کاریکاتور آژانس شیشه‌ای و تقویت محافظه‌کاری

«دیدن این فیلم جرم است» حداقل به دو دلیل فیلم مهمی است چون اولا سازندگان و ایده‌پردازانش نسل نو انقلاب هستند و ثانیا مساله‌اش دوگانه آرمان و محافظه‌کاری است؛ دو‌گانه‌ای که در سال‌های اخیر خصوصا در دوره سازندگی و اصلاحات بارها مورد توجه سینمای ایران بوده است. اتفاقا فیلم همین‌جا مهم می‌شود، نسل نو سینماگران گفتمان انقلاب چه تصویری از دیالکتیک آرمان و واقعیت دارند؟ آیا مرزبندی‌ای بین آرمان، مصلحت و محافظه‌کاری قائل هستند؟ توصیفی که از وضع موجود ارائه می‌دهند با چه تجویزی همراه می‌شود؟ سازندگان فیلم تلاش کرده‌اند حرف آوانگاردی بزنند، اما چند ایراد مهم باعث شده این اتفاق نیفتد، فیلم فریاد بلندی می‌کشد اما حرف رو به جلویی نمی‌زند. اول اینکه پرداخت داستان اینقدر قوی نیست که بتواند فیلم را از سایه سنگین نمونه موفق و نوستالژیکی چون «آژانس شیشه‌ای» خارج کند، ثانیا ناپختگی‌ها در روایت و البته مهم‌تر از همه جمع‌بندی سبب‌شده تیزی فیلم به برندگی تبدیل نشود. این فیلم مهم است همان‌طور و البته همانقدر که بیانیه یک تشکل دانشجویی مهم است، فیلم مهمی است اما نه دیدنش جرم است و نه ساختش، چون قبلا و در دهه 70‌، ابراهیم حاتمی‌کیا نسخه شسته‌رفته و کم‌اشتباه آن را ساخته است. «دیدن این فیلم جرم است» یک گرته‌برداری از «آژانس شیشه‌ای» است اما خروجی‌اش مانند «آژانس شیشه‌ای» نیست، همان‌طور که مرگ ماهیِ روح‌الله حجازی، مادرِ علی حاتمی نیست. خیلی نمی‌توان درمورد جزئیات داستان صحبت کرد، اما بنا شدن گره‌های اصلی داستان بر تصادف و اتفاق تاحدودی منطق روایت را تضعیف کرده ولی باز هم مساله فیلم فقط این نیست. «آژانس شیشه‌ای» و «دیدن این فیلم جرم است» هر دو به لحاظ موقعیت گفتمانی جامعه در وضعیت مشابهی قرار دارند، یکی در شرایط پسا‌سازندگی و دیگری در وسط شرایط برجامیزه ‌شدن جامعه و در اوج تلاش سازمان‌یافته برای شرطی‌کردن مردم و ترویج و تثبیت میان‌مایگی و ذبح آرمان، هر دو در موقعیت اعتراضی و در نقطه‌ای قرار دارند که ادبیات عدالت و استقلال در محاق قرار گرفته، اما آیا خروجی یکی است؟ فرق حاج‌کاظمِ «آژانس شیشه‌ای» و امیرِ «دیدن این فیلم جرم است» در چیست؟ حاج‌کاظم در موقعیتی که برای عباس پیش آمده، هم علیه سیاست‌های اعمالی دولت و بخش‌هایی از حاکمیت است و هم منتقد طیف‌هایی از مردم، هم با سلحشور به‌عنوان نماد دولت و نگاه ضد آرمان در ستیز است و هم با بازاری، روشنفکر، عارف، دانشجو، معتاد و... که همه زیر یک سقف جمعند در تلاطم. ابراهیم حاتمی‌کیا جرات نقد مردم را دارد و با کیفرخواست حاج‌کاظم و عباس، وجدان جامعه ضدآرمان را دادگاهی می‌کند اما مردم، حلقه مفقوده «دیدن این فیلم جرم است» هستند؛ نه مثبتند و نه منفی، هیچ کجای صحنه نیستند، کل ماجرا بین چند جوان بسیجی و مسئولان مختلف حاکمیتی است. تفاوت دوم و مهم دو فیلم در جمع‌بندی است، شهادت عباس کنار حاج‌کاظم در آسمان ایران، پایان‌بندی «آژانس شیشه‌ای» است؛ آن هم پس از تماشای داد و فریاد سلحشور از نامه‌ای که فرستاده حاکمیت آورده و حق را به عباس داده، گره ماجرای حاج‌کاظم با یک نامه باز می‌شود، اما داستان امیر فرق دارد و با یک نامه کار همه بسیجی‌ها ساخته می‌شود.، حتما می‌توان از «دیدن این فیلم جرم است» تفسیر‌های مختلفی ساخت اما بعید است کسی بتواند غیر از انسداد، پایان دیگری برای فیلم ارائه کند. سازندگان فیلم احتمالا با ما هم‌نظر هستند که مشت و لگد سردار بر سر و صورت مردک مست لایعقل تبعه انگلیس آن هم پشت درهای بسته برای مخاطبی که در سکانس قبل بسیجی‌ها را دیده که با دست‌های بسته، اسیر همه ارکان حکومت شده اند، حس غرور به ارمغان نمی‌آورد و بیشتر تحقیر‌آمیز است. ظاهر «دیدن این فیلم جرم است» تقویت آرمان‌گرایی و ضدیت با محافظه‌کاری است؛ مخاطب تخصصی آن هم بسیجی‌ها، ارزشی‌ها و جوانان حزب‌اللهی هستند. شخصا فکر می‌کنم عموم مخاطبان حزب‌اللهی پس از تماشای فیلم بلافاصله آرمان و شور انقلابی در رگ‌هایشان غلیان کند و حسابی 57‌ای شوند و در پوست خود نگنجند و همانجا تصمیم بگیرند انتقام همه کلاه‌های ارزشی و انقلابی و سیاسی-عبادی که در این سال‌ها امثال حاج‌آقا احتشام و فلان نظامی محافظه‌کار و بهمان دیپلمات یقه‌بسته ریش آنکارد کرده، سرشان گذاشته‌اند را بگیرند، این اثر لحظه‌ای فیلم است اما 120 دقیقه نمایش انسداد آنچه را در ذهنش ته‌نشین می‌کند که حتما چیزی غیر از آن اثر لحظه‌‌ای است. خواسته یا نا‌خواسته تصویر انسداد هم‌زمان است با تجویز انتحار یا محافظه‌کاری، وقتی آخرین تلاش‌هایت برای حل ‌مساله با عزت و احترام و تعامل با حاکمیت می‌شود دست‌بسته ‌بودن و اسیر ‌شدن در قلب ‌ام‌القرای جهان اسلام، نا‌خود‌آگاه چه مسیری نشان داده می‌شود؟ چطور می‌شود هم با نشان‌دادن انسداد، عمل رادیکال را تایید کرد و هم ضد تسخیر سفارت انگلیس و عربستان بود؟ فیلم صریحا از زبان قهرمان امیر! اقدام رادیکالی مانند تسخیر سفارت را تقبیح می‌کند اما برای کسی که این همه انسداد را دیده و ممکن است مسیر محافظه‌کاری را انتخاب کند چه تجویزی دارد؟ خروجی «آژانس شیشه‌ای» تقویت آرمان‌گرایی در برابر محافظه‌کاری بود، حالا چه تضمینی وجود دارد خروجی کاریکاتور «آژانس شیشه‌ای» به ضد ایده اصلی تبدیل و به تقویت محافظه‌کاری در برابر واقع‌گرایی و آرمان‌خواهی منجر نشود؟