برای ایستادگی جهانی به اجماع داخلی نیاز داریم

با اعلام خروج از برجام توسط رییس جمهور آمریکا، زمزمه بازگشت تحریم ها، فریاد چاره جویی درتریبون های رسمی را رساتركرده و سخن راندن از چگونگی مدیریت پیامدهای تحریم و اقتضائات آن نقل محافل شده است. شاه کلید حل مشکلات از نگاه مسئولان نیز چون همیشه، تحمل بحران‌های برآمده ازتحریم توسط جامعه،با ارجاع افکارعمومی به شرایط بحرانی و مقطع حساسی چون جنگ است،آنان اذعان می دارند،همان گونه که توانستیم از روزهای سخت جنگ با همبستگی و همدلی و البته تحمل شرایط، به سلامت عبور کنیم،این بارنیز باصبوری وعزم ملی خواهیم توانست،روزهای دشوارپیش رو راپشت سر بگذاریم.در این شبیه سازی چنانچه دومقطع زمانی موردنظر نیزشبیه به هم باشند واین ادعا یا تقاضا!براساس واقعیات موجود شکل گرفته باشد،می‌تواند محل اتکاباشداما اگردرمحاسبات درمسیر این شبیه سازی خطا یی رخ داده باشد،بدون تردید هزینه‌های غیرقابل بازگشتی بر کشور تحمیل خواهد شد.بنابراین درترسیم این شبیه سازی بایداهداف مشترک وظرفیت های اجتماعی را درنظر گرفت وبراساس آن‌ها برای انتظارات وآستانه تحمل شرایط،سقف تعیین کرد.در این میان وجود برخی پدیده ها حکایتی تلخ از تفاوت فاحش دو مقطع زمانی موردنظر داردکه نشان می‌دهدشبیه سازی مذکور راه به خطامی پیماید!وجود مفاهیم ونمادهای مشترک ملی،در اجماع ونزدیکی افراد به دور از تمامی اختلافات ودریک کلمه اتحادوانسجام جامعه نقش بسزایی دارد،ازجمله این نمادها می‌توان به مفهوم تمامیت ارضی و ضرورت حفظ آن در مقابل هجمه بیگانگان اشاره کرد. آنچه تحمل جنگ هشت ساله رابرای این ملت ممکن ساخت، دفاع از مرز و بوم و حفظ آرمان ها و باورهای مشترک بود، تا جایی که افراد جامعه سوای از هر دین و آیینی حاضر شدند، باارزش‌ترین دارایی خود یعنی جان را با خاک تاخت بزنند تا بر این سرزمین صدمه ای وارد نیاید.طی سالیان پس ازجنگ،باالقاي تعارض میان ارزش های ملی و مذهبی‌و جدا‌سازی مشکوک این ارزش‌ها، به گونه ای که پذیرفتن یکی باید به معنی نفی دیگری باشد!به عمدیاسهو،از سوی محافلی درداخل و خارج از کشور، موجب شد تا جامعه به دوپاره عمده با گرایش به دو ارزش تبدیل شود. این امر گردهم آیی حول ارزش مشترک را مشکل ساخته است. پدیده دیگری که باید آن را نگران کننده تراز آنچه ذکر شد به شمار آوردوشبیه سازی پیش گفته را بامشکل مواجه می‌سازد،بی‌اعتمادی بدنه جامعه نسبت به عملکرد مسئولان است. فسادهای گسترده اقتصادی جیب عده ای را که ازقضا ویژه خوار هم هستند پر و به همان میزان طبقه فقیر رافقیرتر کرده است.فسادی که اگر با آن مبارزه نشود،نه تنها نمی‌تواند انسجام آفرین باشدبلکه به تعبیر احمدتوکلی جمهوری اسلامی راساقط می سازد.از این رو خیالِ همراهی جماعتی که خالی شدن سفره شان را بیش از تحریم مرهون عملکرد مسئولان می‌دانند با سیاست های کلان اقتصادی در شرایط کنونی حبابی به نظر می‌آید از جنس گرانی! ازسوی دیگراعتقاد به برخی آرمان ها و تمکین به برخی فرامین ارزشی تکوین یافته در انقلاب، رفته رفته با حضور نسل‌های دوم و سوم انقلاب به عرصه اجتماعی کمرنگ شده است. اطاعت بی چون و چرا ازبرخی اوامر و گرایش میلیونی به آنان در ابتدای انقلاب رامی‌توان با ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های فعلی که نتیجه عکس می‌دهد به مقایسه نشست. وضعیت حجاب و گرایش به آن در سال‌های ابتدایی انقلاب و مقایسه آن با حال و روی آوری به فضای مجازی به‌ویژه در قضیه تلگرام مصداق روشنی از این مقایسه است.
به این ترتیب می‌توان مستدل از شکاف میان ارزش‌ها سخن گفت؛ ارزش‌هایی که بخشی از آن را حاکمیت می‌پسندد و جامعه رد می‌کندوبخش دیگر را درحالی که جامعه نسبت به آن بی اعتناست،حکومت درصددتحمیل آن است؛ به عبارتی ارزش‌هایی که می‌تواند برای ما همبستگی‌آفرین و نماد اتحادویگانگی باشدخود عامل واگرایی اجتماعی شده است.عدم همسویی باورهایاگرایشات عمومی باهنجارهای تحمیلی حکومت،نارضایتی عمومی را در مواردمتعدددرپی داشته است.هنجارها و توصیه هایی که برای خود ناصحان اجرای آن نه قابلیت اعمال داشته و نه منشأ اثر بوده وگویی تجویزوحوزه کارکرد آن تنها بدنه جامعه است و به وجود آورندگان این هنجارهاازتحمیل آن نه تنها خسران ندیده اند که روز به روز بررفاه شان نیز افزوده شده و تنها مردم عادی را دررنج و محنت قرار داده‌اند. این تفاوت و تعارض برای نسل‌هایی که پس از انقلاب به عرصه اجتماعی وارد شده‌اند نمود بیشتری دارد. ازاین منظر می‌توان گفت سال های زیادی برای ایجاد وفاق ملی از دست رفته است و ماه های کمی تا شروع ریاضت معیشتی و اقتصادی پیش رو داریم.چاره ای نداریم جز اینکه برای مجاب کردن بدنه جامعه به صبوری درشرایط تحریم،ارزش ها را بازآفرینی کرده و اعتماد ازدست رفته را احیا كنيم که این مساله نیازمند ایجادبسترهای گفتگوی ملی است.نگفته پیداست که پاشنه آشیل مادربرابر ضربه دشمنان مساله قومیت ها و مذاهب است که باید در جهت انسجام ملی با شنیدن صدای محرومیت های آن‌ها به پیوندهای مستحکم تری رسید.رای به حضور عضو زرتشتی شورای شهر یزد گامی موثر و آشتی ساز بدون کمترین هزینه در این زمینه بوده است. علاوه بر این زنان همواره درصف نخست محرومیت‌هاومحدودیت‌ها به بهانه‌های مختلف بوده‌اند، صدای این محرومیت ها به لطف گردش آزاد اطلاعات به گوش همه دنیا رسیده است . خود را به نشنیدن زدن در مورد این مطالبات طی این سال‌ها نارضایتی عمومی را به همراه داشته است.اکنون بیش از هر زمان دیگر لازم است با بازنگری در اتخاد مواضع درخصوص مطالبات زنان رضایت بخش عظیمی از جامعه را جلب کرد.می‌توان ارزش‌ها را باز آفرینی کرد و جامعه را حول آن ها گرد آورد،حمایت جامعه از تیم ملی فوتبال درجام جهانی نشان داد که هیچ گروهی به بهانه ناسازگار بودن فوتبال و مفاهیم دینی یا متصل کردن این تیم به حکومت از حمایت آن دست نکشید.با یافتن نقطه ثقلی که وحدت آفرین باشدوبه شرط اقناع افکار عمومی از اشتراکات و مصالح عمومی رسیدن به وحدت و همبستگی میسر خواهد بود. باید به پرسش های عدیده حول چرایی دچار شدن به وضعیت تحریم و ریشه‌یابی عوامل داخلی و حتی سیاست های خارجی منتهی به این تحریم ها پاسخ داده شود و شفاف سازی صورت گیرد. این که در مساله برجام نقض عهد از سوی آمریکا صورت گرفته امری است مبرهن اما تدبیر حفظ اروپا به عنوان کانال مالی و اقتصادی حداقلی برای بهبود اقتصاد کشور می‌تواند در شرایط کنونی مشکلات را تا حدی هموار کند.تنش‌آفرینی شرایط عبور ازبحران را دشوارتر خواهدکرد.ازسویی افکار عمومی نمی‌تواند پارادوکس پاسخ ندادن به درخواست مذاکره آمریکا به اسم ذلت خواندن این مذاکرات و در مقابل درخواست کالا در برابر نفت از روسیه و احساس عزت از گرسنه نماندن را بپذیرد.اگر پرنسیب اتخاذمواضع وتصمیم‌گیری‌ها حول محور منفعت و عزت ملی باشدو صاحب‌نظران و دلسوزان را به مشاوره برگزیند به درستی قادر خواهد بود پیوندهای بیهوده و هزینه بخش را بگسلد و ارتباطات موثرتری ایجاد کند و به این ترتیب مردم را به عبور از گردنه دشوار جنگ اقتصادی امیدوارو راضی کند.