اهوازي كه بر دل جاي صد داغ دارد

قلب مان درد گرفت، روح مان آزرده شد، چشم مان اشك ريخت وقتي بر صلابت و استواري قدم‌هاي مدافعان مرزهاي كشورمان، بر دل‌هاي همراه هموطنان عزيزمان  و كودكان پاك  و دل نازك مان رگبار نامردي‌ها زده شد و بي دليل و بي گناه بر سنگفرش شهري مقتدر اما خسته خزان كردند. شهري مقتدر كه بسان رشادت‌هاي پايداري اش در 8 سال جنگ تحميلي هيچ جاي جهان نشان ندارد و خسته از آن رو كه دست به زانو گرفته و با ناملايمات آب و هوايي و معيشتي دست و پنجه نرم می‌كند. برخود باليديم زماني كه صحنه‌ها و تصاوير جانفشاني‌هاي امنيتي نيروهاي نظامي حاضر در رژه راديديم كه چه زيبا از ايثارشان در نجات جان مردمانِ حاضر در مراسم تصوير ساختند و خيال مان راحت شد كه هنوز در خزانه غيرت اين مملكت افرادي هستند كه دربرابر نا امني‌ها از ما حمايت كنند و چه تصوير زيبايي بود آن مرد نظامي كه دختري قرمزپوش را در امنيت آغوشش از خيابان عبور می‌داد يا آن ديگري كه كودكي را بر روي سلاحش جاي داده بود و از معركه نجات می‌داد. 
آفرين به ذكاوت و غيرت ايراني تان كه بر روي تان رگبار گرفته شده بود و از اين طرف به آن طرف ايثار و فداكاري می‌كرديد، آفرين بر شما .
 چه روز پر دردي شد 31 شهريورماه 1397 كه يك روز پس از روز جهاني صلح، در ايران صلح نشانه گرفته شد و خونين رنگ معنا شد. حادثه تروريستي اهواز در كنار غم و غصه فراواني كه به چهره پاييزي ايران داد ابعاد نگران كننده‌اي را تبيين كرد كه نبايد از ديد بزرگان مملكتي و اجتماعي و متوليان امنيتي دور بماند. اينكه ذهن‌ها پر از اين سوالات است كه چرا اهواز؟ چرا 31 شهريورماه ؟ چرا رژه نيروهاي مسلح ؟ چرا مردم؟ چرا كودك؟ چرا .... بخشي از همان نگراني‌هاست كه حال بايد علاوه بر بررسي‌هاي قضايي و امنيتي ماجرا به آنها پاسخ داده شود. مسئولان اگر كمي هم در كنار مجازاتها و پيگيري‌هاي اطلاعاتي مسببان و عاملان منفور اين حادثه تروريستي، به جنبه‌هاي اجتماعي و چرايي‌هاي آن بپردازند شايد بتوانند از رخ دادن چنين حادثه‌هايي در كشور تا حد امكان بكاهند. بي گمان اين درست و منطقي است كه هر كشوري براي محافظت از مرزها و برقراري امنيت در چارچوب جغرافيايي خود بايد به تجهيز و توسعه يگان دفاعي بپردازد، اما نبايد فراموش كرد كه در عصر جهاني شدن اطلاعات و فرامرزي شدن‌ها به غير از بخش‌هاي دفاعي و نظامي بايد به خواست‌هاي قومي و طايفه‌اي و يكسان نگري‌ها و برابري‌ها هم بها داده شود. چرا بايد در كشوري كه داعيه عدالت ديني و ملي را بر پيشاني دارد جرياني وابسته و يا غير وابسته جدايي طلب ظهور پيدا كند؟ مگر غير از اين می‌تواند معنا دهد كه حتما در جايي، برنامه‌اي، درخواستي و... كم گذاشته شده است كه از درون خودمان بر روي خودمان گلوله خشم و كين ريخته می‌شود. فرض بر اين كه عربستان سعودي و آن ديگر معاندان نظام و آن استكبارهاي جنايتكار پشت پرده اين حوادث دردناك در كشور ما باشند، آيا نمی‌توان براي اين فرض‌ها پاسخ‌هايي هم در نظر گرفت همچون اينكه : كجاي راه را اشتباه رفته‌ايم كه امروز بايد نظاره گر اين باشيم كه عده‌اي فريب خورده و يا آگاهانه به جرياني می‌پيوندند كه حاضر است بر روي كودك هموطنش رگبار بگيرد و چشم برهم فرو برد كه چه می‌كند و چه داغي بر دل ايران می‌گذارد؟
اگر عاملان منفور حادثه تروريستي اهواز افرادي هستند كه از خارج از مرزهاي اين كشور به اهواز رسيده‌اند و عمليات تروريستي طراحي و اجرا كرده‌اند،  كه بايد گفت اينقدر هم كه از مطلوبيت عملكردي يگانه‌هاي دفاعي كشورمان سخن به ميان می‌آوريم نتوانسته‌ايم به امنيت ايده آل دست پيدا كنيم و اگر هم در اين بخش فوق العاده هستيم و متاسفانه از بين هموطنان افرادي بوده‌اند كه به اين جريان‌هاي ضدايراني پپوسته‌اند و  فراموش كردند كه تفنگ به روي چه كساني مي‌گيرند، بايد گفت واي به حال ما كه نتوانسته‌ايم آنقدر با عدالت و انصاف جامعه داري كنيم كه  بسترسازي غيرت و همسان نگري رخ دهد  و از اين رو عده‌اي بي‌غيرت بر ملت نشانه می‌گيرند و به تاراج عشق و وطن پرستي می‌پردازند.


مهرماه آغاز شده و شور و هيجان دانش آموزان در مدارس به گوش می‌رسد. از اين ميان يك نفر كم است يك نفر كه بر روي قلب دوست داشتني اش كه پر از حس تماشاي غرور نظاميان در رژه بود، گلوله خشم گرفته شد و نتوانست در اين شادي و نشاط مهرماه خنده برهم زند و ....
31 شهريوماه 1397و اهواز در خاطره‌ها خواهد ماند اما خاطره‌اي دردناك كه قابل هضم و دليل پردازي نيست.
اهواز تا بلنداي نام ايران در تاريخ هميشه ماندگار است، چه با ايستادگي در برابر حملات دشمنان به مرزهاي كشور، چه در حملات تروريستي و چه در تنگناي معيشتي و زندگي...قدرش را بدانيم.