آسانژ و تأثیر آن در روزنامه‎نگاری تحقیقی



مجید رضاییان
استاد دانشگاه در حوزه علوم ارتباطات


جهان به روزنامه‎نگاری تحقیقی برای افشای فساد در روندی طولانی با ابعاد مختلف و جریان‎ساز نیاز دارد و در این میان ویکی‎لیکس، پدیده پیچیده‎ای بود که تبدیل به منبع کار شماری از روزنامه‎نگاران تحقیقی جهان شد. با این حال هنوز ماهیت این پدیده در پرده ابهام قرار دارد و چگونگی دستیابی آن به اطلاعاتی که تبدیل به افشاگری‎های سؤال‎برانگیز آن شده، بی‎پاسخ مانده‎است.
در این پدیده پیچیده اصلی‎ترین سؤالات بی‎پاسخ مانده این سؤالات است که چه کسی یا گروهی پشت آن قرار دارد؟ آیا این سایتی است که اطلاعات منتشر شده از سوی آن، حاصل رقابت سرویس‎های اطلاعاتی جهان است؟ و سؤال اساسی‎تری که از روز پنجشنبه که مؤسس این سایت دستگیر شد، مطرح شده نیز این است: چرا جولیان آسانژ در این برهه از زمان که نقاط زیادی از جهان به‌دلیل سیاست‎های مغشوش دونالد ترامپ دچار آشوب است، دستگیر شده‎ است؟ چنین سؤالاتی نشان می‎دهد ما نمی‎توانیم درباره آسانژ و ویکی‎لیکس ‎ قضاوت روشنی داشته باشیم.
اما به‌عنوان روزنامه‎نگار می‎توانیم به این پرسش‎ پاسخ دهیم که آیا انتشار اسناد به دست آمده، چه اسنادی که اسرار یک کشور محسوب می‎شود و چه اسنادی که بیا‎نگر فساد سیاستمداران هستند، اقدامی درست بوده‎است یا نه؟ انتشار اسناد ویکی‎لیکس باعث دستیابی آسان روزنامه‎نگاران تحقیقی به مدارکی شد که دستیابی به آنها برای آنان دشوار و حتی غیرممکن بود. افشاگری‎هایی که ویکی‎لیکس دست به آنها زد، در دو حوزه قابل دسته‎بندی بود. بخشی از این اسناد مربوط به اسناد نظامی می‎شد و از بین آنها می‎توان به اسنادی که این سایت درباره جنگ‎های افغانستان و عراق منتشر کرد، اشاره کرد و بخشی دیگر نیز به افشاگری فساد سیاستمداران و اقدامات سیاسی آنان می‎پرداخت. هر دو دسته این افشاگری‎ها به روزنامه نگاران جهان کمک کرد تا با تحقیق و راستی آزمایی این اسناد، دست به شفاف‌سازی سیاست‎ها و اقدامات سیاستمداران و تحلیل‎ها و ارزیابی‎های دقیق بزنند. ویکی‎لیکس کمکی بود برای جریان‎سازی رسانه‎ها در شفاف‎سازی کار دولت‎ها. چنین شفاف‎سازی‎هایی همواره باعث می‎شود، حکومت‎هایی که درباره آنها افشاگری صورت گرفته و حتی سایر حکومت‎ها پای خود را عقب‎تر بگذارند. بویژه که در روزنامه‎نگاری تحقیقی، تمرکز اصلی روزنامه‎نگاران بر دو مسأله فساد سیاسی و فساد اقتصادی متمرکز می‎شود. در این میان گاه در جهان شاهد آن بوده‎ایم که کار روزنامه‎نگاران تحقیقی به دلایلی ناتمام مانده اما دیگران آمده و آن را تکمیل کرده‎اند. از این‌رو این بخش از کار رسانه‎ای چیزی است که سیاستمداران راهی برای فرار از آن ندارند و اسنادی که به تهیه این گزارش‎ها و دادن ایده به روزنامه‎نگاران تحقیقی کمک کنند، در جای خود قابل تقدیر هستند.
ویکی‎لیکس در کار خود، پا را از تأثیرگذاری فراتر گذاشت و تبدیل به منبع جریان‎ساز شد. شماری از جریان‎سازی‎هایی که در کشورهای مختلف در یک دهه اخیر شکل گرفت، بر اساس اسنادی بود که به مرور و در یک دهه گذشته توسط ویکی‎لیکس منتشر شد. این جریان‎سازی اکنون تبدیل به روندی شده‎ است که جدا از اسناد ویکی‎لیکس در سایر حوزه‎ها نیز مورد توجه روزنامه‎نگاران بوده ‎است. نمونه آن را می‌توان در ماجرای قتل خاشقجی و جریانی که روزنامه‎نگاران ترکیه و روزنامه واشنگتن پست علیه عربستان سعودی و احقاق حقوق خبرنگاران به راه انداختند، مشاهده کرد.
با وجود این تأثیر‎گذاری و جریان‎سازی، معتقدم نباید درباره کار جولیان آسانژ و سایت ویکی‎لیکس قضاوت کرد. زیرا هرچند اسناد ویکی‎لیکس تأثیر مثبتی در روزنامه نگاری تحقیقی داشته، اما موضوع آن، موضوع پیچیده‎ای است. این سایت به اسنادی دست یافته که براحتی نمی‎تواند به دست کسی افتد و مشخص نیست چگونه به دست این سایت و مؤسس آن افتاده است.