تکیه برکاخ و غفلت از کوخ

مسعود خوشابى - ما تجارب تاریخى گران‌سنگى از همزیستى با همسایه شمالى‌مان داریم، که هرچند با فروپاشى رسمى به اصطلاح «اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى » (١٩٩١) به لحاظ جغرافیایى قدرى از هم دور شدیم ولى همسایگى در سیاست و اقتصاد کماکان تا حدودى پا برجا، معلوم و محسوس باقى ماند.
تاریخ نشان داده است که از این همسایگى طولانى مدت، جز مقطع کوتاه از اکتبر ١٩١٧ تا ١٩٢۴که منافع آرمان‌گرایانه کشور نوظهور شوراها سیاست خارجى آن سرزمین رارقم مى‌زد، خیرى عایدمان نشده است .
انعقاد عهدنامه‌هاى ننگینى چون گلستان و ترکمانچاى، نقش قابل توجه در سرکوب مشروطه‌خواهان به دست قزاقان، حمله به ایران در جریان جنگ جهانى دوم، حمایت از صدام حسین در طول جنگ هشت ساله، تعلل و تاخیر فاحش در تحقق تعهدات هسته‌اى به ویژه در اختتام و راه‌اندازى نیرو گاه اتمى بوشهر، جا خالى دادن‌هاى موردى از حمایت از جمهوری اسلامی ایران در مجامع معتبر جهانى و اخیراً هم تبانى با اسرائیل و مخالفت با حضور ایران در سوریه از رئوس قابل توجه مندرج و منعکس در پرونده این وسیع‌ترین کشور جهان با کشور ما است.
حزب توده و اقمار ریز و درشتش هم از بدو تاسیس‌شان تاکنون حتى خدمات اجتماعى و فرهنگى‌شان در پرتو ضربات هولناکى که به مناسبت وابستگى ایدئولوژیک – سیاسى‌شان به «اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى» داشتند و منجر به شکست و آسیب‌رسانى به انواع جنبش‌هاى رهایى‌بخش سرزمین تاریخى‌مان شدند، قابل قیاس نیست و جاى تحسین تاریخى ندارد.


با تمام این تفاصیل جا دارد به گفته رئیس فدراسیون روسیه که اخیراً در جلسه سالانه پرسش و پاسخ‌شان مطرح کرده است توجه کنیم: ما فعلاً قصد خروج از سوریه را نداریم؛ هیچ پروژه درازمدتى هم در آنجا در دست اقدام نداریم و اگر هم لازم باشد به سرعت بدون هرگونه تحمل ضررِ مادى مى‌توانیم از این کشور جنگ‌زده خارج شویم.
وجود نیروهایمان در سوریه در حال حاضر ضامن امنیت در منطقه و کمک به منافع‌مان در حوزه اقتصاد است. (ابتکار:19/3/97)
این حرف حساب و رُک و پوست کنده رهبر مادام‌العمر در قدرتى است که براى مردم کشورش باید کلاس لبخند زدن راه بیاندازد تا مدعوین «بازى‌هاى جام جهانى ٢٠١٨ روسیه» از دیدار قیافه‌هاى اخمو و سگرمه‌هاى درهم فرورفته آن‌ها رَم نکنند!
کشورى که همچنان زیر فشار تحریم‌هاى کمرشکن ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد در فشار روزافزون است و از نبود تاریخى مناسبات دموکراتیک در کشورش درس نمى‌گیرد. به عبارت دیگر، به علت‌العلل، آن انقلابى که تزاریسم سلطه‌طلب را از هم پاشاند وآن ضرورت کودتایى که از یک انقلاب وسیع سیاسى جلوگیرى کرد و باعث فروپاشى نظام استالینیستى سلطه‌طلب شد، که همان «دموکراسى» است، درس لازم را نیاموخته است.
براى حکام کرملین نشین، نه منافع مردم زجرکشیده سوریه مطرح است، نه پیوند عاطفى - دینى - مذهبى با اهالى آن سرزمین دارند، نه غم تضعیف آن کشور در مقابل قُلُدر همیشه حاضر به یراق منطقه رادارند، بلکه صرفاً منفعت کوتاه مدت، فورى فوتى، مادى و اقتصادى کشور مصیبت زده اش مطرح است. که راه درمانش را در دخالت‌هاى نظامى در منطقه آشوب زده «ما» و نه ! خودش مى‌بیند .
نکند در محاسبات نظامى پر هزینه منطقه‌اى – جهانى‌مان از سویى برکاخ بر شن بنا شده کرملین تکیه کنیم و از سوى دگر امید خلاصى از حرمان‌هاى بیشمار موجود داشته باشیم که اکثریت مردم بر دوش مى‌کشند؟