتر باید به عملکرد گروهبندیهای اجتماعی و گروههای قدرت دقت کرد. احساس فرد در این شرایط این است که هرچه بینش بالاتری پیدا میکند، نتیجه عکس میگیرد یا نتیجه دلخواه نمیگیرد. در شرایط مستقر فعلی، افراد با حفظ کردن چند جزوه، مدرک لیسانس و بالاتر میگیرند. وقتی همه چیز به مدرک تقلیل یافته، فکر نمیکنید این به اصطلاح فرهیخته دانشجو و استاد ما که چنین سطحی بار آمده و آنچنان پربار و پرخوان نیست بر بقیه افراد هم اثر میگذارند؟ همه این موارد را باید زنجیروار دید و نباید تنها به حلقه سطحی توجه کرد. باید همه این ابعاد را دید. یکی از شاخصههای جامعه اهل کتاب این است که جامعه سختی است و سخت اداره میشود، این جامعه احساسی نیست. هرچه جامعه احساسیتر و عاطفیتر باشد یعنی از عقلانیت و خردورزی فاصله بیشتری گرفته است و عدهای میخواهند جامعه احساسی، مطیع و منقاد و کلیشهای باشد. جامعه ما هم کلیشهای است و این به دلیل تفوق گروههای سیاسی و سیاستزدگی است. اگر میخواهیم چنین نباشیم باید از حالت سیاستزدگی خارج شده و فرهنگی شویم و بعد از آن میتوانیم هم به گروهها خط فرهنگی بدهیم و هم از فقر فرهنگی بیرون بیایم و این در صورتی است که ساختارها این قابلیت و استعداد را برای برونرفت از فقر فرهنگی و اعتلای سطح فرهنگی مردم داشته باشد.
با این روند، 30 سال دیگر کجا قرار میگیریم؟
قرار نیست ما در این وضع بمانیم. شما تلاش میکنید و دیگران گفتوگو میکنند که راه برونرفت پیدا شود. قرار نیست ما در حالت ایستا درجا بزنیم و هیچ اتفاقی نیفتد. قرار است تغییر حاصل شود و آگاهیبخشی صورت بگیرد و کارهای شما سیاسی نباشد و حساسیتهایتان ملی و فرهنگی باشد. به نظر من امروز مهمترین حساسیتی که باید تمام روشنفکران ما در لایههای مختلف داشته باشند، برونرفت از فضای جناحزده و سیاستزده است. ما بیش از حد سیاستزده و اقتصادزده شدهایم. فرهنگ به محاق رفته است. اهالی فرهنگ سیاستزده شدهاند. همه چیز حکم کالا پیدا کرده است. امروز فضای مجازی هم مزید بر علت شده و همه چیز کپسولی شده و این کپسولیزه شدن علاوه بر آنچه که گفتم همه دست به دست هم میدهند که اگر چارهای نیندیشیم، آینده خوبی نخواهیم داشت. به نظر من قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد، قرار است تغییر حاصل شود و روزنامهنگار و روشنفکر ما بداند که باید چه کند و عاملیت خود را اعمال کند و روشنگری و روشنفکری کند و نباید عمله جناحها باشد و برای چند لقمه نان رسالت فرهنگی خودش را فراموش کند. اگر این اتفاق رخ دهد و اصحاب فرهنگ بفهمند فرهنگ، هویت و روشنگری چه جایگاهی دارد، مسلما فضا عوض خواهد شد.
سایر اخبار این روزنامه
روحانی و ماکرون همزمان با گفت و گوهای سطح بالای ایران و اتحادیه اروپا رایزنی کردند
صندوق توسعه ملی به کمک رفع ریزگردهای جنوب ایران آمد
بارش 100 میلیون دلاری بر سر گرد و غبار
تحلیلگران سیاسی در گفتوگو با «ابتکار» بررسی کردند
گردش به چپ در مسیر مقبولیت
عماد افروغ در رابطه با پایین بودن سرانه کتابخوانی مطرح کرد
ساختارهای سیاسی ما خردورزی را برنمیتابد
علیرضا صدقی
خلیفه بیسرزمین
وزیر کشور در کمیسیون شوراها:
سال آینده باید «روز کوروش» را مدیریت کنیم
وضعیت کودکان کار در گفتوگو با اعضای شورای شهر تهران بررسی شد
کودکان زبالهگرد قربانی مافیا!
حکومت وحشت داعش پایان یافت
بشارت سردار به رهبر
دور دنیا در ده قرن !
وزارت اطلاعات خبر داد
دستگیری جاعل عنوان بازرس ویژه بیت رهبری و پرسنل وزارت اطلاعات

