جایی برای متخاصمان نیست!

۱ـ با احتمالات زندگی می‌کنیم و انتظار داریم تمام روزها آفتاب بتابد و گل و بلبل باشد.جز این اگر اتفاقی بیفتد، سوالی به قدر کائنات فراروی روزهای بارانی قرار می‌دهیم و همه چیز را به سخره می‌گیریم و از دوختن زمین به هفت آسمان واهمه نداریم.آری ما اینگونه ایم برادر!
۲ـ جنجال شماره یک تراکتور در جمعه جوشان را با احتمالات جمع می‌بندیم و در اتمسفری آکنده از خشم و نفرت پروژه مخالف خوانی را
کلید می‌زنیم.
هنوز نمایش ترک‌ها‌ در شهر باران تمام نشده بود که برخی به تادیب سنگربان مغضوب‌اندیشیدند و دربدر به دنبالش گشتند تا چنان درسی به وی دهند که تاریخ تا ابدالاباد از آن یاد کند. فشارخون‌ها‌ بالا رفت و همه چیز رنگ سرخ گرفت تا باور کنیم در این آشفته بازار گاهی به خاطر یک گاف، مرگ می‌تواند روی صندلی فوتبال بنشیند و اکشن ترین فیلم‌ها‌ در محدوده مرتع سبز کلید بخورد. با چه نابازیگران آماتور و بی‌قواره ای!


۳ـ داستان شماره یک شورشی به اینجا ختم نشد و جماعتی عصیان زده در فرودگاه تبریز انتظار وی را کشیدند تا حالی اش کنند بازی با اعصاب دوآتشه‌ها‌ چه فرجامی دارد.اتومبیل‌ها‌ را یکی یکی گشتند و جلوی هر رهگذری را گرفتند تا شاید محسن فروزان را پیدا کنند و تقاص خود را بگیرند و سبک شوند.این وسط فقط شانس و اقبال با شماره یک خبرساز همراه بود که در تور هولیگان‌ها‌ نیفتاد و در تاریکی از قاب چشم‌ها‌ گریخت و به آشیانه اش پناه برد.وگرنه معلوم نبود در صورت رویت وی چه جنایتی ترسیم می‌شد و چگونه شارلاتانیزم روی سیاه این فوتبالِ احساساتی را سفید می‌کرد.به خیر گذشت.هر چه بود
به خیر گذشت.
۴ـ اینکه قفس بان تراکتور وارد معرکه شرط بندی شده و یا اینکه به خاطر زادگاهش آن گل‌ها‌ی کودکانه را پذیرفته و خیانت کرده است احتمالاتی است که نیاز به بررسی عمیق و ژرف از سوی کمیته اخلاق فدراسیون و ذینفعان دارد.آن‌ها‌ که در آرامش و امنیت و به دور از التهاب حاکم ماموریت رسیدگی به چنین پرونده‌ها‌ی بوداری را در دستور کار قرار می‌دهند.نکته اما اینجاست که وقتی چیزی ثابت نشده و حدسیات تکلیف را کمی تا قسمتی روشن می‌کنند، دیگر نباید رد طناب را بر روی گلوی مردی که از صبح شنبه در تبریز ناپدید شده جستجو کرد.
صدور حکم پیش از تثبیت فرضیه و مهرتایید عدلیه نه با منطق تناسبی دارد و نه می‌تواند دردی از دردهای بی‌درمان این فوتبال تب آلود و آغشته به زوال را درمان کند.و شاید به همین دلیل با گاف فلان سنگربان بوی خون همه جا را فرا می‌گیرد و تماشاگرنماها و لیدرها و تحریک شدگانی که اصول انسانی و اخلاقی را قی کرده و به دنبال آشوب‌سازی هستند خنجر صیقل خورده را از نیام برمی کشند.
۵ ـ باور کنید بی‌جهت نیست که این فوتبالِ غم‌انگیز را با فیلمفارسی‌ها‌ی آبگوشتی پنج دهه قبل مقایسه می‌کنند و به زور تیزی به عوض‌کردن جهانِ نازیبای آن می‌اندیشند.چه اتفاقی افتاد که آب از سر این لعبت ترحم برانگیز گذشت و به تریج قبای حضرات هم برنخورد؟ کسی یافت می‌شود جواب دهد یا نه؟