روایت شاعرانه زن از اشیا

«یونیفرم » دومین مجموعه شعر « عطیه بزرگی » شاعر شیرازی است که نشر
« آنیما » آن را چاپ و منشر کرده است. یونیفرم ، در نگاه و تامل آغازین ، پوششی رسمی‌است که به کار گیری اش به عنوان نمایه یک مجموعه شعر فرصت اندیشیدن را فراهم می‌کند فرصت اینکه آیا، شعرهای این مجموعه در پوششی رسمی‌ارایه می‌شود؟ یا نه ...هدف، منظور دیگری است .
تورق همان چند صفحه اولیه این مجموعه
نود و سه صفحه ای ، فضایی متفاوت از برداشت اولیه را در برابرمان قرار می‌دهد زیرا در شعرها خبری از پوشش کاملا رسمی‌برای ارایه شعرها نیست اما یونیفرم به گونه ای دیگر در شعر حضور دارد این واژه به عنوان نمایه بیش از این که معنای مصطلح خود را در این مجموعه به ذهن متبادر کند توسط شاعر مورد برداشت شاعرانه قرار گرفته است بدین گونه که شما در غالب شعرهای این مجموعه لوکیشن و فضای رسمی‌را می‌بینید: گاه مجبوری بغض را/ از روی کاغذهای اداره جمع کنی / و گاهی مجبوری اشک را/ پشت یونیفرم سرمه ای ات پنهان/ ...( شعر 4 ص 13) اما چیدمان واژگان و حصول و دستیابی معنا توسط شاعر مسیری متفاوت را دنبال کرده، مسیری که برگ برنده خالق اثر است شاعر رسمیت را این فضاها می‌گیرد و با رنگی حسی و عاطفی به سادگی شعرهایش را خلق می‌کند وقتی اندیشه به عنوان عنصری برتر در کنار این فضای تازه قرار می‌گیرد ارزش کار شاعر بیشتر به چشم می‌آید: نامی‌آشنا/ لابلای فرم‌ها و کاغذها/ هرچه نگاه می‌کنی/ اتفاق‌هایی است/ که قرار است هیچ وقت نیفتد/ اتاق کار بارانی است/ وقتی بازیگرانه/ نبودن را/ در لبخندهای صورتی ات


حل می‌کنی/ ...(همان شعر)
عطیه بزرگی از جمله شاعران امروزی است که تعلق خاطرش به اشیا در این مجموعه کاملا به چشم می‌آید :جشم‌هایم/ به سقف اتاق آویزان شده اند/ و از پنکه سقفی قدیمی‌نمی‌هراسند/ دست‌های من/ همه فرم‌های اداری را / در آغوش کشیده اند/
گوشی تلفن/ چند خودکار و لاک غلط گیر/
و یک جا چسپی پیر/ ... ( شعر 33 ص 68 ) حضور و بازتاب اشیا در این مجموعه همراه است با تلاش شاعر برای زدودن رنگ رسمیت و گاهی روزمرگی از چهره
آنها ، گاهی در این راه به کمک کشف و شهود شاعرانه سربلند می‌آید : در یکی از همین سا‌لهای طولانی / حریر سفید را از جنازه ام بردار/ موگیر را از موهایم باز کن/ و دنیای جدیدتری را/ نشانم بده/... (شعر 3 ص 11). اما گاهی شاعر گرفتار رسمیت یا روزمرگی اشیا می‌شود واقعیت امر در مورد سود جستن از اشیا در شعر ، حرکت روی لبه تیز تیغ است که گاهی ممکن است به سود شاعر نینجامد شاعر این مجموعه با تمام تلاش خود برای درونی کردن نگاهی که به اشیا دارد گاهی در شعرهایش کفه روزمرگی به سمت اشیا سنگینی می‌کند عرصه معنا جایی است که تشخص را برای زبان و نوع نگاه شاعر به همراه دارد ، عطیه بزرگی ، شاعری است که در حیطه زبان حضور برجسته ای ندارد او معنا آفرینی را دوست دارد گرچه گاهی کم توجهی
او به زبان ، شعرش را با برتری‌های
لازم همراه نمی‌کند.
بزرگی تلاش کرده زنانگی برایش بیان صرف تعدادی از رفتارهای تصنعی زنانه نباشد برای همین روایت اشیا را واسطه قرار داده است یعنی دستیابی غیر مستقیم به آنچه می‌تواند برای شعرش یک تشخص موجه و قابل قبول باشد: دستانم را در آشپزخانه/ جا گذاشتم/ رد خون تا راه پله چکیده است/... ( شعر 2 ص 9) زن بودن همراه با خاطره‌ها، آرزوها و رنج‌ها حضور گسترده ای در این مجموعه دارد اما کمتر اتفاق افتاده است که این حضور حضور مستقیم و بی واسطه باشد گویی زن سایه پررنگی است که دائما در شعرها نقش تازه ی خود را ایفا می‌کند گاهی یک زن شاغل ، گاهی خانه دار ، گاهی مادر ، گاهی سرشار از آرزوهای بلند ، گاهی مملو از فریاد و رنج. : اشک در چشم ابرها حلقه زده / من راه می‌روم/ خاطرات در جیب‌هایم قدم می‌زنند/نم/ نم/ باران/ آبروی زنی دلگیر است. ( شعر 7 ص 19) برای عطیه بزرگی در ادامه شاعرانگی اش آرزوی موفقیت‌هایی بیش از این را دارم.