علیرضا صدقی خلیفه بی‌سرزمین

خبر آمد که کابوس «داعش» در منطقه به پایان رسیده است. حالا حکومت خودخوانده داعش «بوکمال» را هم مانند «دیرالزور» و «رقه» و «موصل» و ارتفاعات «عرسال» از دست داده است. می‌گویند این یعنی پایان داعش؛ البته که این ادعا بیراه هم نیست.
طبق تمام تعاریف کلاسیک و رسمی حکومت‌داری، هیچ حاکمیتی را نمی‌توان یافت که سرزمین نداشته باشد. اساس حکومت‌ها بر سرزمین تعریف می‌شود و هنوز زمان زیادی از وقتی که سرزمین‌های تحت اختیار داعش از «عراق» و «سوریه» به تنهایی بیشتر بود، نمی‌گذرد. وحشت و دلواپسی و نگرانی‌هایی که از بروز این پدیده عجیب در منطقه خاورمیانه با هیچ واژه‌ای توصیف نمی‌شود. تیغ تیز داعشی‌ها، از «ایزدی»ها تا «شیعه»ها و حتی «سنی»های حاضر در مناطق‌شان را سر می‌برید. آن‌ها حتی تا آن سوی اقیانوس می‌رفتند و پایتخت‌های اروپایی و شهرهای آمریکایی را مورد هدف قرار می‌دادند. امروز اما به نظر می‌رسد این کابوس جهانی به پایان رسیده و جز چند روستای کوچک و مقاومت اندک پیکارجویان داعشی، نشانی و ردی از آن‌ها باقی نیست.
بی‌تردید نمی‌توان از این اتفاق خوشحال نبود و در این وانفسای خبرهای ناخوشایند، شادی نکرد. چه اینکه حتی باید از این موضوع به شادی نشست و شادمان از حذف و طرد آن‌ها از منطقه بود. اما در کنار این شادی‌ها، باید به موضوعات دیگری نیز اندیشید. گرچه حتی اگر «ابوبکر االبغدادی» زنده هم باشد، دیگر سرزمینی ندارد که «خلیفه» آن باشد، لیکن آیا تفکر «تفکری»، اندیشه «سلفی» و خاستگاه «بنیادگرایی» اسلامی در سطوح مختلف منطقه از میان رفته است؟ آیا می‌توان نگران این نبود که طی چند سال آتی پدیده‌ای مشابه داعش ظهور نکند؟ آیا این اندیشه و رویکرد به کلی از میان رفته است؟
پاسخ به این پرسش‌ها ممکن است قدری از شیرینی و حلاوت پیروزی بر داعش بکاهد، اما ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. نباید فراموش کرد که داعش حتی اگر دست‌پرورده «قدرت‌های جهانی» هم باشد، باز ریشه در نوعی اندیشه، طرز تلقی از دین و رویکردهای خاص نسبت به مسائل مذهبی دارد. اندیشه داعشی، زاییده نوعی «قشری‌گری» در ساختار «شریعت دینی» است. «اخباری‌گری» خاص داعشی‌ها که به مراتب رادیکال‌تر از اسلاف خود نظیر «القاعده»، «طالبان» و «مدرسه حقانی پاکستان» بود، زمینه‌های فکری متعددی را از خود به جای گذاشته است. این یعنی کار داعش با بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته تمام نخواهد شد.


شاید دیگر حکومت ترور و وحشتی به نام داعش در هیچ کجای زمین وجود نداشته باشد و شاید «ابوبکر البغدادی» هرگز فرصت خلافت بر هیچ سرزمینی را پیدا نکند، اما اندیشه داعش و ره یافت‌های خطرناک آن تا مدت‌ها وجود خواهد داشت. اندیشه‌ای که از اسلام فقط «پوستین» آن را به دست آورده و از «حقیقت» دین تهی است.
برای مقابله با این اندیشه دیگر نه سلاح کارساز است و نه می‌توان به نیروی نظامی امید داشت. اینجا عرصه اصحاب اندیشه و فرهنگ و حتی هنر است. مقابله با اندیشه داعشی در نخستین گام نیازمند بازخوانی خاستگاه آن، روش‌های استنتاجی و استدلالی مرسوم در آن و تبیین باورهای ظاهری است. از سوی دیگر، قهر مذاهب اسلامی، وارد آوردن اتهامات متعدد، برچسب‌ زدن‌های گوناگون و عدم تحمل عقاید مختلف و متفاوت با یکدیگر، زمینه را برای ظهور و بروز داعشی دیگر در منطقه پدید خواهد آورد.
شاید زمان آن رسیده باشد تا منادیان مذاهب اسلامی، علمای دینی، مراجع تقلید، مفتی‌های اهل سنت و اندیشمندان دیگر حوزه‌های دینی، یک بار برای همیشه و به صورت جدی به موضوع «تقریب مذاهب اسلامی» به بیندیشند. اگر داعش و داعشی در بستر دین اسلام فرصت عرض اندام به دست می‌آورد، نتیجه غفلت همین اندیشمندان است. چه اینکه دانسته یا نادانسته طی ادوار گذشته بر طبل تفرقه و جدایی و انفکاک میان مذاهب اسلامی کوفته‌اند و زمینه هرگونه گفت‌وگو و مفاهمه‌ای را در حوزه‌های درون‌دینی از یکدیگر سلب کرده‌اند. از قضا همین مسئله بهترین بستر برای رشد و توسعه تفکرات «تکفیری»، «سلفی» خواهد بود.
در سوی دیگر ماجرا، حکومت‌های منطقه قرار گرفته‌اند. به نظر می‌رسد موضوع برای بسیاری از «حکومت‌های سنتی» منطقه هم تا پیش از این خیلی جدی نبوده است. حتی در جریان پیشرفت داعش در منطقه خبرهای متعددی از همراهی و همدلی برخی حکومت‌های منطقه با این گروه تروریستی به گوش می‌رسید. شاید این حکومت‌ها هم هرگز فکر نمی‌کردند که ممکن است پیدایش جریانی مانند داعش دامان خودِ آن‌ها را هم بگیرد. اتفاقی که لاجرم خواهد افتاد. نباید فراموش کرد که داعش در پی بیعت تمام کشورهای اسلامی با خلیفه‌اش بود و به نظر نمی‌رسید که این اتفاق خوشایند پادشاهان منطقه باشد. اگر شاخه نظامی و سیاسی داعش در سوریه و عراق زمین‌گیر نمی‌شد، به طور قطع سراغ تک‌تک کشورهای منطقه می‌رفت.
با این همه، به نظر می‌رسد پایان قطعی داعش نیازمند زمان بیشتری است و در این مسیر اندیشمندان، سیاست‌مداران، دین‌ورزان و دغدغه‌مندان حوزه‌های دینی باید با هم همراهی کنند. تنها در این صورت می‌توان امیدوار بود که «خلیفه بی‌سرزمین» به کلی از سودای خود دست برداشته و ناامید شود.