«امام عسکری و زمینه‌‌سازی برای امام عصر علیه‌السلام»(6)

1) غیبت امام عصر ارواحناه، فرصتی است تا موضوع ایمان به غیبت و ابعاد غیبت و دستاوردهای غیبت ارزیابی و ارزش‌یابی شود و میدان باورهای معنوی معلوم گردد. در قرآن مجید 59 مورد از واژه «غیب، غائب، غیوب، غائبین» سخن به میان آمده و معلوم همگان می‌گردد غیبت در برابر آشکار و ظاهر است و خداوند «غائب» است و به دیده سردیده نمی‌شود و در سوره بقره که اولین سوره مدنی می‌باشد «الذین یومنون بالغیب، بقره 3» ایمان به غیب‌ نشانه باور متقیان است و خداوند «عالم الغیب» دانای پنهان است و غیب شامل «روح است وجان»‌ آفریدگار نادیده است و قیامت نیامده و هر کسی در زندگی خود اسراری دارد که نمی‌خواهد دیگران بدانند و کلیدهای غیب در دست خداوند است، خداوند علام الغیوب» است و غیب و آشکار عالم وجود در پرونده‌ای ضبط است. 2) در مورد امام عصر علیه‌السلام اراده الهی بر این است که حضرتش برای جهانیان باشد و در شرائطی ظاهر گردد که زمینه حجیت وی و حجت جهانیان شدن فراهم گردد و به تعبیر دعای ندبه، همه بگویند «این معز الاولیاؤ و مذل الاعداء، این جامعه الکلمه علی التقوی» عزت‌بخش عزیزان و خوارکننده دشمنان کجا است و حضرت مهدی به دلیل وجود تقیه و رودرواسی و ترس از کشتن در جامعه پنهان گشت و مدیریت جامعه به دست منصوبان چهارگانه و ولایت فقیه قرار گرفت که اکنون در این شرائط قرار داریم و باید جامعه مومنان صلاحیت و صالح بودن خود را نشان دهندو صالح مقبول در انتظار ‌اباصالح است. 3) امام هادی علیه‌السلام برای تسهیل مسوولیت خود و زمینه‌سازی برای مسوولیت امام عسکری و امام عصر، باب وکالت را فراهم آورد، تا اسلام محمدی حفظ شود. «و الحافظون ‌لحدودالله» و امام باب‌ نیابت را عملی نمود و در مقطع دیگر مرجعیت فقیهان را رواج «و امامن کان من الفقهاء صائنا لنفسه، مخالفا علی هواه، مطیعا لمولا فعلی العوام ان یقلدوه» داد. راستی رسیدن به شرائط مرجعیت «خویشتن‌داری، پیکار با هوا و هوس و اطاعت از فرمان امام» کاری دشوار می‌باشد و انجام مسوولیت مرجعیت کاری بس سخت‌‌تر است مرجعی که دانای زمان «العالم بزمانه لایهجم علیه اللوابس» باشد وزروزور و تزویردشمن را بشناسد و توانایی تقابل داشته باشد. این ایمان افضل از ایمان زمان پیامبر و امامان ظاهر است و مومنان دوران غیبت برادران رسول اکرم‌اند و مومنان دوران پیامبر اصحاب حضرت می‌باشند. 4) امام عسکری علیه‌السلام در عین مسوولیت حفظ خود و حفظ امام عصر علیه‌السلام، می بایست شیعیان خود را نیز حفاظت نماید، آنگونه که به «اسحاق‌بن جعفر» نامه نوشت «الزم بیتک حتی یحدث الحادث» مراقب خود باش، تا حادثه و بلا رخ دهد و خلیفه به دست غلامان خود کشته شود. 5) محمدبن علی نوه امام هفتم است و در تنگنای مالی قرار گرفت، خدمت امام عسکری رسید که پانصد درهم کمک مالی به وی نمود که 200 درهم برای پوشاک و 200 درهم برای آذوقه و صد درهم برای خرجی راه، هزینه نماید و فرمود به جبل نرود و به سورا برود. وی گرفتار عقیده واقفیه بود، راهنمای محمدبن علی به وی می‌گوید مشکل تو حل شد و امامت امام  بر تو معلوم گشت، چرا مستبصر نمی‌شوی و امامت را نمی‌پذیری، گفت «صدقت ولکنا علی امر قد جرینا علیه» راست می‌گویی، ولی چه کنم که گرفتار باور غلط شده‌ام که آن را ادامه می‌دهم. نکته: گاهی انسان گرفتار «جهل مرکب» می‌شود و نمی‌داند که نمی‌داند، گاهی انسان گرفتار عادت ناپسند می‌شود که «رد الجاهل عن عادته کالمعجز» برگشت از آن کار سخت و دشوار می‌باشد و گاهی می‌گویند: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو و خود را به دامان آلودگان مینداز و گرفتار غلط مشهور می‌شود. بکوشیم در راه صالحان باشیم و با صالحان همراه و همدل گردیم و به تعبیر قرآن « یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وکو نوا مع الصادقین» اضافه بر پارسایی، با صادقان همنشین گردیم، یا حسین بگوییم و با حسین نیز باشیم. 6) علی‌بن اوتاش، زندانبان امام عسکری شد و بسیار سخت‌گیر و تندخوی بود، ولی با دیدن عبادت امام عسکری مناجات نیمه‌شب امام، کار به جایی رسید که سیره خود را عوض کرد و اخلاق و عقیده خود را تغییر داد، عبادت و مناجات امام کلاس آموزش عملی علی‌بن اوتاش شد. نکته: سرگذشتی از آقای ابوترابی نائب‌رئیس مجلس شورای اسلامی دارم که در مورد برادر اسیر خود در جنگ تحمیلی نقل می‌کرد. آن مرحوم گفته بود، محکوم به اعدام شدم و زندانبان مرا در نقطه‌ای و مکانی و خانه‌ای در بیابان قرار داد تا در فرصت معلوم مرا اعدام نماید. خود را در اتاقی تنها دیدم و هیچ وسیله راحت و استراحتی و آب و غذایی نیافتم، ماندم چه کنم، به ذهنم آمد با تیمم خود را به نماز مشغول سازم و مشغول عبادت نماز شدم، زندانبان پس از مدتی مرا از اعدام نجات داد و به اردوگاه سپرد و گفت هر وقت به طرف اتاق آمدم تو را در حال نماز یافتم، تغییر عقیده دادم و تو را به اردوگاه دادم.