غزلِ جنون و رُسوایی

پویا سعیدی نویسنده و کارگردان تئاتر «نام‌برده» از جایی آغاز می‌شود که در ابتدا بعید به ‌نظر می‌رسد به این‌جایی که تمام می‌شود، ختم شود.
نقطه‌ پرگارش را در دل داستانی عمیقا شخصی  و به بیان دیگر تخصصی  می‌گذارد و شروع می‌کند به رسم دوایر متحدالمرکزی که قدم به قدم و دایره به دایره عام‌تر می‌شود.
نام‌برده روایت پر طول و تفصیلی از یک تحقیر است. تحقیری که با گسترش خط روایی‌اش آرام‌آرام پرده از ابعاد وسیع و تروماتیکش برمی‌دارد. تحقیری که با این‌که ملات و متریالش را از قصه‌ای به‌ ظاهر ساده و بی‌ارتباط با ما می‌گیرد، اما با ترسیم خطوط مرزی مفهوم حقارت و فهرست تمام مشقات این مفهوم، تبدیل به مفهومی سیاسی می‌شود. در بنیادی‌ترین خوانش از امر سیاسی یعنی «عمل اخذ تصمیم و اجرای آن برای بهبود اوضاع» نام‌برده کندوکاوی از جزء به یک کل دهشتناک است. تاریخچه‌ای از چگونگی شکل‌گیری امر سیاسی. از مدارا تا تحقیر و تا طغیان. علی‌اصغر دشتی نمایش رفته‌رفته با تحمیل وضع موجود از ایده‌آل‌هایش فاصله می‌گیرد، زوال و لجن‌مال شدن ایده‌ها [در خوانش افلاطونی‌اش] را به چشم می‌بیند، به زانو درمی‌آید و در انتها طغیان و فریاد سرکوب و سرپوش‌شده‌اش را به شکل یک کنش، به‌ شکل یک نمایش، به‌ شکل ارتقای آن سوژه‌ لجن‌مال شده تا یک ابژه‌ زیبا، به تصویر می‌کشد. عریان و صریح و جسورانه.
«نام‌برده» یک تراژدی پست‌مدرن با تمام متعلقاتش است. یک قهرمان دارد و یک ‌هامارتیا و رازی که افشا می‌شود و قهرمانی که قربانی می‌شود، اما قربانی، در پایان، روی زانوی خود بلند می‌شود و رقص‌کنان به ریش قربانی‌کنندگان می‌خندد و با تن بحران‌زده‌ خود سراپا دعوتی می‌شود به دوباره برخاستن؛ خواستن؛ توانستن. «نام‌برده» تجسم «قربانی‌شدگی بی‌خون‌ریزی» آرتویی است. آن‌جا که تجسم شقاوت و خون بر عهده‌ روایت گذاشته می‌شود، روایتی که غزل جنون است و رسوایی. و از این گذر، کاتارسیس است که بازسازی و بازتعریف می‌شود. ارسطو در بوطیقا کاتارسیس را تجسم احساس ترحم و خشم به‌وسیله‌ بازیگران به‌منظور تخلیه‌ این احساس در تماشاگر عنوان می‌کند. نام‌برده مسیر معکوس را طی می‌کند. زنده کردن احساس ترحم و خشم در تماشاگر برای مشت کردن انگشتانش و در تقابل با شکست رفتن. علی‌اصغر دشتی همه‌ ما می‌شویم و داستان تحقیرش، داستان همه‌ ما و... برخاستن و رقصیدنش هم رقص و برخاست همه‌ ما. در کنار تمام اینها، نام‌برده دو نمایش است. نمایشی که درحال اجراست و روایت نمایشی که هرگز اجرا نشده و پس از پایان اجرا و بیرون رفتن از سالن در ذهن ما جان می‌گیرد و این همان تکانه‌ تأثربرانگیز نهایی است؛ همان پیروزی قهرمانانه، چون به جای یک شب‌های روشن، حالا به تعداد تمامی تماشاگران، یک شب‌های روشن اجرا می‌شود و این دستاورد کمی نیست.  
سایر اخبار این روزنامه
پایان قصه سلطان سکه صمیمانه و عمیقا از شما تشکر می‌کنم روحانی: اصل بر شایسته‌ سالاری است جنسیت نباید مانع شود بیرون آمدن یک شهردار غیرسیاسی از یک شورای سیاسی حمله مرگبار گرگ به دختر 7 ساله طلبه سینمارو تئاترباز و داستان‌نویس رگ‌گیران حواسشان را جمع کنند بالاخره بازنشسته‌ها کی می‌روند؟ باران‌ پاییزی کم‌آبی‌ها را جبران نمی‌کند چرا کودک 4 ساله در دیگ قورمه سبزی جان داد؟ مگر«لایحه» به داد زبان‌بسته‌ها برسد تیم ملی رودررو با ناشناخته ‌های آمریکا اگر تاج استعفا نکند... جزییات توزیع سبد کالای خانوار ‏ نوای «یارسان» با «سازهای شکسته» در «رودکی» صندلی‌های اجاره‌ای آرایشگاه‌های زنانه خالی ماند شکست‌خوردگان همیشه در صحنه! تهرانی‎ها روزی ۵ تن دل و جگر می‌خورند تمهیدات فوق‌العاده برای مقابله با تهدیدات احتمالی بزرگترین باند مواد مخدر جهان آخرالزمان هالیوودی‌ها در کالیفرنیا فرا رسید غزلِ جنون و رُسوایی راه‌ورسمِ مواجهه با مسائل! تجربیات زلزله کرمانشاه را مستند نگاری کردیم پدر کودک‌آزار با دریل به جان دخترش افتاد فلسفه کتاب‌بازی سروش صحت صفحه شهرونگ