نمونه‌ای از یک مواجهه سیاسی زیانبار

هنگامی که در جریان یک موضوع سیاسی، یا هر موضوع دیگری، راهبردی اشتباه را در پیش بگیریم، این راهبرد آثار و عوارض بلندمدتی خواهد داشت که عرصه سیاست تا مدت‌های طولانی دچار این عوارض خواهد شد. نمونه آن از رو کشیدن شمشیر از سوی مخالفان FATF است که آتش‌تهیه شدیدی را علیه مجلس و نمایندگان ریختند و سپس برچسب خیانت را نیز به آن اضافه کردند با این امید که نمایندگان بترسند و از موضع حق خود عقب‌نشینی کنند که البته نتیجه نداد. متأسفانه در این راه هرچه را توانستند در جهت این هدف خود و مخالفت با این لایحه در خدمت گرفتند.
اثرات این سیاست به ظاهر تمام شده است، در حالی که چنین نیست بلکه تازه شروع گردیده است. هنگامی که تصویب یک لایحه را خلاف مسلمات شرعی و قانون اساسی معرفی کنیم، تصویب‌کنندگان را خائن بنامیم، نتیجه این خواهد شد که تمام آن اتهامات و ادعاها علیه شورای نگهبان نیز کاربرد دارد اگر آن را تصویب کند. اگر شورای نگهبان آن را تصویب کند، تمام این ادعاها چه دوباره مطرح شود و چه نشود، علیه آن شورا نیز مطرح خواهد بود. ولی مشکل مهم‌تر وقتی است که این مصوبه از سوی شورای نگهبان رد شود. روشن است که در این مرحله نیز نظر شورای نگهبان از سوی موافقان FATF با چالش اعتبار مواجه خواهد شد و به‌طور طبیعی این رد را ناشی از ایراد اتهامات و فشارهای مخالفان معرفی می‌کنند. بنابراین شورای نگهبان چه رد کند و چه تأیید و چه این رد و تأیید تحت تأثیر فشارها و تهاجمات مخالفان باشد و چه سخنگوی آن قسم بخورد که تحت تأثیر نبوده است، این اتهامی است که به تصمیم آن شورا زده خواهد شد. جالب اینکه اگر تأیید شود هم می‌توان نکات دیگری را گفت و اینکه اراده کلی به تأیید آن تعلق گرفته است و این نیز عوارض خاص خود را دارد.
حالا فرض کنیم که شورای نگهبان تحت تأثیر این فضای ایجاد شده لایحه را رد کرد یا حتی بدون توجه به این فشارها آن را رد کرد و مجلس حاضر به اصلاح نشد و لایحه به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع شد، در آنجا هم این مشکل دوباره وجود خواهد داشت که تصمیم آن مجمع نیز تحت تأثیر این حملات خواهد بود و هر تصمیمی گرفته شود، چه تأیید و چه رد شود، عوارض این مواجهه تندروها بر این تصمیم بار خواهد شد. این وضعیت نمونه‌ای از یک رفتار سیاسی در ایران است که موضوعی که می‌توانست یا می‌باید در چارچوب گفت‌و‌گوهای درون‌حکومتی به بحث گذاشته و درباره آن تصمیم گرفته شود، در نهایت به یک چالش بزرگ سیاسی تبدیل می‌شود که هر شکل از تصمیم آن به ضرر است. ما واقعاً نابغه هستیم. نابغه در تبدیل فرصت‌ها به تهدیدها. تقریباً در همه موارد به یک راه‌حل جامع که فصل‌الخطاب باشد نمی‌رسیم. پرونده همه اختلافات گذشته، همواره باز می‌ماند و به روی قبلی‌ها تلنبار می‌شود و سازش و تفاهم را سخت‌تر می‌کند.
البته شاید یک راه‌حل وسط در اینجا قابل پیاده کردن باشد و آن اینکه شورای نگهبان، ایرادی قابل رفع را به لایحه وارد کند. ایرادی که رفع آن نافی ماهیت اصلی لایحه نباشد، سپس مجلس با رفع آن ایراد که می‌تواند خلاف شرع یا قانونی اساسی باشد، مشکل را حل کند و خلاصه خیال همه راحت شود که این شورا مانع از تصویب لایحه‌ای خلاف شرع و کشورسوز و ضد قانون شد. این طوری همه راضی خواهند شد. تا ببینیم چه اتفاقی رخ خواهد داد!