اصلاحات، اعتلاء دین‌باورى

مسعود خوشابى- دکتر صادق زیباکلام مى‌گویند به درخواست دکتر عارف که درخصوص استراتژى و تعریف من از وضعیت اصلاحات در شرایط فعلى نظر خواسته بوده گفته است، نخست اصلاح‌طلبى به معناى دموکراسى‌خواهى است، دیگر رهبرى اصلاحات باید مشخص شود لذا شما باید سازوکار تشکیلاتى خود را مثل تشکیلات حزبى اما گسترده‌تر ایجاد کنید .(ابتکار: 15/5/97)
این‌که اصلاح‌طلبى یا بهبودخواهى (reformist) را معادل دموکراسى‌خواهى بنشانیم، قدرى نامتعارف است، اصلاح‌طلبان تغییرات سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى را با روش‌هاى ملایم و بدون شتاب، گام به گام و پله به پله مى‌خواهند، این گرایش از سویى مقابل جریانات ارتجاعى و محافظه‌کار و از سوى دیگر رودرروى شیوه‌هاى مبارزاتى انقلاب‌خواهى قراردارد .
پاسخ این‌که آیا الزاماً هر اصلاح‌طلبى دموکرات است، قطعاً منفى است .
نشان به این نشان که اصلاحات زمان شاه در دهه چهل، همچون اصلاحات ملک سلمان تنها رنگ و بویى که نداشت و ندارد، از جنبه دموکراسى‌خواهى بود و هست.


اساساً روح دموکراسى آزادى‌هاى سیاسى است .
با این توضیحات به سوال دکتر عارف نه‌تنها پاسخ صحیح داده نشده است، بلکه در تعیین استراتژى و تحلیل وضعیت شرایط اصلاح‌طلبان در زمان درخواست یعنى آبان یا آذر سال پیش کمکى به نامبرده نشده است و چه بسا اگر این معاضدت نظرى صورت مى‌گرفت «خطر متلاشى شدن انسجام اصلاح‌طلبان» از قول ایشان تیتر اول روزنامه شرق نمى‌شد. (21/597)
هر کسى که تنها یک پیراهن در حوزه سیاست در هر جاى عالم کهنه کرده باشد به خوبى مى‌داند که بدون یک تشکیلات سراسرى منسجم، مبارزه سیاسى با هر ترفندى محال است. طبعا طیف وسیع سیاسیون کهنه‌کار اصلاح‌طلب هم به خوبى این را مى‌دانند، سوال این‌جاست پس چرا درصدد تشکیل یک جبهه برنمى‌آیند؟
حالا شاید امکان تشکیل حزب را به خاطر پایگاه‌هاى طبقاتى مختلف‌شان نداشته باشند، ولى چرا از پس ایجاد جبهه برنمى‌آیند؟
جواب را همه مى‌دانیم، مناسبات قدرت در جمهورى اسلامى ایران به گونه‌اى است که هیچ جریان سیاسى‌اى که بخش‌هایى از آن وابسته یا زیر نظر اصحاب قدرت نباشد، نمى‌پذیرد. خوب یا بد، این صفت ذاتى نظام است، ظاهراً طیف اصلاح‌طلبان که به این امر وقوف کامل دارند، هم و غم‌شان این است که با گفتمان این ویژگى را اگر هم نمى‌توانند بزدایند، حداقل کم‌رنگ کنند .
در واقع به نظر مى‌رسد جمله معروف پیر اصلاحات که جریان اصلاح‌طلبى را پادزهرگرایش‌هاى براندازى تلقى مى‌کند، دلالت بر ضرورت وجودى جبهه اصلاح‌طلبان دارد .
امام راحل در برهه‌اى با تفکیک کاملاً تشکیلاتى دو جریان از یک نحله را که سخت مورد قبولشان بود موافقت کرد [روحانیت و روحانیون مبارز]، طبعاً براى وى این تصمیم با توجه به شناختى که از تاریخ اسلام داشت، ساده نبوده است، وى بر این باور بودند که در دو جریان تربیت حوزوى چنان ملکه اذهان شده است که به کلیت اسلام خدشه‌اى وارد نمى‌سازد .
حال این سوال جدى مطرح است که آیا نظام در محوریت خواسته اصلاح‌طلبان که اعتلاء اندیشه‌هاى دین‌باورى است شک دارد؟