سر فیروز، سنگ را شکست!

در ابتدا باید فوتبال را به یک استخوان پرگوشت تشبیه کنم آنهم گوشت کیلویی 120هزار تومانی که هرکس می‌رسد، از این گوشت می‌کند و آنچه معلوم است بالاخره از این فوتبال استخوانی بیش نخواهد ماند. کشورهای صاحب فوتبال، استخوان‌های بدون گوشت را پرگوشت می‌کنند و ما یک استخوان گیر آورده‌ایم و دائما هرکس می‌رسد استخوانی بیش باقی نمی‌گذارد که تازه کار ما آن موقع شروع می‌شود. تازگی‌ها آنقدر وقایع زیاد است که نشان می‌دهد وقتی به پایان لیگ می‌رسیم، هیچ برنامه فرهنگی نداریم. فوتبال معمولا یکسری آدم اندیشمند و متفکر می‌خواهد که توانایی آن را داشته باشند که به چهار فصل فوتبال رنگ و بوی فرهنگ ببخشند. با اینکه دوران استراحت نیست و دوران آمادگی است یک عده اندیشمند و متفکر لازم است که بتوانند ساختارهای متشکله این فوتبال را پابرجا نگه دارند. واقعا حساب کنیم آیا پولی که از این فوتبال درمی‌آید، استحقاق داشتن چند آدم فرهنگی را ندارد؟ اگر فوتبال وسط کرت‌های زمینی بازی می‌شد، می‌گفتم که احتیاجی ندارد. ولی فوتبال پدیده‌ای است که میلیاردها نفر را به خودش مشغول می‌کند. چطور ممکن است پدیده‌ای که میلیاردها نفر را به خود مشغول می‌کند از فرهنگ عاری باشد؟ آنچه مشخص است اینکه باید گفت این فوتبال روی کاکُل آدم‌های عاری از فرهنگ می‌چرخد. علی دایی از کار برکنار می‌شود. نمی‌دانم آیا دلیلش واقعا این است که گفته چرا پراید گران شده؟ اگر اینطور باشد باید گفت آزادی کلام دچار مشکلات زیادی شده. تجربه ثابت کرده هرجا جلوی آزادی کلام گرفته شده، سخنوری دشمنان بیشتر شده. البته اصلی است که می‌گویند «از آنکه نانت را می‌دهد، انتقاد نکن». توماس توخل هم به دلیل انتقادی شبیه همین انتقاد باید دورتموند را به سمت و سوی پاری سن ژرمن ترک کند. مثل اینکه همه جای دنیا شبیه به هم است. آزادی کلام همه جا آخر صف است و تنها چیزی که می‌توان گفت این که یک خرده مثل آدم‌های کوچه و خیابان باید بگوییم علی‌آقا! دمت گرم، حرفت را زدی، ما طرف توایم و نه طرف پراید. قضیه فروزان و سه تا گلی که با تراکتور خورد و در حقیقت تراکتور را از قهرمانی دور کرد، گربه‌ها روی آن خاک پاشیدند. تراکتور زمین خورد برای اینکه فکر می‌کردند تراکتور و نابسامانی‌های فوتبال هم زورش به آنها نمی‌رسد. باید گفت آقای زنوزی اینطوری که ما دیدیم زور رفقایت بیشتر از شماست. تراکتور می‌توانست قهرمان شود ولی محاسبات قهرمانی بعضی وقت‌ها پولی نیست و غیرپولی است. از آنجا که فیروز کریمی طنزپرداز است باید به این مسأله هم با طنز برخورد کرد. اول اینکه این سنگ نبوده که به فیروز خورد بلکه این فیروز بوده که رفته و خورده به سنگ. دوم اینکه چون فیروز تازگی‌ها به استودیو تلویزیون می‌رود و در برنامه ستاره‌ساز شرکت می‌کند، شکلی که روی زمین افتاده بود مثل بهترین فیلم‌های جنایی هالیوود بود. سوم اینکه زمانی که در اهواز به سوی حسین فرکی شیشه آب پرتاب کردند و سرش را شکستند، همه بازی‌های بعد از آن را بُرد و در آن فصل، فولاد قهرمان لیگ برتر شد. طبق این سناریو قهرمانی که برای فیروز ممکن نیست ولی من مطمئنم که اگر فیروز از سر جای خود بلند شود دو بازی آینده را می‌بَرد و در لیگ می‌ماند. امیدوارم که سر فیروز بلایی نیامده باشد و به‌زودی از بیمارستان مرخص شود و به کار ستاره‌سازی و تیم سازی‌اش برسد و یک مربی با این تجربه از این به بعد بر سر راه سنگ قرار نگیرد. اولین نفر در فوتبال ایران برای این که لب‌خوانی نشود فیروز کریمی بود که موقع حرف زدن با کمک‌هایش دستش را جلوی دهانش می‌گرفت. امیدوارم فیروز اولین نفری باشد که راه فرار از سنگ پرانی‌های تماشاگران را هم پیدا کند. با همه این احوال آنچه فوتبال احتیاج دارد فرهنگ است و بهتر از همه این است که فرهنگ لازم را به فوتبال تزریق کنیم.
* کارشناس فوتبال