روندهای پیدایش خشونت

محمد فاضلی
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
اقدام تروریستی حمله به اتوبوس حامل نیروهای سپاه پاسداران در سیستان و بلوچستان با نمایش فیلم «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار همراه شد. خشونت نامشروع - بالاخص اشکال تروریستی- را باید در هر شکل و سطحی و توسط هر کسی که صورت می‌گیرد محکوم کرد و صرفنظر از هر علت و دلیلی که برای اعمال خشونت نامشروع وجود داشته باشد، باید خشونت را تقبیح کرد و از آن دوری نمود. خشونت نامشروع را اما باید علت‌کاوی و دلیل‌یابی کرد و دانست که به صرف محکوم کردن، تلافی کردن یا به مجازات رساندن، کمیت خشونت نامشروع بهبود نمی‌یابد.
«شبی که ماه کامل شد» اثری هنری است اما روایتی مستند از روندهای پیدایش خشونت است. فیلم از منظر بن مایه محتوایی، علاوه بر روایت مستند، حاوی هر دو وجه علت‌کاوی و دلیل‌یابی خشونت است و از آنجا که روایتی را که عاشقانه آغاز می‌کند، با خشونتی منزجرکننده پایان می‌دهد، میزان تأثیرگذاری علت‌ها و دلیل‌ها بر کردار انسانی و توجیه خشونت را هنرمندانه به تصویر می‌کشد.


عبدالحمید ریگی، برادر عبدالمجید (بعدها عبدالمالک ریگی) رئیس گروهی موسوم به جندالله که بسیار در سیستان و بلوچستان خشونت ورزید و بعدها دستگیر و اعدام شد، عاشق دختری در تهران می‌شود. عبدالحمید انسان متفاوتی است، از اول هم متفاوت از بقیه خانواده بوده است، اصلاً اهل خشونت نیست و حتی عاشق می‌شود. عبدالحمید اندیشه تکفیری را هم قبول ندارد، اما روند رخدادها و در معرض اندیشه خشونت‌آمیز تکفیری قرار گرفتن، در نهایت از او تروریستی می‌سازد که قتل همسرش در مسیر اهداف گروه عبدالمالک ریگی و حتی تربیت فرزندش مطابق اندیشه‌های تکفیری و حرکت در مسیر جنگ و خشونت را هم می‌پذیرد.
فیلم بر چند گزاره بنیادین بنا می‌شود. اول، خشونت‌ورزان از ابتدا انسان‌هایی متفاوت از منظر ظرفیت اعمال خشونت نبوده‌اند. عبدالحمید انسان متفاوتی است، عاشقی که از ابتدا ظرفیتی برای خشونت‌ورزی ندارد. انسان‌های مهربان، میهمان‌نواز، شاعر و عاشق هم می‌توانند خشونت‌ورزان افراطی شوند و حتی دست به همسرکشی بزنند. ظرفیت خشونت‌ورزی بتدریج در همگان قابل پدید آمدن است و فرآیندهای متکثر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می‌توانند این ظرفیت را پدید آورند.
دوم، ایدئولوژی مولد و موجه‌کننده خشونت در فضایی بسته و به عنوان کارکرد روابط قوی درون‌گروهی تولید و بازتولید می‌شود. گروه خشونت‌ورز در دنیایی بسته، بدون تماس با مظاهر متفاوت تمدن و اندیشه‌های متعارض، تولید و بازتولید می‌شود و عاشق، شاعر و انسان مهربانی نظیر عبدالحمید را نیز بتدریج در کام خود می‌کشد. خشونت محصول فضای بسته‌ای است که در آن افراد از رسانه آزاد، مباحثه و بیان آزادانه اندیشه‌ها دور هستند.
سوم، اندیشه دینی مانند هر اندیشه دیگری در فضایی گلخانه‌ای و به دور از تضارب آرا، ظرفیت دارد که بسیار خودحقیقت‌پندارتر از سایر اشکال و محتواهای اندیشه‌ای، توجیه‌کننده خشونت شود. اندیشه‌ای که بیان دینی بی‌رقیب و بدون چالش در فضای آزاد می‌یابد، سر به مرید و مرادی می‌زند، از دلش امیران زاده می‌شوند که فرمان‌شان باید مطاع باشد و امیران، هر قدر هم که خشونت ورزند و از عقلانیت فاصله بگیرند با منطق درونی دین خشونت‌بار توجیه می‌شوند. این همان موقعیتی است که عبدالمالک به تدریج پیدا می‌کند.
چهارم، خشونت اگرچه از منظر دلیل‌ها با قرائتی از دین توجیه می‌شود اما علت نیز دارد. خشونت بر بستر توسعه‌نیافتگی، فقر و تبعیض زاده شده و می‌بالد. این رویکرد به خشونت را می‌توان در تصاویر و همچنین جاری شدن بر زبان مادر عبدالحمید نیز مشاهده کرد. نماهایی که پاکستان به نمایش درآمده‌اند نسبت فقر و خشونت را بیشتر آشکار می‌کنند. خشونت محصول توسعه‌نیافتگی و فقری است که با شکست و فروماندگی دولت نیز همراه شده است. بی‌عدالتی و تبعیض در کنار فروپاشی نظمی که دولتی مقتدر آن‌ را تضمین کند، نتیجه‌ای جز بارور شدن خشونت در بر ندارد.
پنجم، «شبی که ماه کامل شد» بر گزاره‌ای بنیادین درباره نسبت اعتماد اجتماعی و نهادی و خشونت نیز استوار است. عبدالحمید و همسرش از آن‌رو قصد می‌کنند کشور را ترک کنند و به جایی پناهنده شوند که بر این باورند در حالی که برادر عبدالحمید مجرم و تروریست است، و در حالی که بین عبدالحمید و عبدالمالک هیچ رابطه و نسبتی با اقدامات خشن و تروریستی نیست، اما هرگز قادر نخواهند بود بدون در امان ماندن از عواقب اقدامات عبدالمالک، در ایران به سلامت و بدون دردسر زندگی کنند. عبدالحمید و همسرش در اصل وضعیتی که زندگی دیگران را در این کشور آسیب زده است، مبنای داوری درباره زندگی‌شان و نسبت خانوادگی‌شان با عبدالمالک قرار می‌دهند. اینجا گویی کشوری است که در آن آدمیان بی‌گناه دارای نسبت خانوادگی با گناهکاران نیز سر به سلامت نخواهند برد و قدرت سیاسی قادر نیست میان گناهکاران و بی‌گناهان به‌دقت تمایز قائل شود. سخن بر سر درستی یا نادرستی این داوری نیست، اما فیلم بازتابی از این باور را در رفتار عبدالحمید و همسرش و عزم‌شان برای مهاجرت، به تصویر می‌کشد.
فیلم به قدری ناخوشایندی خشونت را در عمق روح مخاطب می‌نشاند و تلخی‌اش را به تصویر می‌کشد که به‌واقع می‌توان به مخاطبان حساس و حتی بیماران قلبی و روحی که ممکن است تحت تأثیر صحنه‌ها و روایت تلخ و غمناک آن قرار گیرند توصیه کرد از دیدن آن خودداری کنند، اما به همان اندازه هم مواظب است که یک قوم – بلوچ – و طایفه‌ای از این قوم – ریگی – را متهم به خشونت نکند و به‌واقع نیز چنین است. تضاد فرهنگی بلوچ و طایفه ریگی با خشونت در صحنه‌های مختلف به تصویر کشیده می‌شود و حساسیت کارگردان در اجتناب از یکسان‌انگاری یک قوم ایرانی با خشونت‌ورزی و تأکید بر به تصویر کشیدن زیبایی‌های فرهنگ و شیوه زیست بلوچ مهم و ستودنی است.
فیلم «شبی که ماه کامل شد» - صرفنظر از خصائص هنری‌اش که من در آن تخصصی ندارم – و درست در روزهایی که زخم جنایتی تروریستی بر پیکره ایران وارد آمده، شایسته توجه بیشتر است. گزاره‌هایی که نرگس آبیار بر بنیان آنها اثرش را بنا کرده است، اهمیت سیاستگذارانه بسیاری دارند و این اثر را به‌واقع می‌توان بازنمایی سینمایی منظری پژوهشی به تولید و بازتولید خشونت نیز دانست.