روزنامه فرهیختگان
1397/01/21
شیطان خیابانها
1- استــــــــــــاد جرمشناســــــیمان میگــــفت «حجــــم معضلات در محلات حاشیهنشین بهحدی است که شما میتوانید کتابهای جرمشناسی را مثل دیوان حافظ باز کنید و به آنها تفأل بزنید. اغلب هر نظریه و الگوی وقوع جرمی که بیاید، برای آن محله و وضعیت بزه و بزهکاری آنجا صدق میکند.» چند روز پیش اتفاق افتاد؛ در قلعه ساختمان مشهد. مرد 40 ساله گفته است: «شیطان فریبم داد... .» شیطان از اول خلقت آنجاست. مرد هم سالهاست که همسایه «ندا» بوده است. خودش سه پسر دارد و دخترک 6 ساله و خانوادهاش را خوب میشناسد. شیطان اما فقط زمانی موفق شده که مرد، شیره کشیده و دیده است دخترک تنها و زنبیلبهدست دارد در خیابان خلوت از نانوایی به خانه برمیگردد. هرکه بشنود خواهد گفت «خب! بچه را نباید تنها فرستاد بیرون تو این دوره و زمانه.» هرکه بشنود هراس برش خواهد داشت که «مبادا کودکانمان وقتی به بازی در کوچه و خیابان مشغولند یا از مدرسه برمیگردند قربانی شیطانزده دیگری شوند؟» هرکه بشنود حواسش را جمع خواهد کرد که کودکان را در کوچه و خیابان تنها نگذارد. 2- من حواسم میرود پیش دخترکانمان در لبخط. احتمالا پدر و مادرهایشان از آنچه بر ندا رفته است، بیخبرند. میشود رفت و هشدارشان داد که «بچهها رو تنها نفرستید بیرون دنبال خرید و بازی و... خطرناکه. خیلی خطرناکه. ببینید با دختر 6 ساله چه کار کردن! قبلش هم که آتنا، ستایش و... .» میشود رفت و اینها را گفت، ولی کارمان خندهدار است وقتی میدانم این دخترها و پسرهای خردسال باید روزی هشت، نه، ده ساعت سر چهارراهها کار کنند و خرج خانوادهشان را دربیاورند، خندهدار است که بروم و از پدر و مادرها بخواهم تنها بیرون نفرستندشان. شبها که از چهارراه لبخط میگذرم میبینمشان. بچههای پیشدبستانی و کلاساولی خانه ایرانی. پیشترها بیشتر فال میفروختند، این روزها بیشترشان اسفند دود میکنند و هرچند وقت یکبار دست و بال و سر و صورت سوخته از زغالشان را برایمان به ارمغان میآورند. اصرارهایمان به خانوادهها برای اینکه بچهها را به اسفند دود کردن نفرستند بیفایده بود؛ که فهمیده بودند از فالفروشی پرسودتر است. میدانستیم خانوادهای که عادت کرده به بهره کشیدن از فرزندان خردسالش و فرستادن آنها به سر چهارراه، با خبر «ندا»ها و «آتنا»ها از این کار دست نخواهد کشید. 3-انگشتهایم باید لای فصل نظریه «سبک زندگی و فعالیت روزمره» کتابهای جرمشناسی گیر کرده باشد. نظریهپردازانش از بزهدیدگانی میگویند که سبک زندگی و نوع فعالیتهایشان آنها را بیشتر در معرض بزهدیدگی قرار میدهد و تعبیرش حتما بچههای لبخط است که در هفت، هشت، نهسالگی باید روزی هشت، نه، ده ساعت در خیابانهایی کار کنند که فاصله یک نانوایی تا خانهاش توانست ندا را به کام مرگ بکشد و لحظاتی فاصله گرفتن از پدر در آنها میتواند آتناها را قربانی خود کند. تعبیرش حتما بچههای ما هستند که سر چهارراه باید تا ساعاتی بعد از تاریکی شب، آویزان دستگیره خودروها شوند و اسفند دورشان بچرخانند، امیدوار که چشمزخم را دور کند و بلا را بگرداند... . حق دارم از شیطانی که قاتل ندا را وسوسه کرد بترسم، نه؟ شیطانی که مرد را وسوسه کرد تا دخترک را که از نانوایی به خانه برمیگردد بفریبد و به خانه بکشد، در لبخط ساعتها وقت دارد و میداند که این برنامه هر روز تکرار میشود و این بچهها هر روز سر این چهارراه میآیند. وقت دارد حتی رفتار و سکنات بچهها را زیر نظر بگیرد، ببیند کدام بازیگوشتر است، کدام سر به هواتر، کدام ضعیفتر و کدام زیباتر... . 4- قاتل ندا گفته است: «دخترک را به بهانه دادن غذا به خانه کشاندم... .» قلعه ساختمان از معضلخیزترین و فقیرترین محلات حاشیهنشین این سرزمین است. ندا هم دختر یک کارگر چاهکن افغان بوده است. «جانی» خوب میدانسته به چه بهانه میتواند دخترک 6 ساله را بفریبد و به قربانگاه ببرد. ظاهرا قاتل ندا «جانی» بیتجربه و غیرحرفهای بوده و انگار واقعا یک آن و تحتتاثیر مصرف موادمخدر تصمیم گرفته است چنین کند، اما با وجود این فهمیده است که با چه ترفندی میتواند دخترک را قربانی خود کند. دست مجرمان حرفهای و کودکآزارهای باسابقه و پدوفیلهای رها در سطح شهر، برای آزردن کودکان سر چهارراههایمان بسیار بازتر است. میتوانند به بهانه یک وعده غذای گرم، یا بردن به تفریح و شهربازی، یا هر چیز دیگری که میتواند یک کودک محروم را مفتون و شیفته خود کند، کودک قصه ما را همراه خود کنند و بشود آنچه نباید بشود. اینطور نیست؟ میتوانند حتی مستقیما و بیهیچ پوششی درخواست خود را مطرح کنند. چند اسکناس تانخورده 10 هزار تومانی یا یک تراول شق و رق را بگذارند برابر کودکی که ساعتهاست سر پا در سرما ایستاده و بهدنبال ماشینها دویده و نگاه که میکند میبیند آنقدر که باید کار نکرده و نمیداند در خانه باید چه جوابی پس بدهد. کودکی که سر خم کردن و پذیرفتن پیشنهاد یک «جانی» میتواند تضمینی برای سیر خوابیدن آن شب و داشتن سقفی بالای سر باشد. آزار دادن حالا محتملتر و راحتتر از آن است که فکرش را میکردیم. نه؟ 5- هیچیک از این سناریوها زاده خیال نبود؛ تجربیاتی است به دو چشم سر دیده و از دو گوش شنیده، از کودکانی که ما عادت کردهایم به رد شدن از کنارشان و دیو فاجعه وقتی بیدار میشود که نگاه بیماری قصد رد شدن از کنارشان را ندارد... . ندا و آتنا و ستایش نوک بیرونزده این کوه یخند که هشدارمان میدهند. راستی! از لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان چه خبر؟ چند سال است منتظر تصویب است؟ دارد به 10 سال میرسد، نه؟ چند قانون چندصد مادهای تصویب شدند و این لایحه دستنخورده باقی ماند؟پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
تعرض به امنیت و حریم مردم در پیامرسانهای داخلی «حرام شرعی» است
دوستداشتنی استراتژیک
صنعت هستهای و دستاوردهای تکراری یا دیگری!
۵ راهکار اساتید اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی برای برونرفت از بحران ارزی
تبعات اجتماعی نوسانات بازار ارز
گرانی دلار به خاطر سوءمدیریت است
اصولگرایان هم نگران قیمت دلار هستند
مدد به روحانی در شرایط «پساپرواز دلار»
«سیدحسن حسینی» ترسیمکننده افق فرهنگ و هنر انقلاب
دانشگاهی که نمیخواهیم؟!
اینکه جوانان فکر میکنند دهه ۴۰ و ۵۰ گل و بلبل بود، اشتباه است
شیطان خیابانها