لغو کنسرت، یک از هزار

بر اساس جدول آماری دفتر موسیقی که اسفندماه سال گذشته منتشر شد، در سال 96، 2499 کنسرت موسیقی شامل 5444 نوبت اجرای صحنه‌ای داشتیم. البته این آمار به نسبت سال‌های گذشته رشد هم داشته است. مثلا در سال 95 شاهد 2321 کنسرت موسیقی شامل 5276 نوبت اجرای صحنه‌ای بودیم که رشد قابل توجهی را نسبت به سال 94 نشان می‌داد که تعداد کنسرت‌ها 1878 و تعداد دفعات اجرا 3877 بوده است؛ اما مساله این است که این تلقی عمومی از کجا شکل گرفته که مثلا در سال اخیر، تعداد زیادی از کنسرت‌ها لغو شدند و شدت این هیاهو در فضای رسانه‌ای به‌حدی بوده که یکی از دانشجویان در دیدار با رهبری به‌عنوان یکی از مطالبات فرهنگی، به این مساله اشاره می‌کند. رهبر معظم انقلاب در همان دیدار و در پاسخ به این دانشجو گفتند: «یکی از دوستان، اینجا قضیه‌ کنسرت‌ها را گفتند. در چند هزار کنسرت، مثلا فرض کنید که پنج کنسرت تعطیل می‌شود؛ این را تعمیم می‌دهند، هیاهو، فریاد و از این قبیل که «کنسرت‌ها دارد تعطیل می‌شود!» حالا مثلا چند هزار کنسرت یا چند صد کنسرت اجرا شده، تعطیل هم نشده؛ [آنجا] چند کنسرت را تعطیل کرده‌اند! فلان مدیر و فلان مدیر و فلان مدیر در مجموعه‌ مدیران10 نفر، 15 نفر، 20نفر مِن‌باب‌مثال یک خطایی کرده‌اند، یک غلطی کرده‌اند، یک ممشای نادرستی داشته‌اند، این را تعمیم می‌دهند نه‌فقط به مجموعه‌ مدیریتی کشور بلکه به مجموعه‌ نظام جمهوری اسلامی! اینها کارهای دشمن است که با برنامه‌ریزی دارد انجام می‌گیرد.» واقعیت امر این است که تعداد کنسرت‌هایی که تعطیل شدند به نسبت یک به هزار کنسرت‌های اجرا شده هم نیست که البته وقتی به اظهارنظر خوانندگانی که کنسرت‌هایشان با مشکل اجرا مواجه شدند توجه می‌کنیم، متوجه اعمال نظرات و نگاه‌های سلیقه‌ای مدیران میانی خواهیم بود که در رویه اجرایی خود انگار گواه همان مثال از سوراخ سوزن رد شدن و از دروازه رد نشدن، هستند. مثلا اواخر سال گذشته که کنسرت محمد معتمدی، خواننده موسیقی اصیل ایرانی در شهر اصفهان برای چندمین‌بار لغو شد. او در صفحه اینستاگرامش نوشت: «دوستان ارجمند اصفهانی! متاسفانه به‌رغم درخواستی که برای کنسرت در تاریخ ١٧ اسفند در شهر اصفهان داده بودیم مجوز صادر نشد و بازهم توفیق دیدارتان را نخواهیم داشت. از ابتدای امسال این چندمین‌بار است که درخواست بنده برای اجرا در اصفهان به در بسته می‌خورد.» او در مصاحبه‌ای که چند ماه قبلش با «فرهیختگان» داشت به مسائلی درمورد لغو کنسرت‌ها اشاره کرد که معمولا در فضای رسانه‌ای قلب واقع می‌شوند یا آدرس غلط به مخاطب می‌دهند. او در همان مصاحبه گفت: «اتفاقاتی که در حوزه موسیقی می‌افتد اساسا دو جنبه دارد؛ یک جنبه‌اش آن است که مردم از بیرون نگاه می‌کنند و جنبه دیگر آن چیزی است که ما هنرمندان درگیر آن هستیم. جنبه بیرونی‌اش این است که وقتی کنسرتی در شهری لغو می‌شود، بخشی از مردم امامان جمعه، بسیج، بعضی از گروه‌های مذهبی و... را مقصر می‌دانند. البته من نیز ضمن احترام، انتقادهایی به نهاد‌های فوق دارم؛ ولی آنچه ما واقعا درگیر آن هستیم، به حرکت‌های برخی گروه‌های تمامیت‌خواه مربوط می‌شود که امروز زیر میز دولت‌ها پنهان شده‌اند و دارند امکانات و تسهیلات در حوزه موسیقی را به‌نام خود مصادره می‌کنند. همین الان که دارم با شما حرف می‌زنم، برای گرفتن زمان برگزاری یک کنسرت در هر شهرستانی که باشد با مشکلات زیادی مواجهم.» البته اگر همین اظهارات محمد معتمدی، هنرمندی که طی این سال‌ها خوش درخشیده و در گروه‌های حرفه‌ای بسیاری حضور یافته و تجربه حضور در ارکستر ملی را هم در کارنامه کاری‌اش دارد، در نظر بگیرد و همچنین محدودیت‌هایی که برای این شکل موسیقی اصیل ایرانی وجود دارد را کنار مجموعه‌ای از کنسرت‌های پاپ بگذارید که در سال‌های گذشته به لطایف‌الحیل تهیه‌کنندگان موسیقی و دلالان این حوزه به تعدد برگزار شدند؛ متوجه رشد مافیایی نوع خاصی از موسیقی می‌شوید که به اعتقاد کارشناسان موسیقی، در نازل‌ترین سطح ترانه و موسیقی، توسط خوانندگانی اجرا می‌شوند که نام‌شان در فاصله کوتاه زمانی در رسانه‌های مجازی و رسانه ملی بر سر زبان‌ها افتاده است. البته این مساله به این معنا نیست که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد نظارتی بر آثار وجود ندارد، ولی باید دید که این نظارت‌ها در چه مختصات و راجع به کدام دسته از هنرمندان صورت می‌گیرد. عبدالحسین مختاباد، خواننده مطرح کشور در مورد شدت این نظارت‌ها نظر جالبی دارد. مختاباد که طی این سال‌ها به برگزاری کنسرت‌های متعددی پرداخته است درمورد همین نظارت‌ها و به قول خودش استنطاق‌ها، اواخر سال گذشته در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گفت: «واقعا مسائلی در حوزه موسیقی اتفاق می‌افتد که تعجب‌‌برانگیز است. یعنی اگر من خواننده بخواهم کنسرتی بدهم، باید به وزارت ارشاد اعلام کنم قصد دارم چه اشعاری را در آن کنسرت بخوانم؛ از همه بدتر و توهین‌آمیزتر اینکه از ما می‌خواهند اسامی نوازندگان، کارت ملی و نشانی خانه‌‌‌هایشان را پیش از اجرا اعلام کنیم. روی صحبتم با کسانی است که در این مسند نشسته‌اند و فقط کارشان پرس‌و‌جو و استنطاق هنرمند است. چرا اصلا مدیری که نمی‌داند مختاباد یا فلان خواننده و نوازنده کیست، در مسند مدیریتی قرار گرفته است؟ این رفتارها واقعا ناراحت‌کننده است. شاید اصلا نوازنده‌ای که با من همکاری می‌کند دلش نخواهد من نشانی خانه‌ یا ریز اطلاعات خانواده‌اش را بدانم، اصلا به من چه مربوط است که این اطلاعات را در اختیار داشته باشم؟ متاسفم که تمام اینها در دوره رئیس‌جمهور فعلی آقای حسن روحانی در وزارت ارشاد اتفاق می‌افتد.» وقتی این اظهارات مبنی‌بر سختگیری‌های مقامات ارشاد را در مقایسه با واقع امری که بر اجرای اکثر کنسرت‌ها، نوع ترانه‌ها و موسیقی‌های نازلی قرار می‌دهیم که به تعدد در سطح کشور اجرا می‌شوند، بار دیگر مساله وجود مافیای موسیقی و نفوذش در دستگاه‌های فرهنگی کشور قوت می‌گیرد.