ارواح به من دستور سرقت مي‌دادند!

به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل مرد به اداره پليس رفت و گفت خانه ويلايي‌اش مورد دستبرد سارق يا سارقاني قرار گرفته است. شاكي در توضيح ماجرا گفت: همراه خانواده‌ام در خانه ويلايي در شمال تهران زندگي مي‌كنم. چند روز قبل براي تفريح به ويلايمان در شمال كشور رفتيم. وقتي امروز به خانه برگشتيم با صحنه عجيبي روبه‌رو شديم. تمامي وسايل خانه به هم ريخته بود كه حكايت از اين داشت سارق يا سارقاني به خانه‌ام دستبرد زده‌اند. پس از بررسي خانه‌ام متوجه شدم سارق يا سارقان علاوه بر سرقت مقداري از وسايل گرانقيمت به گاوصندوق خانه‌ام دستبرده زده و تمامي طلا و سكه‌هاي داخل آن را سرقت كرده‌اند. با طرح اين شكايت تيمي از مأموران پليس‌آگاهي به دستور بازپرس دادسراي ويژه سرقت براي دستگيري سارق يا سارقان وارد عمل شدند. 
شناسايي سارق سرمايه دار 
بررسي‌هاي مأموران در محل حادثه نشان داد با توجه به سالم بودن درهاي ورودي خانه سارق يا سارقان افراد آشنايي هستند كه با كليد يدك وارد خانه ويلايي شده و دست به سرقت زده‌اند. در چنين شرايطي مأموران دوربين‌هاي مداربسته محل حادثه را مورد بازبيني قرار دادند. دوربين‌هاي مداربسته خودروي شاسي بلند گرانقيمتي را شكار كرده بودند كه شب حادثه در نزديكي خانه ويلايي چند ساعتي پارك شده بود. مأموران پس از استعلام شماره پلاك خودروي شاسي بلند دريافتند خودرو متعلق به پسر 20‌ساله پولداري به نام فريبرز است. بدين ترتيب كارآگاهان كه احتمال دادند فريبرز در سرقت از خانه ويلايي دست داشته باشد چهره وي را به شاكي نشان دادند. شاكي با ديدن چهره فريبرز گفت: فريبرز از بستگان نزديك من است و خانواده پولداري دارد. او شب قبل از مسافرت ما به شمال همراه خانواده‌اش مهمان ما بود. به دستور ارواح عمل مي‌كردم بدين ترتيب مأموران براي بررسي موضوع، فريبرز را بازداشت كردند. وي در بازجويي‌هاي ابتدايي منكر سرقت از خانه ویلایی شد، اما وقتي با مدارك و دلايل روبه‌رو شد به سرقت از خانه فامیلش و سرقت‌هاي سريالي از خانه‌هاي ديگر اعتراف كرد. وي مدعي شد كه ارواح به او دستور سرقت مي‌دهند. 
گفت‌وگو با متهم 


به گفته خودت وضع مالي خوبي داري چرا دست به سرقت زدي‌؟ من وضع مالي خوبي دارم و خودروي شاسي بلندم چند صد‌ميليون تومان قيمت دارد و لباس‌هاي مارك دارم نيز كلي قيمت دارند. اصلاً نيازي به سرقت ندارم، اما از روزي كه معتاد به شيشه شدم ارواح به من دستور سرقت مي‌دهند و من هم مجبورم از آنها اطاعت كنم. 
چطوري معتاد به شيشه شدي‌؟ مدتي قبل در گروه تلگرامي با زن جواني كه 25‌سال از من بزرگتر است، آشنا شدم. ما ابتدا با هم ارتباط تلفني و پيامكي داشتيم تا اينكه چند ماه بعد از آشنايي‌مان او را براي شام در رستوراني دعوت كردم. از آن شب به بعد رفت و آمد ما با هم شروع شد. مدتي بعد او مرا در مهماني دعوت كرد. آنجا به اصرار او براي اولين بار شيشه مصرف كردم. او مي‌گفت كه شيشه شادي‌آور است و خستگي را رفع مي‌كند و من هم فريب او را خوردم و مصرف كردم و معتاد به شيشه شدم. 
چطور به سرقت مي‌رفتي‌؟ هر شب ارواح به خوابم مي‌آمدند و از من مي‌خواستند به سرقت بروم. من هم از دستور آنها اطاعت مي‌كردم و از طريق بالكن وارد خانه‌ها مي‌شدم و اموال گرانقيمت كوچك را سرقت مي‌كردم. 
چند مورد سرقت داشتي‌؟ علاوه بر خانه عمويم از سه يا چهار خانه ديگر هم سرقت كردم، اما درست يادم نيست. 
چه شد كه از خانه عمويت سرقت كردي‌؟  شب قبل از سرقت همراه خانواده‌ام مهمان خانه عمويم بوديم. وقتي چشمم به دست كليد خانه آنها افتاد به صورت پنهاني كليد را برداشتم تا اينكه شب ارواح به من دستور دادند از خانه عمويم سرقت كنم و من هم با كليدي كه داشتم به خانه‌شان رفتم و مقداري طلا و سكه سرقت كردم. 
اموال سرقتي را براي خريد شيشه فروختي‌؟ نه. من اصلاً نيازي به پول اين اموال ندارم. تمامي اموال سرقتي را داخل كمدم نگهداري مي‌كنم. وقتي دستگير شدم همه اموال سرقتي را تحويل پليس دادم.