«مرسي» و مرگي غريبانه

در هنگامه بهار عربي و انقلاب مصر و برکناري و بازداشت حسني مبارک، در سال 2011، «محمد مرسي» در 24 ژوئن 2012 با کسب 73/51 درصد آراي مردم مصر، به عنوان پنجمين رئيس جمهوري و نخستين آنان بعد از انقلاب با راي مردم بر مسند رياست نشست. وي نخستين گزينه «اخوان‌المسلمين» جهت معرفي نبود اما چون گزينه اول، رد صلاحيت شد، اين طيف مذهبي ريشه‌دار و با نفوذ فرامرزي، به «مرسي» رسيد. اما ساختار اجتماعي و عدم درايت مرسي و غرور بيدليل وي موجب شد تا يک سال بعد در سوم ژوئيه 2013 پس از ناآرامي‌هاي چند روزه و بحران‌هايي که از بيرون و درون ساختند و خود وي هم در اين امر و نيز عملکرد نسنجيده‌اش، بي‌تقصير نبود با کودتاي نظامي به رهبري «سيسي» که منصوب خود او هم بود، برکنار شد و از کاخ رياست جمهوري به زندان رفت. «مرسي» حتي در ارتباط با ما نيز حد خود را نشناخت و جهت حضور در کنفرانس اسلامي که به تهران آمد، آداب تشريفات و حواشي آن را مراعات نکرد و با تبختر تمام خيلي زود، به مصر بازگشت بدون آن که با سران ايران ملاقاتي داشته باشد و عرف سياسي را ملحوظ نظر قرار دهد. 
«مرسي» پس از بازداشت طي محاکمه‌هايي حتي به اعدام هم محکوم شد اما معلوم بود که هزينه اجراي آن براي نظاميان حاکم، بسيار پرمخاطره خواهد بود به همين دليل و نيز ملاحظات بين‌المللي، با انصراف از اعدام، مرگ تدريجي را در زندان بر او تحميل کردند چنان که به گفته دخترش، غذا و دارو و پزشک و حتي روانداز، بر او دريغ کردند آن چنان که کليه‌هايش از کار افتاد. تا اينکه هفته گذشته با حضور در محکمه قضا و ضمن پاسخ به دادگاه، از هوش رفت و بر زمين افتاد و با تاخير نيم ساعته، به بيمارستان منتقل شد اما در مسير بيمارستان، غريبانه از دنيا رفت. مجموعه حوادث و اتفاقاتي که در کشورهايي امثال مصر، امکان وقوع دارد نه آن مللي که جامعه‌شان مبتني بر قانون و حقوق انساني است. 
اين واقعه تلخ از حوادث زندان و مرگ يک رئيس‌جمهوري در رسانه‌هاي جهاني بازتاب در خور شأن يک ملت، ملتي که آزادانه به انتخاب رئيس‌جمهوري راي دادند و همچنين شأن يک رئيس‌جمهور، مشاهده نشد. شما مي‌توانيد مرگ «مرسي» را با کشته شدن «خاشقچي» که هرگز در يک مرتبه و وزانت نبودند مقايسه کنيد که نهادهاي آمريکايي و اروپايي چقدر فعال عمل کردند و حتي رئيس‌جمهوري آمريکا بر خلاف ميل کنگره پشت قاتل مستقيم و آمر به قتل فجيع، يعني بن سلمان ايستاد، بدان دليل که بتواند بيشتر استثمار کند و نکته ديگر موضوع منطقه خاورميانه عربي است که نبايد دوباره جرقه‌اي اين انبار باروت را مشتعل کند و وابستگان غربي منطقه را تحت تاثير قرار دهد و موجوديت اسرائيل، بيشتر به خطر بيفتد. به خصوص اينکه موضوع «معامله قرن» در بحرين مطرح است و هيچ موضوعي از ديدگاه ترامپ و اقمار اروپايي‌اش نبايد آن را تحت‌الشعاع قرار دهد. به همين علت دولت نظامي و کودتايي مصر، تحت تدابير شديد امنيتي بيفوت وقت، فقط با حضور همسر و پسر «مرسي» شبانه جسد رئيس‌جمهوري قانوني را در گورستان اخوان‌المسلمين، نزديک به قاهره، در کمال مظلوميت به خاک سپردند. 
با اعلام مرگ مرسي، هيچ حرکت عيني از مردم مصر که حتي در فضاهاي مجازي هم به شدت، تحت نظارت‌اند و مديريت مي‌شوند، مشاهده نشد. مردمي هم که در مسقط عمان به اعتراض و تظاهرات برخاسته بودند، به شدت سرکوب شدند. مردم افغانستان، البته ابراز همدردي کردند. اردوغان، رئيس‌جمهوري ترکيه که دلبستگي و وابستگي خاصي به اخوان‌المسلمين دارد، «مرسي» را شهيد ملت مصر ناميد و ابراز همدردي کرد. ايران هم که با بيان سخنگوي وزارت امور خارجه، ابراز تاسف کرده بود، نخواست که مصر جدا شده از ائتلاف سعودي را دوباره به کنار اين ائتلاف بازگرداند و از اين سو، روسيه هم نخواست که «سيسي» مشتاق به خريد سوخوي 35 را از خود بتاراند اما با اين همه بايد اذعان کرد که ملت مصر با آن بينش خاص سياسي‌اش، در اين ماجرا، آتش زير خاکستر است و به ارزيابي فضا مشغول خواهد بود. اخوان‌المسلمين هم ريشه‌دارتر از آن است که در انفعال کنوني بماند. بنابراين به دلايل بسيار با مرگ ناگهاني «محمد مرسي» در جهان عرب و خاورميانه عربي، حوادث پيش‌بيني نشده بسياري را بايد انتظار داشته باشيم؛ اتفاقاتي که به يقين مطلوب غرب به ويژه آمريکا نيست.