تماشاگران باشند یا نباشند؟

حمیدرضا عرب - ورزشگاه ازادی

هیچ تضادی میان این بازی و بازی‌های محلی نیست. نه اینکه دو تیم به لحاظ فنی در این سطح باشند؛ اینگونه نیست. فضای بیرونی حاکم بر این بازی در حد محلات است. نه هیاهویی، نه صدایی، نه جذابیتی. انگار خامه را از روی کیک برداشته باشی.
اشتهایت کور می‌شود وقتی صندلی‌های خالی را می‌بینی. حال تصور کن اگر همان هفت، هشت هزار نفر پای کاری که در سرمای استخوان‌سوز هم به ورزشگاه می‌آمدند، اینجا کنارمان بودند. بگذریم که تعداد قلیلی از این طیف در شهرآوردی که گذشت، هر آنچه خواستند نثارمان کردند اما جایشان عمیقا خالی است.


تماشاگران را می‌گوییم. آنها که به سبب رفتارهای نامناسب حالا باید طعم گس محرومیت را بچشند. جایشان خالی است. هر چند که نمی‌شود گاهی جز محرومیت تصمیم دیگری را اعمال کرد. کمیته انضباطی محروم می‌کند تا شاید از ناهنجاری‌ها کاسته شود.
آنها محروم و جریمه می‌کنند تا شاید سیلاب فحاشی‌ها خشک شود اما مگر می‌شود امیدوار بود صحنه‌های زشتی که در شهرآورد دیدیم، دیگر تکرار نشود؟ تضمینی نیست. چرایش ریشه در عوامل بسیار دارد. نیاز به یک تحقیق اساسی در زمینه رفتارشناسی است.
می‌گویند سطح فرهنگی یک جامعه را می‌توان از همین ورزشگاه‌ها ارزیابی کرد یا رانندگی در خیابان. تماشاگران یا بهتر است بگوییم آشوبگران فوتبال انگلیس اصلاح شده‌اند اما هنوز فوتبال ایران به رغم تمهیدات امنیتی بسیار درگیر اجرای این قوانین بازدارنده است. کجا را اشتباه رفته‌ایم که هنوز هم تماشاگرانمان قاعده نقش خود را نمی‌شناسند؟ اشکال کار کجاست؟ نوع تربیت یا غرایض و باورها؟
پشت هیچ علتی نیست که معلولی نهفته نباشد. باید ناشناخته‌ها را یافت. باید ریشه‌ها را دریافت و باید باور داشت که با ادامه این محرومیت‌ها هیچ گاه نمی‌توان به ختم این غائله امیدوار بود. تماشاگران باید باشند اما در دایره خود و کمیته انضباطی و کمیته فرهنگی باشگاه‌ها هم باید تداوم داشته باشند اما با راهکارها و تدابیری که منتج به تغییر فرهنگ روابط میان سکوها با بازیکنان و مربیان و داوران شود.