ضرورت آمادگی همه‌جانبه

تبلیغات ایالات متحده به‌منظور افزایش نیروهای نظامی در خلیج فارس و ارسال ناوگان دریایی شائبه‌های بحرانی‌شدن دوباره خلیج فارس را نشان می‌دهد. قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروه‌های تروریستی از جانب آمریکا و اقدام متقابل ایران پیرامون نیروهای غرب آسیای ارتش آمریکا (سنتکام) بیانگر طیفی از تنش‌ها میان ایران و آمریکا در چندماه اخیر است. اکنون این سوال پیش می‌آید که آیا افزایش تنش میان ایران و آمریکا باعث برخورد نظامی خواهد شد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید چند شاخص مهم به وقوع پیوستن جنگ را مورد توجه قرار داد، سپس با به‌کارگیری این شاخص‌ها در خصوص احتمال جنگ و شرایط منطقه ایده‌پردازی کرد. وقوع جنگ علاوه بر افزایش تنش تا حد لاینحل نیازمند عوامل جانبی چون بازیگران منطقه‌ای، توانمندی نظامی و شرایط داخلی کشورهای تصمیم‌گیر برای جنگ است. نخست اینکه به چه میزان تنش میان ایران و آمریکا قابلیت حل دیپلماتیک دارد. به عبارت دیگر، بسته‌شدن باب دیپلماسی اولین گام حرکت به‌سمت برخورد نظامی است. با عنایت به تجربه رفتار دیپلماتیکی و نوع برخورد آمریکا در خصوص برنامه هسته‌ای و به‌طور کلی مناسبات بین‌المللی و منطقه‌ای ایران، به نظر می‌رسد که ایالات متحده به‌دنبال تضعیف، غیرفعال‌کردن و براندازی است. بر این اساس، تیم حاکم بر دستگاه سیاست خارجی و نظامی آمریکا خواستار حداکثر فشار برای تغییر رفتار و یا مذاکره‌ای با نتیجه یک‌طرفه هستند. در برابر این سیاست همان‌گونه که مقام معظم رهبری اشاره کردند، مذاکره‌ای مجدد با آمریکا صورت نخواهد گرفت. از این جهت، می‌توان بیان داشت که حداقل در نظم سیاسی حاکم فعلی آمریکا امکان مذاکره برای برون‌رفت از وضعیت فعلی وجود نخواهد نداشت. دومین شاخص در بروز جنگ احتمالی، نقش بازیگران منطقه‌ای به‌خصوص کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس هستند. تحولات منطقه خلیج فارس در چند سال گذشته بیانگر افزایش تنش میان برخی کشورها با ایران بوده و حتی در برخی از موارد مواضع خصمانه‌ای نسبت به ایران گرفته‌اند. علاقه‌مندی عربستان سعودی بر فشار به ایران و حتی شکل‌دادن به جنگ میان ایران و آمریکا در رفتارهای آنان به‌خصوص پس از درگیرشدن در یمن مشهود است. ترکیه، پاکستان و عراق به عنوان دیگر کشورهای مهم در منطقه براساس نیازهای منافع ملی خود تصمیم گرفته‌اند. از جمله ترکیه که بارها در منطقه براساس منافع مشخص رفتار کرده و در راستای افزایش نقش منطقه‌ای به نوعی رقیب ایران به شمار می‌رود. از طرف دیگر، رژیم صهیونیستی به دلایل مشخص به‌دنبال افزایش فشار و محدودکردن ایران حتی با برخورد نظامی در منطقه است. لذا اینگونه می‌توان برداشت کرد که بازیگران منطقه‌ای با تمام پراکندگی از احتمال برخورد میان ایران و آمریکا آنچنان ابراز نگرانی نکرده‌اند و حتی برخی از آنان به عنوان کاتالیزور عمل می‌کنند که نمونه آن را در خرابکاری‌های تعمدی در منطقه خلیج‌فارس به‌خصوص کشتی‌های حامل نفت کشورهای عربی می‌توان شاهد بود که انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه رفته‌اند. شاخص دیگر در احتمال وقوع جنگ توانمندی نظامی طرفین برای موفقیت است. هر دو کشور ایران و آمریکا از قدرت‌های نظامی قابل توجه در جهان هستند. تجربه 8سال دفاع مقدس در ایران و چندین جنگ توسط آمریکا، مانند عراق، خلیج فارس، ویتنام و افغانستان نیز داشته مهمی برای تصمیم‌گیران آمریکا به‌همراه دارد. بر این اساس، ارزیابی‌های نظامی طرفین امکان عملیات‌های نظامی محدود تا جنگ تمام‌عیار را مورد توجه قرار می‌دهد. از بُعد شرایط داخلی هر دو کشور دارای طیفی از طرفداران جنگ و مقابله با جنگ هستند. این نگاه در آمریکا در تقابل میان گروه‌های ضدجنگ دموکرات‌ها و جنگ‌طلب‌های جمهوریخواه که اکنون حاکم بر دستگاه سیاسی و نظامی آمریکا هستند به نمایش گذارده می‌شود. در ایران با توجه به شرایط اقتصادی که فشارها را بر مردم افزایش داده است، نگاه به برخورد در دو سوی محافظه‌کاران و نیروهای ایدئولوژیک ضد استکباری قرار دارد. آنچه که به نظر می‌رسد شاخص‌های برخورد نظامی میان ایران و آمریکا احتمال این برخورد را کمی دور از ذهن می‌داند که البته نیازمند آمادگی همه‌جانبه است.
* دکترای علوم سیاسی