طعم شيرين خدمت داوطلبانه

روستايي دور افتاده در آن سوي كوه‌هاي مرتفع ايلام باشد يا روستايي كم برخوردار در نقطه صفر مرزي، فرقي ندارد. كافي است خبر برسد كودكي معلول از ابتدايي‌ترين نيازهاي پزشكي و بهداشتي محروم است و يا يك بيماري خاص، اهالي روستا را از شيرين زباني‌هاي دخترك زيباي ييلاق محروم كرده است. آن وقت داوطلبان دلسوز هلال‌احمر دست به دست هم مي‌دهند و براي باز كردن گره مشكلات روستاييان بسيج مي‌شوند. گاهي در قالب كاروان‌هاي سلامت سراغ بيماران نيازمند روستاهاي محروم مي‌روند و گاهي هم خيّران شهر را با خود همراه مي‌كنند تا سفره نيازمندي خالي نماند. در اين گزارش سراغ جمعي از داوطلبان فعال جمعيت هلال‌احمر استان ايلام رفته‌ايم و دفتر خاطرات‌شان را ورق زده‌ایم. اشك شوق آن مادر فراموش‌مان نمي‌شود محسن دارابي سابقه عضويت: 8 سال داوطلبان فعال ايلامي نه تنها در قالب كاروان‌هاي سلامت و طرح‌هاي مختلف هلال‌احمر به محرومان خدمات‌رساني مي‌كنند، بلكه با راه‌اندازي گروه‌هاي خودجوش ديگر نيز خدمات متنوعي به اقشار كم برخوردار ارایه كرده‌اند. محسن دارابي يكي از همان داوطلبان فعال ايلامي است كه علاوه بر مسئوليت داروخانه‌چي در كاروان‌هاي سلامت استان، عضو يكي از همان گروه‌هاي خودجوش است. خودش مي‌گويد: «خدمات فرهنگي، اجتماعي و البته تأمين مايحتاج زندگي براي خانوارهاي محروم دغدغه اصلي گروه ماست كه با كمك خيّران شهر براي خانواده‌هاي بي‌بضاعت تأمين مي‌شود. به‌عنوان مثال مدتي قبل با هماهنگي اداره راه، شرايط را براي ساخت راه ماشين‌رو به‌روستاي گلدره فراهم كرديم. در آن روستا 7 خانوار زندگي مي‌كردند كه به دليل دسترسي نامناسب به شهر از كمترين امكانات هم بي‌بهره‌بودند. با كمك كميته امداد برايشان خانه ساختيم و بخشي از مايحتاج زندگي‌شان را هم با كمك خيّران تأمين كرديم.» دارابي علاوه بر خدماتي كه با كمك خيّران و همراه با ديگر داوطلبان هلال‌احمر ايلام به خانواده‌هاي كم‌برخوردار ارایه مي‌كند، از همراهان كاروان سلامت ايلام هم به شمار مي‌رود. حرف‌ها كه به اينجا مي‌رسد، دارابي خاطره‌اي از كمك‌رساني به يك خانواده محروم روستايي برایمان تعريف مي‌كند: «‌قرار بود همراه با اعضاي داوطلب گروه براي توزيع سبد كالا به يكي از مناطق محروم ايلام برويم. يكي از داوطلبان گروه اما اصرار كرد ابتدا براي خانواده‌اي كه فرزند معلول دارد پك بهداشتي ببريم. كودك معلولي كه در يك اتاق كوچك همراه با مادرش زندگي مي‌كرد و از كمترين امكانات بهداشتي هم بي‌بهره‌بود. وقتي پك بهداشتي را به مادرش داديم، اشك شوق از چشم‌هايش سرازير شد. حتي با چنين خدمت كوچكي هم خوشحال شد و از گروه ما تشكر كرد. اكنون مدتي است كه مايحتاج ماهانه آنها از مواد غذايي تا لوازم بهداشتي را تأمين مي‌كنيم. اشك شوق آن مادر هرگز از ياد داوطلبان گروه ما نمي‌رود.» نجات جان مادر انگیزه‌مان را دوچندان کرد مهراندخت سلامي سابقه عضويت: 6 سال مهراندخت سلامي از پرستاران داوطلب و فعال جمعيت هلال‌احمر است كه 6 سالي مي‌شود علاوه برحضور مستمر در كاروان‌هاي سلامت استان، عضو يك گروه خودجوش از داوطلبان ايلامي براي ارایه خدمات درماني و حمايتي به خانواده‌هاي محروم روستايي است. او مي‌گويد: «‌من و جمعي از داوطلبان هلال‌احمر ايلام، علاوه بر حضور در كاروان‌هاي سلامت گروهي تشكيل داده‌ايم تا علاوه بر توزيع دارو، ويزيت رايگان بيماران و توزيع پك‌هاي بهداشتي و... با توزيع مواد غذايي و بسته‌هاي حمايتي در كنار روستاييان محروم استان باشيم.» سلامي اگرچه به‌عنوان پرستار خدمات درماني مختلفي به بيماران روستايي ارایه مي‌كند، در كاروان سلامت نيز مسئوليت هماهنگ‌كننده را برعهده دارد. سفرهاي مختلف درماني و حمايتي به روستاهاي ايلام، خاطره‌هاي بسياري از خدمت‌رساني به محرومان برايش رقم زده است. او يكي از خاطره‌هاي شيرينش را اين‌طور تعريف مي‌كند: «‌در يكي از آخرين سفرها همراه با ديگر داوطلبان هلال‌احمر ايلام، به روستاي چم جنگل از توابع شهرستان لمار رفتيم. وقتي اهالي روستاهاي اطراف خبر آمدن ما را شنيدند، خودشان را به چم جنگل رسانده تا از خدمات درماني بهره‌مند شوند. در اتاق كوچكي مشغول معاينه بيماران بوديم كه زن ميانسالي نفس زنان به اتاق معاينه نزديك شد. چند قدم مانده به محل حضور اعضاي گروه، از حال رفت و تعادلش را از دست داد. به سرعت خودمان را به او رسانديم. دچار حمله قلبي شده بود. كار احيا را انجام داديم و همزمان با نيروهاي امدادي هلال‌احمر در شهرستان لومار تماس گرفتيم. معلوم شد آن مادر زحمتكش كه با دست‌هاي پينه بسته از كارهاي سخت كشاورزي و دامداري، هزینه زندگی را تأمين مي‌كرد، بيماري قلبي دارد. او را با آمبولانس به بيمارستان منتقل كرديم و با كمك اعضاي گروه شرايط درمان بيماري‌اش هم فراهم شد. كمك به آن بانوي روستايي به همه ما انگيزه داد كه خدمات‌مان تا چه اندازه مي‌تواند براي خانواده‌هاي محروم روستايي مفيد باشد. شايد اگر آن روز در روستاي چم جنگل نبوديم، اكنون آن مادر زحمتكش فرزندانش را تنها گذاشته بود.» لبخند روژان بهترین هدیه به ما بود الهام مجدد سابقه عضويت: 5 سال بانوي نجاتگر جمعيت هلال‌احمر ايلام كه با گذراندن دوره‌هاي تخصصي امداد و نجات، در حوادث مختلفي مانند زلزله كرمانشاه حضور داشته، يك پاي ثابت كاروان‌هاي سلامت اين استان است. الهام مجدد كه در روزهاي پس از زلزله، سابقه حضور در تيم توانا و نيز حمايت رواني از آسيب‌ديدگان و بازماندگان زلزله در سرپل ذهاب را در كوله‌بار تجربياتش دارد، در طرح‌هايي مانند هماي‌رحمت و كمك‌رساني به خانوارهاي محروم ايلامي هم حضوری فعال داشته است. با اين وجود، يكي از خدمات مهم او حضور مستمر در كاروان‌هاي سلامت استان و خدمت‌رساني به ساكنان روستاهاي كم برخوردار ايلام است. خودش در اين‌باره مي‌گويد: «‌مسئوليتم در كاروان‌هاي سلامت، توزيع دارو و گاهي انجام تست فشار خون، قندخون و خدمات درماني اوليه به بيماران روستايي است. روستاهايي مانند گنجوان در بخش چوار و چاويز كه از امكانات اوليه نيز محرومند و حضور كاروان‌هاي سلامت مي‌تواند بسياري از مشكلات مردم را حداقل در حوزه درماني برطرف كند.» مجدد از لبخند دختركي مي‌گويد كه براي هميشه در خاطر او ثبت شده و او را براي فعاليت داوطلبانه‌اش با لباس هلال‌احمر ترغيب مي‌كند: «‌در يكي از سفرها به محله هفت چشمه از مناطق حاشيه‌اي شهر ايلام رفته بوديم. محدوده‌اي كه با مشكلاتي مانند اعتياد و ديگر آسيب‌هاي اجتماعي دست و پنچه نرم مي‌كند. وارد خانه كوچكي شديم كه اعتياد‌ دار و ندار خانواده را از آنها گرفته بود. پدر خانواده هم مدت‌ها پيش همسر و فرزندانش را ترك كرده و آنها را تنها گذاشته بود. مشكل اصلي اما نگاه‌هاي مات و مبهم بچه‌ها بود. روژان دختر 8 ساله و برادر كوچكش انگار هيچ‌وقت لبخند نزده بودند. مادرشان مي‌گفت مصرف موادمخدر توسط پدرشان آنهم در اين اتاق كوچك و بدرفتاري‌هاي پدر آنها را افسرده كرده است. با كمك خانم صبريه رازي كه از داوطلبان فعال گروه است، آنها را به پزشك معرفي كرديم. برايشان اسباب‌بازي خريديم و هم صحبت‌شان شديم. مدتي بعد كه براي توزيع سبد كالا به خانه‌شان رفتم، روژان با عروسكي كه در آغوش گرفته بود به استقبالم آمد و با لبخند من را «خاله الهام» صدا كرد. ديدم با برادرش بازي مي‌كند و خوشحال است. لبخندي كه انگار بهترين هديه براي ما بود.» شیرین‌زبانی‌هایی که خاطره‌ای ماندگار شد سعيد سراج فرخي سابقه عضویت: 11سال اهل خوزستان است. 11 سال پيش ترك ديار كرده تا به‌صورت داوطلبانه براي مردم محروم هنگ مرزي دهلران طبابت كند. مطبش پاتوق بيماراني شده كه توان مالي براي پرداخت هزينه معاينه را ندارند. آقاي دكتر اما سراغ بيماراني هم مي‌رود كه به علت بيماري و كهولت سن، پاي آمدن به مطبش را ندارند. «سعيد سراج فرخي» كه به‌عنوان پزشك داوطلب با جمعيت هلال‌احمر همكاري مي‌كند، مي‌گويد: «‌دهلران و روستاهاي مرزي اطرافش امكانات كمي دارند. نيت كردم براي اين مردم‌كاري انجام دهم. به دهلران آمدم و حالا 11 سال است كه با ميل و رغبت، اينجا كنار مردم خونگرمش ماندگار شدم. در همين روستاهاي اطراف بيماراني هستند كه توان آمدن به مطب پزشك در شهر دهلران را ندارند. گاهي سراغشان مي‌روم و حال و روزشان را جويا مي‌شوم.» سراج فرخي اما تمام 11 سال گذشته را هم با كاروان‌هاي سلامت ايلام در منطقه دهلران و روستاهاي مرزي‌اش همراه بوده است. او مي‌گويد: «‌در قالب كاروان سلامت براي بيماراني كه در روستاهاي محروم دهلران شناسايي شده‌اند، تجهيزات پزشكي و دارو مي‌بريم و معاينه رايگان بيماران و معرفي آنها به مراكز درماني و بيمارستان‌ها هم از خدمات معمول كاروان سلامت است.» پزشك كهنه كار خوزستاني خاطره‌اي هم از درمان يك كودك خردسال براي‌مان تعريف مي‌كند: «‌همراه با داوطلبان كاروان سلامت هلال‌احمر به روستاي زرين‌آباد دهلران رفته بوديم. روستايي محروم و بدون كمترين امكانات. در بدو ورود به روستا دختر خردسالي را ديدم كه دچار تورم زبان، لب و لثه شده بود. آنقدر كه با آن چهره زيبايش نمي‌توانست به راحتي غذا بخورد و يا حرف بزند. او را به بيمارستاني در ايلام معرفي كرديم و اكنون مشكل آن دخترك زيبا برطرف شده است. شنيدن شيرين زباني‌هاي آن دخترك بعد از برطرف شدن مشكلش يكي از بهترين خاطراتم از حضور در كاروان‌هاي سلامت است.»