روحانی درها را به روی خود بسته است

حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالواحد موسوی لاری نایب رئیس شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، در گفت و گوی با جماران در خصوص موضوعات مختلف سخن گفته که درادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:
* به جای اینکه هر سالی که از عمر انقلاب گذشته ما تجربیات جدیدی را برای همگرایی و همنوایی به دست بیاوریم، مسیری را حرکت کرده ایم که امروز به جای رقابت‌های صحیح و قانونمند انگ زدن‌ها و برچسب زدن‌ها و حذف‌ها جایگزین شده است و این شرایط خوبی در چهل سالگی انقلاب نیست.
* نیروهای اصیل طرفدار انقلاب در بعضی موارد حتی امکان حضور در عرصه رقابت هم پیدا نمی‌کنند. رقابت‌ها به تخریب‌ها و تهدیدها تبدیل شده است. امروز جریانات سیاسی درون انقلاب توان نشستن زیر یک سقف و با هم صحبت کردن ندارند؛ چه برسد به جریاناتی که فاصله بیشتری دارند. من این را نقطه مثبتی تلقی نمی‌کنم.
* ماهیت نظام و قانون اساسی ظرفیت بالایی دارد. یعنی حتی اگر ما نقدی به قانون اساسی داشته باشیم، اگر همین امروز اصول مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی را مو به مو اجرا کنیم بخش قابل توجهی از مشکلات برطرف می‌شود.تعطیل شدن برخی از اصول قانون اساسی، یا نادیده گرفتن محتوای آن و تمسک به پاره‌ای از روش‌ها ما را دچار مشکل کرده است.


*به رسمیت شناختن تکثر و قرائت‌های مختلف در داخل نظام یک اصل بدیهی است. آیا ما این تکثر در درون نظام را به رسمیت شناخته ایم؟! خارج از نظام را کاری ندارم. همه روش‌هایی که برای اداره جامعه هست را یکسان دیده ایم تا بهترینش را انتخاب کنیم؟! یعنی به همه اجازه ظهور و بروز داده ایم تا از بین آنها بهترین را انتخاب کنیم؟! یا یک روش برای اداره جامعه را اصل قرار داده ایم و بقیه را تا سرحد ضدیت با نظام عقب رانده ایم و نگذاشته ایم که خودشان را نشان دهند. اگر این طور تلقی شود، پس ما به سمت چیزی که به آن وحدت و انسجام می‌گوییم حرکت نکرده ایم.
* الان تقریبا به شکل سازمان‌یافته و قاعده‌مند بداخلاقی دارد صورت می‌گیرد. به همین دلیل من فکر می‌کنم که ما در این بخش باید در روش‌ها تجدید نظر کنیم. در نگاه به جریانات سیاسی تجدیدنظر کنیم. جریانات سیاسی، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، باید بتوانند دیدگاه‌های خود را ارائه کنند. یعنی همان طور که اصولگراها می‌توانند در مراکز مختلف باشند، اصلاح طلبان هم می‌توانند باشند.
* اگر ما در گذشته تندروی‌هایی داشته ایم، دلیل ندارد که الان از همان روش تند گذشته دفاع کنیم.
* به ادعاهای اصلاح طلبان و اصولگرایان کاری نداشته باشید. ما کارنامه داریم. یک دوره هشت ساله از سال ۸۴ تا سال ۹۲ اصولگرایان با تمام ظرفیت بودند و یک دوره از سال ۷۶ تا سال ۸۴ هم اصلاح طلبان بودند. باید بگوییم در دوره‌ای که اصلاح طلبان مسئولیت داشتند البته فقط قوه مجریه در اختیارشان بود؛ نه تریبون‌های نماز جمعه را داشتند، نه صدا و سیما با آنها همراه بود و نه نهادهای دیگری که باید با آنها همکاری کنند. مجلس هم در یک دوره بود و در دوره دیگر نبود.کارکرد اصلاح طلبانی که آن روز در قدرت بودند را با اصولگرایانی که بعد از آنها آمدند مقایسه کنید.
*دوره هشت ساله آقای احمدی نژاد به عنوان نماد حضور همه جانبه اصولگرایان، (وقتی می‌گویم همه جانبه یعنی هیچ نهاد قدرتی در جمهوری اسلامی نبوده که با دولت همراه نباشد. مقایسه کنید که کارنامه او چقدر قابل دفاع است؟ و دوره قبل از او را هم هم مقایسه کنید.
*ما تابلویی به نام ۷۶ تا ۸۴ و یک تابلویی هم به نام ۸۴ تا ۹۲ داریم. این دو را کنار هم بگذارید و ادعاها را جای دیگر بگذارید. هرکسی هر ادعایی دارد به این دو تابلو نگاه کنید مشکل حل می‌شود.
* اصلاح طلبان در کنار مردم و جزئی از مردم هستند؛ خواست آنها محقق نشده است. اما ریشه عدم تحقق این است که نیروهایی که آمدند نیروهای اول جریان اصلاحات نبودند؛ یا حتی اگر همه آنها هم بودند ممکن بود نتوانند همه وعده‌ها را محقق کنند. چرا همه چیز را سیاه و سفید و صفر و صدی ببینیم؟ اگر همین چهره‌های اول اصلاح طلبی هم به مجلس می‌آمدند معلوم نبود خیلی از مسائل را بتوانند حل کنند.
* باورم این است که در پاره‌ای از موارد آقای روحانی می‌توانست بهتر از این عمل کند. در حوزه سیاست داخلی آقای روحانی حساسیت زیادی ندارد. تلقی آقای روحانی از مناسبات داخلی احزاب، گروه‌ها، نخبگان و چهره‌ها شاید یک تلقی منطبق بر واقع نباشد. آقای روحانی درها را بسته و چندان کسی با او ارتباط ندارد. این روش اشتباه است. وزیران آقای روحانی در مناسبات ملی و جاهایی که به حقوق مردم برمی‌گردد باید بهتر از این حساسیت نشان دهند. سکوت بعضی از وزیران در قبال پاره‌ای از مسائل جای سوال است. به نظر من نمی‌شود این انتقادها را مطلق کرد و نمی‌شود هیچ کدام را حذف کرد و نادیده گرفت.
* من فکر می‌کنم که ما نمی‌توانیم با صندوق‌ها قهر کنیم. احساس من این است که این نظام ودیعه‌ای در اختیار همه ما است. بنابر این برآورده نشدن توقعات و احیانا کم‌کاری‌های دولت یا مجلس و شورا به جای خودش، ولی من الان به عنوان کسی که کم و بیش در این مسائل بوده‌ام می‌گویم نباید بگذاریم شرایط به سمتی برود که دیگر ما اصلا کاندیدایی نداشته باشیم و شرکت نکنیم.
*همه حرف ما این است که این کشور متعلق به همه است و همه ایرانیان باید بتوانند در سرنوشتشان شریک باشند. در هر جایی که می‌توانیم باید حضور داشته باشیم و هرجایی هم که نتوانستیم، نتوانسته ایم؛ ما به خاطر اینکه نتوانسته ایم خودکشی نمی‌کنیم. خداوند نیاورد روزی را که اصلاح طلبان، که به اعتقاد من ۶۰ تا ۶۵ درصد جامعه هستند، احساس کنند دیگر نمی‌توانند در هیچ انتخاباتی شرکت کنند. آن وقت این مسئله برای نظام بسیار سنگین و برای آینده کشور خطرناک است.
*نکته‌ای که اصولگرایان به آن عنایت نمی‌کنند و بزرگان آنها به آن توجه نمی‌کنند این است که تخریب، نادیده گرفتن یا از بین بردن اصلاح طلبان به معنای این نیست که مردم به سمت اصولگرایان می‌آیند. این کارنامه را یک بار مرور کنند. از سال ۷۶ به بعد تمام تلاش آنها حذف اصلاح طلبان بوده است. چند درصد از آراء اقتضایی یا خاکستری به سمت اصولگرایان رفته است؟ باز هم می‌بینیم که در سال ۹۶ اصلاح طلبان برنده میدان هستند.
*اصلاح طلبی که فکر کند همین جایی که ایستاده مرکز کره زمین است اصلاح طلب نیست. اصلاح طلب این است که بگوید من متناسب با شرایط زمان و مکان، با تاکید بر اصول و پایه‌های اعتقادی و آرمانی و مرامی، روش‌های خودم را عوض می‌کنم و راه حل‌های متناسب با زمان و مکان پیشنهاد می‌دهم.
* این توصیه همه دلسوزان به اصلاح طلبان است که در روش‌ها و رفتارها تجدید نظر کنید؛ به این معنا که روزآمدشان کنید. یعنی متناسب با شرایط زمان و مکان روش‌هایتان را به کار بگیرید. این حرف منطقی است. اصلا این اساس اصلاح طلبی است. اگر غیر از این باشد معنایش اصلاح طلبی نیست.
*ما به عنوان اصلاح طلب باید بپذیریم که اینها(مردم) با ما عقد اخوت نبسته‌اند. در دو سه دوره این طور بوده است. اگر ما تغییری در گفتمان، روش‌ها و رفتارمان ندهیم و یک مدیریت روشن و قوی از خودمان نشان ندهیم، چه تضمینی وجود دارد که دوباره به سراغ ما بیایند؟! اصلاح طلبان باید قبل از اینکه به بیرون از دایره تشکیلاتی خودشان نگاه کنند، باید به درون خودشان نگاه کنند. باید نقص‌ها و اشکالات درونی خود را برطرف کنند.
*بالاخره دولتی که متعادل هست و با اصلاح طلبان همراهی دارد باید زبان و ادبیات تعامل با کارگران را پیدا کند. همین الان اگر ما زبان کارگر را نفهمیم و با او با زبان خودش صحبت نکنیم قطعا جامعه با مشکل روبه‌رو می‌شود.
*یک وقتی رقبای دولت می‌خواستند بحث معیشت را دامن بزنند و پتکی روی سر دولت بکوبند. یعنی در حقیقت کاسبکاری سیاسی از طریق دامن زدن به مسائل معیشتی بود. ولی الان یک واقعیت است.
*باور من این است که گلایه‌هایی که مردم در این دوره از اصلاح طلبان دارند بیشتر از دوره قبل است. چون دولت فعلی، ولو اینکه دولت اعتدالی است، را به نام اصلاحات می‌شناسند. تشخیص و تفکیک این مسئله برای مردم کار ساده‌ای نیست.
*خلاصه حرف من این است که پرداختن به معیشت مردم در مقطع فعلی، اما نه کاسبکارانه و سیاسی، بر اساس واقعیت‌ها که مثلا چه کنیم بازار ثابت و کارخانه‌ها فعال شوند؟ چه کنیم که هرکس صبح از خانه بیرون می‌آید نگوید بروم تخم مرغ بگیرم چون شب گران می‌شود؟ ما باید این را تدبیر کنیم. الان دولت باید تدبیر کند و مجلس و قوه قضائیه هم کمک کنند. برای آینده هم ما باید تبیین کنیم که مشکلات پیش پای اقتصاد ایران چیست؛ چند درصد از آن داخلی و چند درصد خارجی است و موانع خارجی تا چه‌اندازه موثر هستند و موانع داخلی چقدر اثر دارند. با یک اراده قوی و هماهنگ این مشکل را حل کنیم. فرقی ندارد اصلاح طلبان و یا اصولگرایان باشند؛ همه باید این کار را انجام دهند.
* به نظر من نگاه اصلاح طلبانه به مسائل کشور امروز هم همچنان مشتری خودش را دارد؛ به شرط اینکه ما بتوانیم ضعف‌های اجرایی را کم کنیم.