منافع و امنیت ملی درگرو ایران دوستان


جعفر گلابی
روزنامه نگار
تکرار حمایت اصلاح‌طلبان از دولت روحانی از ابتدا هم مشخص بود که یک استراتژی است تا تاکتیک.


شرایط خاص کشور به گونه‌ای است که متعهدان ودلسوزان به هیچ وجه موقعیت را برای کسب منافع خاص جناحی و سیاسی و رقابت‌های موضعی مناسب نمی‌بینند و فعلاً همه اراده‌ها و توان‌ها باید صرف حفظ کشور و اعتلای جامعه شود. تا شرایط موجود و تهدید‌های بالفعل وبالقوه از درون و برون کشور وجود دارد اتحاد و ائتلاف میان همه نیروها و جریان‌ها و گروه‌های معتدل و وفادار به ثبات و امنیت همه جانبه از اصلاح‌طلبان و اصولگرایان تا اعتدالیون یک ضرورت غیرقابل انکار است و اگر کسی برخلاف این مسیر بگوید وحرکت کند صلاح و سلام جامعه را نمی‌داند یا به آن معتقد نیست.
همانگونه که دولت به اصلاح‌طلبان و پایگاه اجتماعی آنان نیازمند است، اصلاح‌طلبان هم نیازمند به حضور دولتی قانونمدار ومعتدل و وفاداربه منافع ملی هستند واصولگرایان میانه رو وخرد‌گرا هم ضرورت نقش آفرینی این هردو را خوب می‌دانند و این همه در ایجاد ثبات و استمرار امنیت ملی اثری تعیین‌کننده دارد. امروز تقویت دولت حتی از سوی منتقدین ومخالفان منصف از چالش های عمیق موجود می‌کاهد و به رفع مشکلات مردم کمک می‌رساند. می‌شود منتقد و حتی مخالف بسیاری از عملکردها و مدیریت‌ها بود و در عین حال از عمیق کردن اختلاف‌ها و به بن‌بست رساندن اداره امور جداً خود‌داری کرد. تفاوت میان کسی که برنامه‌ای را نقد می‌کند و راه رسیدن بهتر به اهداف مشترک را نشان می‌دهد وخواستار حرکت‌ها و تصمیم‌های متقن واصولی می‌شود با دیگری که عیبی را بزرگ می‌کند و آن را نشانه بطلان بنیان‌ها می‌داند و جز حذف و طرد و واژگونی برنامه‌ای ندارد و هدفی نشان نمی‌دهد از زمین تا آسمان است.
کشور ما با تحریم‌های جدید امریکا در شرایط سختی قرار گرفته است. نتیجه بسیاری از سیاست‌ها و تصمیم‌های غلط که پیش از این از طریق دلارهای نفتی قابل پوشش بودند یکی پس از دیگری نمایان می‌شوند و خسارت‌های خود را نشان می‌دهند. برای نمونه صندوق‌های بازنشستگی با ثروت‌های عظیمی که داشته‌اند و می‌توانسته‌اند مولد و کارآفرین و درآمدزا باشند اغلب با بی‌مسئولیتی و بی‌برنامگی مصرف‌کننده سرمایه‌های خویش بوده‌اند و اکنون حتی برای پرداخت حقوق عائله خود با مشکل جدی مواجه شده‌اند. در مقابل چنین معضلی دلسوزان وکارشناسان راه اصلاح و درآمد زایی را نشان می‌دهند وغرض ورزان، مستمری بگیران را تحریک می‌کنند که بر مدیران بشورند و به اصطلاح حق خود را بگیرند. آیا روشن نیست که با این تحریک‌ها نه تنها گشایشی حاصل نمی‌آید که منافع بازنشستگان به طور کلی با خطر جدی مواجه می‌شود و آیا تفاوت این دو روش مبرهن نیست؟
اگر گفته می‌شود که امروز واقعاً هنگام اختلاف و کشمکش سیاسی و سهم خواهی و افزون طلبی نیست دقیقاً ناظر بر چنین شرایط دشواری است که موضوع بحران در صندوق‌های بازنشستگی تنها یک نمونه از آن است و در دیگر زمینه‌ها هم انواع مشکلات از جمله نقص و نوسان در خط تولید کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ و کوچک که پرداخت حقوق کارگران را با تأخیر مواجه می‌سازد از دیگر نمونه‌های آن است.
در فضای سیاسی کشور با احساس مسئولیتی که از سوی چهره‌ها و شخصیت‌های دلسوز وجود دارد همچنان اتحاد میان نیروهای میانه رو در جناح‌های مختلف نیازی مبرم است. خوشبختانه اغلب سیاسیون راه درمان درد‌ها و بیماری‌های مختلف اقتصادی و ساختاری وغلبه بر مشکلات و عبور از موانع را در صبر و حوصله و پشتکار و پرهیز از تندروی و ماجرا‌جویی می‌دانند. این فضای مثبت و امیدوار‌کننده در صورتی مستدام و اثر بخش می‌ماند که مؤثرین در جناح‌ها با گفته‌های نسنجیده آتش اختلاف را شعله ور نسازند و بی‌مسئولیتی را برای افراطیون واگذارند. افراطیونی که نشان داده‌اند احساس مسئولیتی ندارند ومترصد به‌دست آوردن کوچکترین بهانه هستند تا ارکان قانونی کشور را تضعیف کنند و فضا را برای بی‌قانونی وحتی هرج و مرج مهیا سازند. آنها بشدت بر بیگانگان و براندازان می‌تازند ولی عجیب آنکه قول و فعلشان بعضاً با آنان همراستاست! براندازانی که ازهر عیب و نقص و اختلاف و بی‌تدبیری و خطایی قویاً استقبال می‌کنند و برهم خوردن نظم وآرامش را مطلوب نهایی خود می‌دانند. دولت که فعال ومیداندار است می‌تواند از ظرفیت‌های مثبت و تجربه‌های مفصل جناح‌های سیاسی سود جوید و محور انسجام سیاسی در کشور شود. انسجامی که قطعاً ثمرات فراوان خواهد داشت و عبور با کمترین هزینه از شرایط ویژه کنونی را میسر می‌سازد.