روزنامه فرهیختگان
1397/11/29
«سوءتفاهم» تمام مضامین شالودهشکنانه را پیشپای واقعیت ذبح میکند
«سوءتفاهم» بهرغم اینکه تقدیــم بـــه یکـــی از پســتمـــدرنهای معــروف فرانسوی شده، ولی بههیچوجه ماهیت پستمدرن ندارد و نهایتا حکایت از یک واقعیت میکند. یعنی تمام این بازنماییهای بیانگر بهظاهر ناواقع، آخرالامر به واقعهای ختم میشود که درواقع یک اتفاقی افتاده و آن اتفاق توسط کسانی که در شرف بازی بودند یا کسانی که سناریو را نوشته بودند، اتفاق نمیافتد بلکه خارج از اینها اتفاق میافتد و کاملا ماهیت رئالی دارد و در این بین لایهلایهگی برداشتها را نشان میدهد، نه واقعیت را. بنابراین این لایههای متعدد کاملا توهمی است و واقعیت چنانکه هست، هست. زمانی ما میگوییم واقعیتها لایهلایه هست و زمانی برداشتها لایهلایه، صرفا در حد لایهلایهبودگی واقعیتهاست که میتواند همراه با توهمات متفاوتی باشد. حتی در عین حال که میخواهد یک لایهلایهگی ذهنی را به تصویر بکشد، اما در آنجا رگههایی از واقعیت را هم میبینیم؛ آنجاکه پای وجدان و منطق به میان میآید. شاید مهمترین برجستگی فیلم در همین باشد، که هرجا لایههای مختلف توهم با هم مواجه میشوند، رگهای از واقعیت ظهور میکند. هم منطق و هم وجدان یک امر واقعی است. شاید در اینجا وجدان بر منطق غلبه دارد و من هم این را میپسندم و این فیلم قابل تحسین است، اما بههیچوجه من آن را یک فیلم شالودهشکنانه و تفکرگرایانه صرف تفسیر نمیکنم. این فیلم نهایتا رئال است و نشان میدهد تمام این تفاوتگراییها پیشپای یک رئال و واقع، توهمی بیش نیست. درحقیقت وجه مهم فیلم، وجه هستیشناختی آن است که بر «واقعیت» صحه میگذارد، هرچند جهانی متوهم و پر از سوءتفاهم را تعبیر و تفسیر میکند. با توجه به همین وجه هستیشناختی و فلسفی فیلم است که بهرغم وقوع در جهانی از بازی توهم و تصویر، بر واقعیت صحه میگذارد و مرا متقاعد میکند که این یک فیلم رئال است، نه پستمدرن و من خوشحالم که این را میگویم. پستمدرنیسم شما را در یک تفکرگرایی محض نگه میدارد و از واقعیت غافل میکند. پستمدرنیسم تفوق را به انسان میدهد نه هستی را، یعنی یک انسانگرایی را در دل پستمدرنیسم میبینیم. در این فیلم نهایتا میبینیم هستیای مقدم بر انسانانگاری و هستیشناسیای مقدم بر معرفتشناسی وجود دارد. ارزش فیلم سوءتفاهم میان بازیهای واقع و فراواقع که از زاویه مقالات معرفتشناختی و انسانگرایی است، آن است که نهایتا هستیشناسی را تقدم میبخشد. بنابراین من این فیلم را یک فیلم رئال تعبیر میکنم و چون خودم هم رئالیست هستم، خوشحالم فیلمی را میبینم که تمام این مضامین شالودهشکنانه را پیشپای یک واقعیت رئال ذبح میکند و به تصویر میکشد. در دنیا هم همین است. مجاز به هر حال مجاز است، چه مجاز برای مجاز باشد و چه مجاز برای حقیقت. نهایت آن چیزی حقیقت است که بر مجاز غلبه پیدا میکند و در این فیلم هم میبینیم که واقعیت تمام این تصورات و توهمات را پشتسر گذاشت و تحتالشعاع قرار داد. جهان، جهان بازی مجاز و واقعیت است و این سردرگمی و بحران هویت نسل معاصر را دامن زده است، اما ما باید به این سو حرکت کرده که «واقعیت» را در متن این تصویرگری و سوءتفاهمها تصور کنیم. ارزش فیلم سوءتفاهم آن است که با تصویر این سوءتفاهم، به واقعیت فرصت میدهد تا این بازی تصویر و تصور را بر هم زند و آن را پشتسر بگذارد و تفکر هستیشناختی خود را به مثابه غلبه بر این زائدههای معرفتشناختی معاصر و جهان بخشد و گشودگی را در انتهای این بنبست ارمغان دهد.پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه