ایران در قبال برجام صبر داشته باشد شرایط بهتر می‌شود

آفتاب یزد- گروه سیاسی: اعلام تعرفه‌های جدید آمریکا علیه شرکای خود همچون اتحادیه اروپا موجب شده تا شکاف میان این دو شریک استراتژیک بیش از همیشه باشد. شاید بعد از جنگ جهانی دوم این اولین بار است که چنین سطحی از اختلاف با واشنگتن دیده می‌شود. درحالی که جهان غرب با اتحاد این دو قدرت در دو سوی آتلانتیک توانسته نبض جهان را در اختیار بگیرد، از هم پاشیدگی چنین اتحادی چه سرنوشتی را برای جهان رقم خواهد زد؟ آیا جهان در دورانی شبیه به قبل از جنگ‌های جهانی
قرار گرفته است؟ همچون بحران اقتصادی 1929
که زمینه ای برای جنگ جهانی دوم بود آیا سیاست‌های ترامپ می‌تواند تنش‌ها را از اقتصاد به سیاسی و بعد نظامی‌بکشاند؟ تکلیف ایران و برجام در این فضای تنش آلود میان اروپا و آمریکا چه خواهد شد؟ فرصتی برای بهره مندی تهران فراهم شده است؟ همه این سوالات و بیشتر در گفت و گو با سید احمد موثقی استاد دانشگاه تهران بررسی شد. او که مطالعات تخصصی خود را در زمینه اقتصاد-سیاسی دنبال می‌کند از شرایط فعلی جهان و تنش‌ها در عصر ترامپ به ما گفت که در ادامه می‌خوانید.



به تازگی دونالد ترامپ تعرفه‌هایی را علیه اتحادیه اروپا، کانادا و مکزیک در دو بخش فولاد و آلومینیوم اعمال کرده است. با توجه به همکاری‌های اروپا و آمریکا در همه ابعاد سیاسی ، نظامی‌و اقتصادی، چنین اقداماتی آینده روابط این دو سوی آتلانتیک را چگونه رقم خواهد زد؟
روابط اروپا و آمریکا با ریاست جمهوری ترامپ دچار اختلافات مختلفی شده، در این ماجرای
تعرفه‌ها نیز واکنش آلمان و فرانسه یک
موضع گیری تند بود. به ویژه اینکه فراتر از بحث
فولاد و آلومینیوم بحث بسط آن به خودرو نیز کشیده شده است. چنین اقدامی‌می‌تواند به اقتصاد آمریکا نیز آسیب برساند چرا که برخی از خودروسازی‌ها قطعات خود را در هر دو طرف می‌سازند. با این حال تصور این است که مواضع ترامپ براساس یک ایدئولوژی تعریف شده است. رویکرد مرکانتیلیستی تهاجمی‌آنهم در عصر جهانی شدن، از طرف بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصاد جهان درواقع حرکتی علیه جهانی شدن است که می‌تواند جهان را به آشوب بکشد. فارغ از مسائل سیاسی و امنیتی این جنگ تجاری بسیار جدی است. مشخصا تمام رقبای اقتصادی کلیدی امریکا که تراز تجاری مثبتی نسبت به ایالات متحده دارند را هدف قرار داده و در ادامه می‌تواند ابعاد سیاسی و نظامی‌مکمل این تنش اقتصادی شود. در این راستا تیم ترامپ تلاش می‌کند بازارهای جهانی را حتی خارج از بازار امریکا برای رقبای اقتصادی واشنگتن محدود کند یا از بین ببرد. در واقع آمریکا با توجه به موقعیت هژمونی خود و اینکه دلار مرجع ارز جهانی است، سوءاستفاده می‌کند تا به صورت رانتی از اقتصاد جهانی بهره ببرد، رقبا را کنار بزند و تراز خود را مثبت کند. اما این حرکت بی سرانجامی‌است که زمینه‌ساز اقدام قدرت‌های
بزرگ اقتصادی برای حرکت به سمت چند
جانبه گرایی به معنی اینکه فراتر از قدرت اقتصادی به
قدرت سیاسی و نظامی‌هم تبدیل شوند. در حال حاضر چین به این سمت رفته که علاوه بر اقتصاد بعد امنیتی و سیاسی نیز مقابل آمریکا قرار گیرد. در واقع شی جین پینگ موج سوم تحول را در این کشور آغاز کرده و به همین دلیل هم ریاست جمهوری او مادام العمر شده است. با توجه به سیاست‌های مرکانتیلیستی ترامپ شکاف‌ها در ناتو و در همکاری‌های سیاسی، نظامی‌و امنیتی هم می‌تواند تسری یابد و چنین رویکردی موجب خواهد شد اروپا نیز به سمت استقلال کامل از آمریکا در حوزه‌های امنیتی و نظامی‌حرکت کند. با این حال با توجه به پیوند ساختاری که میان اروپا و امریکا وجود دارد رقم خوردن این سطح از اختلافات امری نیست که در کوتاه مدت و به سادگی انجام شود.

به هرحال اروپا و آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم تلاش بسیاری کردند تا تجارت آزاد شکل بگیرد. از همکاری در قالب گات تا تشکیل سازمان تجارت جهانی. اقدامات ترامپ تا چه حد می‌تواند میراثی را که ایالات متحده و اروپا بعد از چند دهه بدست آوردند را تضعیف کند؟
همانطور که گفته شد تیم ترامپ ایدئولوژی دارد که البته با واقعیت‌های جهانی سازگار نیست، اگر این سیاست‌ها ادامه پیدا کند که با توجه به پیگیری‌های ترامپ احتمالا ادامه هم خواهد یافت، شرایط پیچیده‌تر می‌شود. رئیس جمهور آمریکا تاکنون پیمان نفتا را به حاشیه برده، از توافق پاسیفیک و آب و هوایی پاریس خارج شده و برجام را هم لغو کرده است. اگر ترامپ بتواند در دور دوم نیز ریاست جمهوری را بدست آورد و انتخابات آتی در کنگره نیز نتواند یک ترمز جدی مقابل او باشد، شکاف‌های
جدی در دور دوم میان اروپا و آمریکا ایجاد
خواهد شد. در کنار موضوع تجارت آزاد دنیای مدرن غربی
با دیدگاه‌های لیبرال و نئولیبرال و اهدافی چون برداشته شدن مرزها پیش می‌رفت اما شرایط
ضد جهانی سازی ترامپ می‌تواند به انحصارات اقتصادی،
سیاسی و نظامی‌تبدیل شود که کمپانی‌های بزرگ در پیوند با دولت‌های خود ذیل ایدئولوژی‌های ناسیونالیسم افراطی عمل کنند. شرایطی که می‌تواند به درگیری‌های نظامی‌بخش‌های خارج از حوزه تمدنی غرب نیز همراه شود و به طور کلی تنش‌های نظامی‌را دامن بزند. این موضوع در پیش از
جنگ جهانی دوم نیز با دامنه وسیع تری رخ داد.

برخی معتقدند جهان در شرایط شبیه به دهه 30 از قرن بیستم است و چه بسا به سمت یک جنگ جهانی پیش می‌رود. چقدر می‌توان این موضوع را جدی دانست؟
البته فعلا شرایط به شدت دوره قبل از جنگ جهانی دوم نیست و هنوز ترامپ در چهره فاشیسم و نازیسم همچون موسولینی و هیتلر دیده نمی‌شود. سیاست‌های ناسیونالیستی اقتصادی که به صورت افراطی از سوی امریکا نه به عنوان یک کشور حاشیه‌ای یا غیر موثر بلکه به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان با توانایی بالای نظامی‌انجام می‌شود می‌تواند به ایجاد یک بحران جهانی منجر شود. در حال حاضر اختلافات به سمت هویتی شدن پیش می‌رود. افزایش سیاست‌های ناسیونالیستی و مرکانتیلیستی در جهان قابل لمس است. جدیدترین نمونه ایتالیا است که جریانات پوپولیستی رشد یافته و دولت جدید با این رویکرد تشکیل شده است. هرچند فعلا در ضدیت با مهاجرت و اسلام تکفیری و جریان‌های تروریستی ناسیونالیسم در اروپا افزایش یافته اما می‌تواند به همه بخش‌های دیگر متضرر شونده همچون کمپانی‌های اقتصادی بسط یابد. این به نوعی همان شرایط جنگ و دهه 30 میلادی است اما فعلا شرایط جهان و اختلافات هنوز در آن کیفیت نیست که ما بخواهیم جنگ نظامی‌و سیاسی را بین این دو داشته باشیم ولی این شکاف‌ها و زمزمه‌های اختلاف در ناتو هم شنیده می‌شود و اروپا به این نتیجه می‌رسد که نمی‌تواند روی امریکا در درازمدت حساب کند چرا که یکجانبه گرایی واشنگتن را مخالف همکاری می‌بیند. در حال حاضر مکرون به عنوان یکی از متحدان ترامپ سرخورده شده است، حتی به روسیه سفر می‌کند و به صراحت نارضایتی از ترامپ را اعلام می‌کند و در واقع به دنبال نقش سیاسی فزاینده تری در جهان است، آلمان نیز به همین طریق. می‌توان براساس تئوری بازی‌ها این وضعیت را در سطح جهانی تحلیل کنیم، چرا که روسیه و چین مایل هستند شکاف بین اروپا و آمریکا گسترده شود، حتی این شکاف به نفع ایران هم می‌شود، در روابط بین الملل سه وضعیت داریم، منازعه، رقابت و همکاری. بنابراین روسیه و چین برای تضعیف همکاری میان امریکا و اروپا متحد می‌شوند و سعی می‌کنند با دیپلماسی و عقلانیت، همکاری خود را با اروپا افزایش دهند.

اروپا و آمریکا به طور تاریخی دچار اختلافات عمقی هستند و روسیه بارها تلاش کرده خود را بر منطقه مسلط کند. با این بک گراند آیا می‌توان انتظار داشت در عوض شکاف میان اروپا و آمریکا، رابطه اروپا و روسیه تقویت شود؟
در واقع اقتصاد-سیاسی روسیه متفاوت از اروپا و آمریکا و حتی چین است. می‌توان انتظار داشت که قابلیت جذب اروپا به روسیه نیست. ماهیت اقتصادی روسیه، رانتی و متکی به نفت و گاز است. این کشور رئالیسم تهاجمی‌را پیش گرفته و دنبال این است با افزایش قدرت بتواند ثروت را افزایش دهد. روسیه و اروپا گفتمان جدا از هم دارند. نمی‌توانیم تصور کنیم اروپا از امریکا فاصله بگیرد و به روسیه نزدیک شود. با این حال نگرانی‌های امنیتی بین اروپا و روسیه هم جدی است. هنوز تا زمانی که این شکاف اروپا و امریکا گسترده نشده و به ناتو سرریز نشده، روسیه نگرانی نزدیکی ناتو به مرزهای خود را دارد، رهبر روسیه این هوشیاری را دارد که تلاش کند با سیاست‌های خاصی اروپا را از آمریکا جدا کند. از طرفی اروپا نیز وقتی می‌بیند هژمون جهانی یعنی آمریکا نسبت به امنیت آنها غیرمسئولانه عمل می‌کند، منطقی است به طرف‌های مقابل نزدیک شود تا ضریب ناامنی را کاهش دهد. در واقع این شرایط منجر می‌شود که اروپا فراتر از یک قدرت اقتصادی در ابعاد سیاسی و نظامی‌به سمت استقلال و بازیگری فعال با همه بخش‌ها حرکت کند.

در این وضعیت پیچیده فعلی که اختلافات میان اروپا نیز در بخش‌های مختلفی بسط یافته
یکی از مهمترین شکاف‌ها نیز به برجام مربوط می‌شود. چقدر می‌توان امیدوار بود که این اختلافات موجب تثبیت برجام و بهره مندی
ایران از منافع آن با 1+4 شود؟
به نظر می‌رسد در این شرایط مسئولین ایران باید نهایت هوشیاری را به خرج دهند. برخی انتظارات احساسی یا غیر واقع بینانه که اروپا باید به طور مطلق از ایران حمایت کند یا مطرح کردن اینکه تا چند هفته باید تعیین تکلیف شود، چندان نمی‌تواند راه‌گشا باشد و در عوض لازم است با دیپلماسی فضای بهبود همکاری با ایران فراهم شود. همکاری‌ها با اروپا می‌تواند افزایش یابد و به نفع دو طرف است. حتی اگر تعدادی از شرکت‌های بزرگ از ایران خارج شوند، تهران باید واقع بینانه محدودیت‌هایی که اروپا درگیر آن است را درنظر بگیرد و تلاش کند با همراهی اروپا به مرور زمان اجماع به نفع برجام را تقویت کند . در واقع براساس همان تئوری بازی‌ها که گفته شد ایران نباید اقدامی‌را انجام دهد که اروپا و آمریکا را بهم نزدیک کند. با اروپا منافع امنیتی و اقتصادی مختلفی وجود دارد که می‌توان از آن بهره مند شد. برجام حتی در سطح فعلی و بدون ایالات متحده نیز منافع مهمی‌داشته که می‌تواند با گذشت زمان بیشتر نیز شود. باید دید با افزایش شکاف‌ها میان اروپا و آمریکا تا چه اندازه ایالات متحده می‌تواند تحریم‌های خود را عملی کند. اما یک نگرانی عمده وجود دارد که تحت فشار برخی گروه‌های
محافظه کار که رویکرد تندی نسبت به غرب دارند
مسئولان دولتی خروج از برجام را در پیش گیرند.
این تصمیم با چشم انداز و زاویه دیدی در
کوتاه مدت می‌تواند اتخاذ شود که ایران اگر صبر کند شرایط بهتر خواهد شد. در شرایط فعلی با توجه به اختلاف داخلی میان اروپا و آمریکا و دورنمایی که نشان از تشدید این اختلافات همچون مسائل تعرفه‌ها و سرریز آن به بخش خودرو و ... است گواه این موضوع است که ایران در شرایط فعلی به یک سیاست هوشیاری همراه با صبر استراتژیک نیاز دارد.