بحران اقتصادی و آینده خانواده در ایران

محمد هدایتی - براساس تحقیقی در آمریکا پس از بحران اقتصادی سال 2007، نهاد خانواده با چالش‌های اساسی مواجه شد. یکی از نتایج بحران این بود که جوانان، در نتیجه از دست دادن مشاغل ناچار به ادامه زندگی در کنار خانواده‌هایشان شدند. در یک روند دیگر برخی از والدین ناچار شدند سرپرستی فرزندان‌شان را به پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی واگذار کنند که کمابیش امنیتی اقتصادی داشتند. نتیجه همه اینها بحرانی شدن خانواده هم بود. این اتفاق در ایران امروز به شکلی حادتر در حال رخ دادن است. دولت از فراهم کردن اشتغال برای جوانان ناتوان است. اشتغالی هم اگر هست، با پشت سر گذاشتن انواع فیلترها میسر می‌شود و خود پروسه‌ای فرسود‌ه‌کننده است. بخش خصوصی چندانی برای جذب نیروی کار وجود ندارد، آن هم جوانانی که عموما دارای مدارک دانشگاهی هستند. کالایی شدن افراطی، بسیاری از امور همچون مسکن و در عین حال تورم فزاینده امکان‌های یک زندگی مستقل حداقلی را هم سلب کرده است. جایی و امکانی برای زندگی مستقل نیست.در چنین فضایی خانواده‌ها ناچارند حمایت‌هایشان را از فرزندان ادامه دهند، جوانانی عموما سرخورده و مایوس، که همراهی چندانی هم با ارزش‌های خانواده ندارند، نتیجه چه می‌شود؟ خانواده، جایی که باید مکانی باشد برای آرامش و تا حدی لذت از با هم بودگی، به کانونی برای تجربه تمام تنش‌های اجتماعی بدل می‌شود. به جایی برای نزاع بین آدم‌هایی که جبر روزگار با هم بودن‌شان را طولانی کرده است؛ با وجود خویشی، از یکدیگر خسته‌اند. سازوکارهای موجود امکان طی کردن طبیعی مراحل زندگی را سلب کرده است. آنها جوانان را وادار به تداوم کودکی می‌کنند؛ کودکی‌ای که دیگر نازش خریدار چندانی ندارد.پیامدهای روانی- اجتماعی این وضعیت چندان پوشیده نیست. این بحران به عرصه‌های دیگر هم سرایت خواهد کرد.
hedayati.mohammad@yahoo.com