استخر کوهسنگی، پُر از اسلحه سربازان فراری!

  جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com سوم شهریورماه سال 1320، نیروهای متفقین، متشکل از نظامیان انگلیس، شوروی و آمریکا، مرزهای آبی و خاکی ایران را درنوردیدند. نتیجه این اقدام تجاوزکارانه، اشغال کامل ایران و به خطر افتادن تمامیت ارضی سرزمین ما بود. در این بین، ارتشی که رضاخان با تخصیص بخش معتنابهی از بودجه کشور، به وجود آورده بود، نتوانست هیچ دفاع موفقی را در مقابل متجاوزان، سازمان دهی کند و با اعلام ترک مخاصمه، ارتشی که پهلوی اول به آن می‌نازید، در یک چشم به هم زدن، از هم پاشید. ره آورد شکست سنگین شاه در برابر متفقین، هرج و مرجی فراگیر بود که مردم رنج‌دیده ایران را گرفتار خود کرد. مشهد، به عنوان بزرگ ترین شهر شرقی ایران، در نخستین روزهای تهاجم متفقین، توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی اشغال شد. در گفت‌وگو با دکتر یوسف متولی حقیقی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ مشهد، به بررسی شرایط مشهد در هنگامه هجوم متفقین به ایران، در شهریور 1320، پرداختیم. لطفا، به عنوان نخستین پرسش و مقدمه ای برای ورود به بحث، بفرمایید شهر مشهد، پیش از ورود متفقین چه شرایطی داشت؟ منظورم چند ماه منتهی به سوم شهریور است. آیا در این مدت اتفاق خاصی افتاده بود؟ شهر مشهد در سال‌های پایانی سلطنت رضاشاه، به لحاظ سیاسی یکی از دوره‌های سختِ توام با سرکوب و اختناق را تجربه می‌کرد. روزنامه‌نگاران و نویسندگان، به شدت تحت فشار بودند و در صورتی که مطالبی درباره حقایق موجود و نیز، حقوق مردم می‌نوشتند، گرفتار زندان و تبعید می‌شدند. پاکروان، به عنوان استاندار و نایب التولیه آستان قدس رضوی، در کمال اقتدار، کنترل جامعه مشهد را در اختیار داشت و اجازه کوچک ترین انتقاد یا مخالفت با دولت را به مردم نمی‌داد. در این سال‌ها، هیچ حزب و گروه‌ سیاسی منتقد دولت در مشهد فعالیت نداشت و چند روزنامه‌ای هم که در مشهد منتشر می‌شد، حق هیچ‌گونه انتقادی درباره مسائل سیاسی و اجتماعی را نداشت. انتخابات مجلس سیزدهم هم، چند ماه قبل از حمله نیروهای ارتش سرخ به مشهد، به صورت فرمایشی برگزار شد و همان نمایندگان دوره دوازدهم، دوباره به مجلس راه یافتند. با آغاز جنگ جهانی دوم، در سال 1318، دولت ایران اعلام بی‌طرفی کرد اما شواهد امر نشان می‌داد که رضاشاه باطناً به آلمان متمایل است. ایران، در سال‌های پایانی سلطنت پهلوی اول، شاهد حضور گسترده مستشاران و متخصصان آلمانی بود. در شهر مشهد هم، کارشناسان آلمانی، حضور فعالی در پروژه‌های مختلف داشتند؛ از جمله این پروژه‌ها می‌توان به ساختمان هنرستان صنعتی(شهید بهشتی فعلی)، ساختمان اداره دارایی، ساختمان برخی مدارس و سیلوی مشهد اشاره کرد. همین مسئله، بهانه‌ای شد برای یورش متفقین به ایران و اشغال شهر مشهد در شهریور 1320. بنابراین، علی‌الظاهر، در این دوره مشهد تا حد زیادی آرام بود؛ تنها مسئله قابل ذکری که می‌توان به آن اشاره کرد، ورود گروهی از مهاجران، از خاک شوروی و به ویژه، قفقاز و ترکمنستان است که به دلیل بدرفتاری روس‌ها، راه ایران را در پیش گرفته بودند. با این مهاجران در مشهد برخورد مناسبی نمی‌شد؛ چون حضور آن ها به لحاظ امنیتی، برای حکومت، کمی مشکوک به نظر می‌رسید. مهاجران در میدان ارگ، زیر چادرها و تحت نظر سربازان مسلح و مأموران تأمینات نگهداری می‌شدند. وقتی خبر عبور متفقین از مرزها و حرکتشان به سوی مشهد در شهر پخش شد، واکنش مردم چه بود؟ تحولاتی که در شهریور 1320 روی داد به قدری سریع بود که درست چند روز پس از انتشار خبر عبور نیروهای شوروی از مرز، مردم مشهد شاهد حضور این نیروها در شهرشان بودند. با ورود نیروهای ارتش سرخ به مشهد، شهر دچار هرج و مرج شدیدی شد و هزاران نفر از مردم، اعم از فقیر و غنی، راه حومه و ییلاقات شهر را درپیش گرفتند. در این اوضاع به هم ریخته، مأموران دولتی نیز، سردرگم و بلاتکلیف، منتظر دستور فرمانده لشکر بودند. پاکروان دستور داده بود که اعضای خانواده خودش و همچنین، مقاماتی مانند رئیس شهربانی و رئیس پست و تلگراف را با خودروهای دولتی به سمت تربت حیدریه و فردوس منتقل کنند. در این شرایط، عده‌ای از اراذل و اوباش، از شرایط سوءاستفاده کردند و با توجه به خلاء امنیتی به وجود آمده در شهر، قصد غارت اموال مردم را داشتند که این اقدام، پس از ورود نیروهای ارتش شوروی و کسب اجازه پاکروان از آن ها برای فعالیت شهربانی، ناکام ماند. با عبور نیروهای شوروی از مرزها و آغاز حمله هوایی به مشهد، پدافند هوایی شهر که تنها چند صد گلوله داشت، در همان لحظات نخست از کار افتاد. آیا وضعیت لشکر شرق این‌قدر اسف‌بار بود؟ دلیل این فقر تجهیزات، با وجود تبلیغاتی که پهلوی اول درباره اصلاح ساختار ارتش و تجهیز قشون می‌کرد، چه بود؟ همان‌طور که می‌دانید، در دوران سلطنت رضاشاه، بیشتر بودجه کشور، یعنی حدود یک چهارم و به نقل برخی، حدود یک سوم آن، صرف اصلاحات نظامی و تجهیز ارتش شد و ایران، برای نخستین بار شاهد فعالیت نیروهای سه‌گانه زمینی، هوایی و دریایی بود. اما واقعیت این است که نیروی هوایی کاملاً نوپای ایران، هواپیماهای پیشرفته زیادی نداشت. مطابق گزارشی که سرلشکر محتشمی، فرمانده لشکر نُهُم شرق نوشته است، پادگان مشهد در زمان حمله متفقین، تنها به 250 عدد گلوله ضدهوایی مجهز بود و 14 فروند هواپیما داشت که چند فروند آموزشی بود و بقیه هم، در مقابل بمب‌افکن‌های پیشرفته شوروی، حرفی برای گفتن نداشت. در بقیه بخش‌ها هم، با وجود همه تبلیغاتی که درباره قدرت نظامی می‌شد، ارتش ایران به لحاظ مدیریتی و تجهیزات دفاعی و تهاجمی، در برابر ارتش‌های بزرگ دنیا، محلی از اعراب نداشت. باز هم مطابق گزارش سرلشکر محتشمی، در تمام لشکر خراسان، حتی یک عدد تانک هم وجود نداشت! از سوی دیگر، نباید از یاد ببریم که ارتش در زمان رضاشاه، اصولاً با هدف سرکوبی قیام‌ها و مخالفت‌های ضدحکومتی داخل کشور تربیت شده و شکل گرفته بود و برای مقابله با دشمن خارجی، آمادگی و توانایی لازم را نداشت. رضاشاه و اطرافیانش و مخصوصاً نظامیان عالی‌رتبه، درایت لازم را برای پیش‌بینی احتمال درگیری ایران در یک جنگ خارجی، نداشتند. برای شاه، حمله متفقین به ایران، باورکردنی نبود و به همین دلیل، هم رضاشاه و هم سران ارتش وی، اصولاً آمادگی روانی لازم برای ورود به این معرکه را نداشتند؛ به ویژه آن‌که روابط پهلوی اول با همسایگان و همچنین انگلیسی‌ها، رابطه‌ای حسنه بود و بر همین اساس، نیاز به تجهیز ارتش برای نبرد با نیروهای اشغالگر، احساس نمی‌شد. دلیل دیگر مقاومت نکردن نظامیان ایرانی در برابر قوای اشغالگر را باید باور نداشتن آن ها به مشروعیت حکومت رضاشاه دانست. در جریان بلبشوی ناشی از حمله نیروهای ارتش سرخ به مشهد، نه تنها گروهی از نظامیان حاضر به جنگ نشدند، بلکه به سرعت پادگان‌ها را تخلیه و اسلحه‌های خودشان را در استخر کوهسنگی رها کردند و به شهر و روستاهای خودشان بازگشتند.این در حالی است که آن ها موظف بودند با همه توان در برابر نیروهای اشغالگر مقاومت کنند. حسین فردوست در خاطراتش، از لشکر خراسان به عنوان نمونه ای از بی انضباطی یاد می‌کند و مدعی است که واحدهایی از این لشکر را، پس از حمله متفقین، در بندرعباس پیدا کرده اند. آیا این ادعا صحیح است؟ آیا لشکر شرق هیچ مقاومتی را در برابر نیروهای شوروی سازمان دهی نکرد؟ بی‌انضباطی و بی‌نظمی نه تنها در لشکر خراسان، بلکه در کل ارتش ایران به چشم می‌خورد. دلیل آن هم این بود که در امور نظامی، حرف اول و آخر را رضاشاه می‌زد. او که هیچ‌گونه تحصیلات آکادمیک در امور نظامی نداشت، می‌خواست ارتش نوپا را با بخش‌های جدید، مدیریت و تجهیز کند. به همین دلیل، با وجود هزینه سنگین و صرف بودجه مملکت برای تجهیز و بازسازی ارتش، نیروهای نظامی عملاً موفقیتی به دست نیاوردند و ارتشی که رضاشاه ساخته بود، از تنها آزمون جدی خود، یعنی رویارویی با متفقین، سربلند بیرون نیامد و بعد از درگیری مختصر، با اعلام ترک مخاصمه، عملاً از هم پاشید. وقتی نیروهای شوروی در سوم شهریور 1320، از دو جبهه سرخس و لطف آباد وارد ایران شدند، ارتش برنامه منسجمی برای دفاع نداشت. یک روز پس از ورود اشغالگران، سرلشکر محتشمی، فرمانده لشکر شرق، ستاد جنگ را تشکیل داد و قرار شد دو ستون نظامی برای مقابله با نیروهای شوروی، عازم قوچان و سرخس شود اما لشکر خراسان، حتی وسیله نقلیه کافی برای اعزام نیروهای خود نداشت. به همین دلیل، تعدادی از اتوبوس‌های بین‌شهری و کامیون‌های شخصی را با زور و تهدید از گاراژها بیرون کشیدند و دو ستون نظامی را حرکت دادند. ستون اول، بعد از شکست در مزدوران، به عقب رانده شد و ستون دوم هم، قبل از رویارویی با روس ها، به سمت شریف‌آباد، واقع در 60 کیلومتری جنوب مشهد، عقب نشست. خود سرلشکر محتشمی، فرمانده لشکر، قبل از ورود نیروهای شوروی، فرار را بر قرار ترجیح داد و چون دو مسیر ارتباطی سبزوار و بجنورد تحت کنترل ارتش سرخ بود، از راه طبس و یزد، به تهران گریخت!