من، علی متولد 66 صادره از تهران

«من می‌دانم مریض هستم و شبیه خواهر و برادرم نیستم، می‌دانم مامانم برای بزرگ کردنم چقدر زحمت کشیده. من خیلی دردسر داشتم برایش. من عاشق مامانم هستم و بهترین دوستم مامانم است.» علی صفوی 29 ساله وقتی با لحن مخصوص به یک سندروم داون این حرف‌ها را زد، بغض راه گلویمان را گرفت؛ عکاس و خبرنگار فرقی ندارد. اما مادر علی پرقدرت، مثل تمام این سال‌ها که برای علی زحمت کشیده این جملات را به زبان آورد: «اصلا این‌طور نیست، تو چون پسر خیلی با ادب و حرف‌گوش‌کنی بودی، بزرگ کردنت برای من راحت بود، از هر بچه‌ای راحت‌تر». مادر علی برعکس هر شنونده‌ای نه بغض راه گلویش را بست و نه اشکی در چشمانش حلقه زد.
در ونک‌پارک وارد مرکز خرید دماوند که شوید در اولین مغازه سمت چپ علی را می‌بینید که پشت دخل مغازه‌اش نشسته است. سندروم‌ داونی که نه‌تنها در خیلی از رشته‌ها و حوزه‌ها آموزش دیده بلکه کار هم می‌کند. روی دیوارهای مغازه چند کاغذ چسبانده که رویش چند شعر نوشته و چند شعار درباره پرسپولیس. یک عکس خودش و چند عکس پرسپولیس هم کنار شعرها خودنمایی می‌کند. مدیریت و فروشندگی این مغازه کالای خواب تنها با علی است که گفت‌و‌گو با او را در ادامه می‌خوانید.
خودش وقتی متوجه می‌شود از روزنامه هستیم، می‌گوید: «من علی صفوی متولد بهمن 66 صادره از تهران هستم. این مغازه برای خودم است و خودم با ماشین‌حساب قیمت‌ها را به مشتری‌ها می‌گویم. از ساعت 10 صبح تا 9 شب اینجا هستم و کار کردن را دوست دارم.»
او درباره علاقه‌مندی‌های خود می‌گوید: «به آثار تاریخی خیلی علاقه دارم و به همین دلیل شهر اصفهان را خیلی دوست دارم. عاشق سفر کردن با مامانم هستم، دو بار هم با دوستانم به شمال رفته‌ام.» ماشین‌حسابش را روی میز می‌گذارد و از او می‌خواهیم قیمت دو کالا را جمع بزند، جمع می‌زند و قیمت را با تخفیفش می‌گوید. ادامه می‌دهد: «من خودم تخفیف می‌دهم ولی بعضی‌ها به اجبار از من تخفیف می‌خواهند و وقتی قبول نمی‌کنم وسیله را برمی‌دارند و می‌برند. پول کمتر از خرید داده‌اند و از این کارشان ناراحت می‌شوم.» در پاسخ به این سوال که بیشترین موضوعی که مردم با آن اذیتش می‌کنند چیست، می‌گوید: «می‌آیند در مغازه و می‌گویند پرسپولیس... که من را اذیت کنند. من ناراحت می‌شوم ولی مامان گفته هیچ‌وقت به کسی فحش ندهم و دعوا نکنم. یک بار هم یکی از من دزدی کرد و من خیلی ناراحت شدم.»


علی چندین قطعه را می‌تواند با ارگ اجرا کند، شنا بلد است و خودش می‌رود از بازار جنس‌هایی را که لازم دارد خریداری می‌کند. آموزش علی اگرچه نسبت به بچه‌های معمولی کندتر پیش می‌رود ولی در هیچ مرحله‌ای از زندگی مادرش خسته نشده و آموزش او را رها نکرده است. پدرش 10 سال است فوت شده و علی تا زمانی که برادرش برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود با مادر، خواهر و برادرش زندگی می‌کرد. او درباره اوقات فراغتش می‌گوید: «فیلم و سریال ایرانی را دوست دارم و خانم مریلا زارعی و لاله اسکندری زیاد به اینجا می‌آیند. من خیلی دوست دارم در فیلم بازی کنم و تلویزیون من را نشان بدهد.»

 بچه‌دار نمی‌شوم چون بچه باید درست تربیت شود
 طبق گفته‌های پزشک، علی می‌تواند بچه‌دار شود و بچه سالمی خواهد داشت. این حرف که از دهان مادر علی خارج می‌شود علی بلافاصله می‌گوید: «ولی من بچه نمی‌خواهم. زن می‌خواهم ولی بچه نه». می‌پرسیم چرا و ادامه می‌دهد: «اولا 70 میلیون نفر جمعیت داریم و نمی‌خواهم باز به این جمعیت اضافه کنم. دوما بچه‌دار شدن دردسر دارد. باید درست تربیت شود، آموزش ببیند و... شاید نتوانم درست این کار را انجام بدهم پس بچه نمی‌خواهم. ولی زن می‌خواهم و مهم‌ترین موضوع درباره زنی که می‌خواهم این است که خانواده اصیلی داشته باشد و خودش مبادی آداب باشد. ظاهرش هم برایم مهم است ولی تربیت مهم‌تر از ظاهر است.»لحن علی طوری است که هنوز بعد از گذراندن دوره‌های گفتار‌درمانی به سختی می‌توان متوجه همه حرف‌هایش شد، ولی حرف‌ها و دغدغه‌هایش چنان تاثیرگذار است که مشخص است آموزش بسیار خوبی دیده و هر شنونده‌ای را ناچار می‌کند ناخودآگاه پس از شنیدن حرف‌های تاثیرگذار علی، نگاهی همراه با قدردانی به مادر او کند؛ مادری که هر مربی و معلمی که در این سال‌ها در میان دوره آموزش علی کم آورده و ادامه نداده خودش آموزش همان هنر را دیده و به فرزندش آموزش داده است. از نظر او بچه سالم هم اگر آموزش نبیند و در خانه بماند عقب‌مانده ذهنی خواهد شد، سندروم داونی هم بدتر خواهد شد. گفت‌وگو با مادر علی را فردا در همین صفحه بخوانید.
سایر اخبار این روزنامه