نقد موسوی خوئینی‌ها در بوته نقد

آقای موسوی خوئینی‌ها در سپهر سیاسی نیم قرن اخیر ایران دارای جایگاهی ویژه و کدگذاری معین است. او از روحانیون برجسته جناح چپ سیاسی پس از انقلاب در میان اسلام گرایان بوده و هم اوست که به عنوان نقطه عزیمت شکل دهی به جریان حرکتی موسوم به دانشجویان پیرو خط امام ماجرای سفارت آمریکا را رقم زد و به نام او کدگذاری شده است. لذا باید بر این نکته تاکید داشته باشیم که او به عنوان عنصری تعریف شده در سپهر سیاسی ایران جهت‌گیری رادیکالانه خود را حفظ کرد و این جهت‌گیری در جناح چپ او را به سمت منتهاالیه چپ سیاسی سوق داد که منجر به جریاناتی شد که به هر تقدیر در دهه 70 هزینه‌های بسیار زیادی را شکل و محتوا بخشید. به موازات جایگاه او در کنار حرکت‌‌های سیاسی شاهد بروز و ظهور سیاستمداران دیگری هستیم که برجستگی خاصی پیدا کردند و درخشش آنها در حوزه حاکمیتی و حکومتی در صحن سیاست بیشتر بروز کرد. در این میان کسی که بیش از همه می‌درخشید آیت‌ا...اکبر هاشمی رفسنجانی بود که به عنوان یکی از نزدیک‌ترین و شاید نزدیک‌ترین فرد به معمار انقلاب اسلامی از جایگاه ویژه‌ای در 5 دهه گذشته برخوردارشد. به شکلی که تا امام خمینی زنده بودند، او در هر جا قرار می‌گرفت نفردوم محسوب می‌شد. نفر دومی که نفر نخست؛ خواسته‌ها و باورهای او را بسیار احترام می‌گذاشت و تاثیر بسزایی بر او داشت. اینکه آقای موسوی خوئینی‌ها با وجود فرازو نشیب‌های 5 دهه کنونی و جریانات رادیکال همواره در یک غشای امنیتی معناداری قرار داشته برای افکار عمومی جای سوال است. ماجرای روزنامه سلام، نوع گفت‌وگوهای او در عرصه سیاست و حتی در دهه70 با شدتی که به بیان آنها پرداخته نشان دهنده آن است که وی یکی از مردان قدرتمند 5دهه اخیر در صحنه سیاسی است. به‌گونه‌ای که کسانی مانند نخست وزیر زمان جنگ، رئیس مجلس همان زمان و حتی شخص رئیس دولت اصلاحات نتوانستند این غشای امنیتی را برای خود داشته باشند. فلذا او در چارچوب نقد خود در زمانه‌هایی که خود وی در آن زیست کرده و به عنوان مرد قدرتمند سیاست در سپهر سیاسی ایران می‌توان یادآورد باید جدی گرفته شود و این نقد از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گیرد. اینکه اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان مرد بزرگ صحنه سیاست و درخشنده‌ترین چهره سیاسی در 50 سال اخیر به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و در دورن امام قرار داشت و در بزنگاه‌های تاریخ تحرکاتی را برای ایجاد حرکت‌های معنادار به انجام رساند و اینها مورد نظر موسوی خوئینی‌ها قرار می‌گیرد امری درست است. اینکه او به نقد دوری هاشمی در برهه‌هایی از حرکت انقلابی از قانون اشاره می‌کند امری قابل پذیرش است. چرا که بافت متن جریانات انقلابی قانون نمی‌شناسد و کمتر به قوانین در یک حرکت انقلابی به زعم انقلابیون توجه دارد. همان‌طور که گفته می‌شود ما انقلابی هستیم و قواعد و اصول دیپلماسی را برنمی‌تابیم. لذا قوانین در یک بافت متن انقلابی توسط عناصر انقلاب در هر جامعه انقلابی نادیده گرفته می‌شود برای آنکه بتوانند در یک وضعیت ویژه از بحران‌های حاصل ناشی از این وضعیت رهایی پیدا کنند.
ادامه صفحه 16