انفعال مسئولان و بيداد گراني

تحريم‌هاي پياپي و روزانه‌ ترامپ که ناشي از جنون قدرت و نيز تحريک پيراموني‌هاي جنگ‌طلب کاخ سفيد و صهيونيست‌ها و ارتجاع عرب منطقه است، شرايط بسيار سختي را براي ملت ما، به‌خصوص طبقات متوسط و زير خط فقر که بيش از نيمي از ملت ماست، پيش آورده و از اين سو، ما هم مردمي نيستيم که دستان تسليم خود را در مقابل شخصي که در مدار عقلانيت نيست و به سبب شرايط چند صباحي بر مسند رياست قدرتمندترين کشور جهان نشسته بالا ببريم و کشوري باشيم در زمره‌ رژيم‌هاي اقماري از قماش سعودي و... از طرفي، بيش از فشارهاي اقتصادي که آن هم کمرشکن و طاقت‌فرساست، عوارض روحي آن بر ملت، به حسب تبليغات نااميدکننده تحليل‌هاي رسانه‌هاي برون‌مرزي، چند برابر ديده شده‌‌هاست. در کنار اين عوارض روحي و رسانه‌اي، موضوع اقتصاد ماست که در محاصره‌ شديد هستيم. ارزش ارزهاي موجود در برابر ريال ما، بسيار نابرابر و بالاست. به همين علت، قدرت خريد مردم، چيزي کمتر از نصف شده است. در برابر اين ضعف بنيه‌ اقتصادي مردم، عده‌اي فرصت‌طلب و سودجو، زمينه را براي جولان خود بسيار مناسب ديده‌اند و با واسطه‌گري و دلالي، بدتر از آمريکا عمل مي‌کنند به عنوان مثال، اقلام خوراکي مثل برنج و خرما و گوشت و پياز و سيب‌زميني و انواع تن ماهي و ديگر موارد مورد نياز زندگي، بيش از دو برابر شده است. دارو و درمان که از نيازهاي اوليه است، خودحکايتي ديگر دارد. اين که رئيس جمهور محترم از وزيران کشاورزي و صنعت و معدن و تجارت بخواهد که در کنترل قيمت‌ها تلاش و دقت بيشتري داشته باشند، به هيچ وجه کافي و متناسب با شرايط و آنچه بر مردم ايران مي‌گذرد و مورد انتظار است، نيست. وانگهي، ما مردم مرفه‌اي نبوده‌ايم که ناگهان آمريکا مغول‌وار بر سر ما آوار شده باشد، ما چهل سال است که تحريم هستيم لذا تجربه‌ اين وضع، چهل ساله است. حال بايد جويا شد که چگونه ملتي در دوران تحريم بايد اين چنين و با فاصله طبقاتي وحشتناک زندگي کرده باشد آن چنان که در دوران تحريم عزيز‌شده‌اي، خودرو چند ميلياردي زير پا داشته باشد اما ده‌ها ميليون نفر از همان مليت و زير همان پرچم، به زير خط فقر، سوق داده شده باشند؟ 
ما دوران هشت ساله‌ جنگ را نه با عراق بلکه با حاميان صدامي مثل همين آمريکا، همين انگليس و فرانسه و آلمان و همين دلارهاي آل‌سعود و کويت و حتي موشک‌هاي شوروي، تجربه کرده‌ايم. درست است که نه مديران، نه مردم و نه زمان آن، در اين عصر و زمان قابل مقايسه نيست اما مي‌توان از آن دوران، تجربه‌ها کسب کرده و از روال مديريتي آن زمان، گرته‌برداري کرد. اکنون سوال اين است که کجا و کي، وضع بازار اين چنين بي‌مهار مردم را مي‌آزرد؟ به عنوان نمونه، وزارت صنعت، هنوز نتوانسته است قيمت خودرو را مشخص کند. مديران کشور بايد پاسخ دهند که چگونه مي‌توان انتظار داشت که مزدبگيري با افزايش فلان درصد مستمري و حقوق ماهانه، سه برابر اين افزايش، تورم را پيش چشم خود ببينند. 
نگارنده در يادداشت پيشين با توجه به زندگي و حرف و حديث‌هاي مردم نوشته است که به موازات سياست خارجي که از ضروريات و از لوازم زندگي در عرصه‌ جهاني و روابط متقابل است، ما در اين زمان بيش از هر دوره‌اي به مديريت موفق داخلي نيازمنديم و اين مديريت و تدبير کشورداري هم فقط به عهده‌ دولت و قوه‌ اجرايي کشور نيست پس بايد به همان اندازه‌اي که دولت، اختيار دارد، از او انتظار داشته باشيم. 
با اين حساب، همه‌ نهادهاي حاکميتي و حکومتي، در کنار هم و در راستاي هم، در يک حرکت طولي بايد بنشينند و مدبرانه، در همه‌ زمينه‌ها برنامه‌ريزي کنند. و باور کنند که مشکل ما همين جاست. اگر در اين مديريت همگاني با اعتمادسازي و اجراي عدالت اجتماعي و اقتصادي، عمل کنيم، رضايت مردم نجيب ايران، جلب خواهد شد. در آن صورت است که اگر آمريکا همه‌ نيروهاي دروني و بيروني خود را بسيج کنند، نمي‌توانند ما را بشکند و در اين راستا، تمامي کساني که در داخل و در عمل در جهت سياست آمريکا گام برمي‌دارند و شناخته شده هم هستند بايد از اجحاف در حقوق مردم، بازداشته شوند. واکنش در مقابل اين گروه، براي نهادهايي که کوچک‌ترين تحرک دشمن را زير نظر دارند و در نطفه، خنثي مي‌کنند، نبايد سخت باشد. بايد يقين بدانيم که عوارض اين گروه داخلي به سبب انتساب‌ها و قرابت‌هاي شبکه‌اي که دارند، از عوارض گروه‌هاي خارجي،
 کمتر نيست.