نان اپوزيسيوني با خورشت قدرت

 اين روزها مخالفان دولت چپ و راست مي‌پرسند كه روحاني چهار سال پيش وعده حل مسائل را در صد روز داده بود، پس آن وعده چه شد؟ هرچند آنچه از آن اظهارات برداشت مي‌شود با اين برداشت مخالفان منطبق نيست، ولي در هر حال اين يادداشت در مقام نقد و تحليل اين رفتار است.
1- فرض كنيم كه چنين چيزي گفته شده باشد، خوب بايد در همان مقطع صدروزه گريبان وعده‌دهنده گرفته مي‌شد نه آنكه آن را براي چهار سال بعد گذاشت.
2- فرض كنيم كه چنين چيزي حتي گفته شده بود، در اين صورت كوچك‌ترين بخش مشكل به گوينده وعده مربوط مي‌شود. مشكل اصلي به جامعه‌اي برمي‌گردد كه به صرف شنيدن چنين وعده‌اي حاضر مي‌شوند به گوينده آن راي دهند. البته بعيد است كسي براساس اين ادعا به روحاني راي داده باشد ولي آنان كه اين وعده را (فارغ از وجود يا عدم آن) جدي مي‌گيرند و آن را اثرگذار در انتخابات مي‌دانند بيش از اينكه اخلاق گوينده را مورد هدف قرار دهند، ناداني و ساده‌لوحي راي‌دهندگان را نشان رفته‌اند. شايد به دليل همين برداشت از مردم است كه هر روز درصدد وعده دادن‌هاي پوچ هستند. البته وعده‌هاي صريح و روشن و خالي از ابهام!
3- اگر چنين وعده‌اي بوده، به آن معناست كه در سال 1392 مشكلات اقتصادي مردم چنان عميق و گسترده بود كه حتي با دادن وعده‌اي چنين خيالي هم مردم حاضر بوده‌اند به اميد فرار كردن از آن مشكلات به گوينده آن راي دهند. اگر تن دادن به چنين نتيجه‌اي براي هر رقيب انتخاباتي بد نباشد براي اصولگرايان و منتقدين همسو با دولت احمدي‌نژاد فاجعه است. بنابراين طرح چنين ادعايي، بيش از هر چيز نوعي اقرار به بي‌كفايتي اين جناح است.


4- كساني كه در برابر يك وعده خيالي و غيرقطعي انتخاباتي اينقدر حساسيت دارند به طوري كه مي‌خواهند مو را از ماست بكشند، در اين صورت درباره وعده‌هاي قطعي انقلاب چه بايد بگوييم؟ درباره برابري، برادري، آزادي، اخلاق، جامعه عاري از فساد و تباهي، رشد معنويت و... اگر امروز يك جوان ايراني از ما بپرسد كه كدام‌يك از اهداف و وعده‌هاي داده شده محقق شده است، چه خواهيم گفت؟ گريبان چه كسي را بايد گرفت؟ جالب اينكه آقاي رييسي در بيانيه اعلام حضور خود همين سوال‌ها را طرح كرده و آورده‌اند كه: «مردم مي‌پرسند با وجود اين همه منابع سرشار و سرزمين پرنعمت، استعدادهاي متراكم انساني و رهنمود‌هاي روشن رهبر عزيز انقلاب؛ چرا وضع كشور چنين است و چرا ظرفيت مجموعه‌هاي داخلي به جاي هم‌افزايي براي حل مسائل كشور، صرف خنثي‌سازي يكديگر و رقابت‌هاي تخريبي مي‌شود؟... كليد واقعي حل مشكلات حضور و اراده همه ما مردم براي تحول جدي در مديريت اجرايي كشور است.» ولي در بيانيه توجه نشده كه ظاهرا مطابق معيارهاي مرسوم در تمام اين چند دهه گذشته همين مردم افراد مورد نظر شوراي نگهبان را انتخاب كرده‌اند و كسي از جاي ديگري بر كرسي رياست‌جمهوري تكيه نزده است. اگر انتخابات و روند موجود سياسي نتوانسته مشكلات كشور را حل كند، چه تضميني وجود دارد كه با ادامه اين روند در آينده بدتر نشود؟ اگر در گذشته، نامزدهاي انتخابات افراد كارآمد و صالحي نبودند، چه دليل دارد كه امروز يا در آينده چنين باشند؟ اگر در گذشته چنين افرادي بودند ولي مردم افراد ناصالح را انتخاب كردند، پس مشكل را بايد در مردم دانست و در اين باره لازم است كه با صراحت سخن گفت. به علاوه هميشه ادعاي شوراي نگهبان اين بوده كه افراد صالح را معرفي مي‌كند و مردم بايد اصلح را انتخاب كنند.  جامعه عجيبي داريم. همه گروه‌ها و افراد از وضع موجود مي‌نالند و خواهان تغيير آن هستند. هر كس در هر قدرتي قرار دارد، منتقد وضع موجود است. كسي هم نيست بپرسد كه حداقل بايد مسووليت بخشي از امور را پذيرفت. نامزدهاي انتخاباتي در ايران از بيرون ساختار نمي‌آيند كه هيچ مسووليتي متوجه آنان نباشد يا نشود.
همه كمابيش مسوول بخشي از وضع موجود هستند ولي در ايران همه حتي صاحبان قدرت، در نقش اپوزيسيون ظاهر مي‌شوند. اين وضع قابل تداوم نيست.
نمايندگان مجلس قدرت دارند، قوه قضاييه قدرتي بالاتر از همه دارد، نيروهاي انتظامي و نظامي نيز همين طور، نهادها و بنيادهاي غيردولتي نيز صاحب قدرت‌هاي زيادي هستند، شهرداري‌ها به ويژه در كلانشهر تهران بسيار قدرتمند است، رسانه‌ها و صداوسيما قدرت دارند. حتي نهادهاي مدني و نيروهاي بيرون يا در كنار حكومت مثل روحانيون يا هنرمندان و... همه قدرت دارند و بايد به تناسب قدرت خودشان مسووليت‌پذيري داشته باشند. به نظر مي‌رسد كه جامعه به مرحله‌اي رسيده كه كسي يا نهادي مدافع وضع موجود آن نيست و اين اصلا به نفع جامعه نيست. بايد بخش‌هايي كه قدرت داشته‌اند در برابر اوضاع مسووليت‌پذيري پيشه كنند. نان اپوزيسيون را همراه با خورشت قدرت خوردن عادلانه و منصفانه نيست، دوام هم نخواهد داشت.