انتخاب دشوار برای خوزستانی ها

روح‌الله حجازی
سینماگر خوزستانی
سیل در استان‌ خوزستان شاید شکل و شمایلی متفاوت‌تر از سایر نقاط کشور داشته باشد. در خبرها می‌خوانیم که علیرغم توصیه‌های أکید مبنی بر خطرآفرین بودن و در منطقه بحران بودن برخی نقاط استان خوزستان، مردم چندان حاضر به ترک خانه‌های خود نشدند و به درخواست چهره‌های مختلف سیاسی و غیرسیاسی مستقر در این مناطق پاسخ مثبت ندادند. به این مسأله می‌توان از دو منظر نگاه کرد و برای آن دلایلی آورد. در وهله اول باید توجه داشت که این بحث یک بحث فراجناحی است و مسأله این دولت یا دولت‌های گذشته نیست بلکه برای مردم در مناطق بحران‌‌خیز، آینده بابت تأمین خسارت‌هایی که دامن‌گیر آن‌ها می‌شود چندان شفاف نیست. به همین دلیل نیز آنها با تمام خطراتی که جان و مال آنها را تهدید می کند حاضر نیستند که خانه و زمین و دام‌هایشان را رها کنند و بروند. این تفاوت زندگی یک خانواده شهری با یک خانواده روستایی است. خانواده‌هایی که در شهر زندگی می‌کنند و به عنوان مثال شاغل هستند می‌دانند که بعد از پایان بحران برمی‌گردند و دوباره سر کارشان می‌روند و... اما تمام زندگی یک فرد روستایی، زمین و دامی است که دارد و اگر برود و بعد از یکی دو هفته از فروکش کردن بحران برگردد آیا این دارایی‌هایش را هنوز در اختیار دارد یا نه؟ یا این‌که چه زمانی این خسارت‌ها که او دیده است تأمین می‌شود و اصلاً خسارتی که می‌بیند جبران خواهد شد یا نه؟ نمونه‌اش سیل قبلی در سوسنگرد است. مردم این خطه که سال 1395 سیلی ویرانگر را تجربه کردند گویا هنوز پولی بابت خسارت‌هایی که زندگیشان را نابود کرد نگرفته‌اند و حالا چطور و با چه امیدی دوباره خانه و کاشانه‌شان را ترک کنند. پس این مردم را نباید شماتت کرد و یا از دور با منطقی که اتفاقاً درست است و می‌گوید جانت را نجات بده، برخورد کرد. برای این‌ مردم که در محروم‌ترین نقاط این کشور زندگی می‌کنند این جان و مال با هم عجین شده است. من از خوزستان بسیار حرف‌ زده‌ و در اولین فیلمم مثل «درمیان ابرها» داستان این مردم و زندگی‌‌شان بعد از جنگ را ترسیم کرده‌ام. فیلمی که از تبعات جنگ حرف می‌زند و بیانگر یک نگاه انسانی است که هم عراقی‌ها و هم ایرانی‌های مرزنشین با چه سختی‌هایی بعد از جنگ دست و پنجه نرم کردند. حالا هم همین مردم، خودجوش خودشان سعی می‌کنند با دست خالی و در حد وسعشان از روستا و شهرشان با ساخت سیل‌بند و... دفاع کنند.
نکته دوم که کار را بر نیروهای امدادی، برای تخلیه شهر کمی مشکل می‌کند این است که در خوزستان، بسیاری از روستاها به شکل طایفه‌ای و فامیلی اداره می‌شوند و اگر یک طایفه تصمیم بگیرد کاری را انجام بدهد همه به آن تصمیم عمل می‌کنند. ما باید پس از بحران‌هایی که گذشت اعتمادسازی می‌کردیم و حالا هم باید با حرف‌هایی که به عمل نزدیک است این اعتماد را بازسازی کنیم، چون این وضعیت برای کشور می‌تواند از هر بحرانی جدی‌تر و خطرناک‌تر باشد.


این درد دل یک خوزستانی است که بارها به هزار زبان گفته شده است. خوزستان بعد از جنگ، با همه ثروت و مکنت و دارایی‌هایی که داشت، هرگز آن خوزستان آباد و خاطره انگیز نشد و مردمش واقعاً در شرایط نامطلوبی همواره زندگی می‌کنند و دلیل این شرایط و رسیدگی به مردمی که در مناطق مرزی زندگی می‌کنند باید ریشه‌یابی شود و حداقل‌هایی برای آن‌ها فراهم کرد و یا لااقل به صورت مصداقی و در عمل، اعتماد آنها را دوباره ساخت تا همه به صورت یکپارچه و با اعتماد کامل به آینده از بحران‌ها عبور کنیم.