چشم‌انداز شفاف، تحقق ما می‌توانیم

دلسوزان بسیاری در مدیریت کلان پیوسته تلاش می‌کنند چالش‌های گوناگونی که زیست بخش قابل توجه‌ای از شهروندان ایران‌زمین را به‏طور بی‌سابقه‌ای طاقت‌فرسا کرده است، حل‌وفصل کنند. اما با وجود تمام این تلاش‌ها بنا بر شواهد عینی، پیوسته دیروز شهروندان بهتر از فردای آنها است. از این رو ضروری است تا پرسش شود، چه عامل یا عواملی مانع محقق‏شدن تلاش دلسوزان در مدیریت کلان برای رفع درد و رنج شهروندان است؟
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یک اندیشمند آمریکایی، فرانسیس فوکویاما، در مقاله‌ای، ایده پایان تاریخ که اشاره به برتری نظام لیبرال دموکراسی در مقابل ناکارآمدی نظام کمونیست بود را مطرح کرد. شاید با در نظر گرفتن آشفتگی‌ها و بلایای گوناگون که گریبانگیر جوامع بشری در عصر کنونی شده است، خیلی دور از واقعیت نباشد، اگر گفته شود همه ایدئولوژی‌ها (چشم‌اندازهای سیاسی) شناخته‏شده، از جمله لیبرال دموکراسی غربی ناکارآمد یا در حال ناکارآمدشدن هستند.
نقشه‌های راه مدیریت کلان (ایدئولوژی‌ها) تبلور عینی، سازمان‌یافته و هدفمند، چشم‌انداز صاحبان اندیشه و خرد از جهان پیرامون است. به‏عبارتی چشم‏اندازها پدیده‏های ذهنی هستند. یک چشم‏انداز شفاف مستلزم واقع‏بینی، عدم تعصب و صداقت مبتنی بر وطن‏دوستی است. چشم‌اندازهای شفاف؛ بنیاد اندیشه‌ها، راهکارها، طرح‌ها و راهبردهای کم‌هزینه، کاربردی و... سیاسی است. همانگونه که مقام معظم رهبری مکرراً بر ضرورت اتکا بر اراده ملی، امکانات و توانایی‌های بومی مبنی بر باور به اینکه «ما می‌توانیم» تاکید کرده‌اند؛ به باور نگارنده، «ایران می‌تواند» دشمنانانش را شکست دهد (پر‏بیراه نیست اگر گفته شود، نمود عینی این توانایی عدم دریافت پیام ترامپ از جانب مقام معظم رهبری از نخست‏وزیر ژاپن بود)، اگر چشم‏انداز مدیریت کلان شفاف، عینی و کاربردی شود. «ما» (و نه منافع شخصی و جناحی) شهروندان ایران‏زمین «می‌توانیم» از رفاه، آرامش و امنیت نسبی که در کشورهای توسعه‏یافته موجود است، برخوردار باشیم.
به بیان بسیار ساده، نقشه راه مدیریت کلان (چشم‌انداز) یک پدیده ذهنی متشکل از مجموعه‏ای از اندیشه‏ها به مثابه راهکارهایی برای حل‏و‏فصل چالش‏های گوناگون زیست اجتماعی بشر است. اگر چه نقشه راه کلان (چشم‏انداز) پدیده‏ای ذهنی است اما آنها محصول تعامل انسان با محیط‏زیست پیرامون هستند. به گواه شواهد تاریخی، نقشه راه مدیریت کلان معمولا بعد از مدتی ناکارآمد و به ضرورت به حاشیه می‏روند، و اینکه نقشه راه مدیریت کلان جدید و کارآمدتر جایگزین نقشه راه مدیریتی ناکارآمد قدیمی می‏شوند. نقشه راه مدیریتی برآیند تعامل ذهنی انسان‏ها با محیط‏زیست مادی (اجتماعی) است. از آنجا که شرایط زیست انسان بنا بر یک قاعده طبیعی و فرا‏ذهنی تابع قانون حرکت، تغییر، تحول و تکامل است، الزاما و به‏ ضرورت نقشه راه مدیریتی نیز باید به‏‏منظور کارآمدی، سودمندی و موثر‏بودن، همراه با تحولات عینی انسانی و اجتماعی تغییر، تحول و تکامل یابند. در غیر این صورت، به گواه سرتاسر تاریخ بشر، تنها یک پیامد اجتناب‏ناپذیر پیش‏روی نقشه راه مدیریت کلان(چشم‏انداز‏ها) نخواهد بود، اینکه نقشه راه‏های مدیریتی که به هر دلیل ارتباط خود با اوضاع و احوال عینی زیست انسان‏ها را از دست دهند، از صحنه عملی، اجرایی و عینی مدیریت کلان جامعه حذف و به آرشیو‏های تاریخ خواهند پیوست. مصداق معاصر این استدلال اتحاد جماهیر شوروری، چین (قبل از تحولات بنیادی در چشم‏انداز کمونیستی)، سوسیال‏‏دموکرات‏های اروپایی و آمریکایی که در حال گذار از مسیر افولی است که ابر‏قدرت‏های پیشین طی کرده‏اند.


شاید با این مقدمه بتوان به شکلی شفاف‏تر به ارزیابی مدیریت ناکارآمد کلان، که ریشه بسیاری از چالش‏های اجتماعی و ملی زیست بیشتر شهروندان را دشوار کرده، پرداخت.
در جهان معاصر، روش‏های گوناگون مدیریت کلان جامعه برگرفته از اندیشه و طرح‏های نظری است که محصول سال‏ها تلاش ذهنی اندیشمندان است. نظریه‏ها و روش‏های مدیریت کلان سیاسی یک جامعه/کشور، اصطلاحاً نقشه راه (چشم‏انداز) نامیده می‏شوند. بنابر‏این نقشه راه مدیریت کلان؛ مجموعه‏ای از اندیشه‏ها به‏منظور مدیریت امور، چالش‏ها و مشکلات گوناگون زیست اجتماعی انسان‏ها است. عملی و کارآمد بودن نقشه راه مدیریت کلان، منوط به تعامل نقشه راه با شرایط و اضاع و احوال عینی انسان‏ها در جامعه است.
ظاهراً، بنا بر شواهد تاریخی و عینی، نقشه راه‏ها مدیریتی تاریخ‏مصرف دارند. به همین دلیل هنگامی که نقشه راه مدیریتی تعامل با شرایط و اوضاع و احوال عینی را از دست می‏دهند، غروب آنها آغاز می‏شود. نشانه‏های قطع تعامل نقشه راه مدیریتی با زیست عینی و ملموس شهروندان به شکل ناکارآمدی مدیریت کلان- در انواع چالش‏های اقتصادی، سیاسی، روابط خارجه، فرهنگی، صنعتی، علمی و به‏‏ویژه اخلاقی- نمود می‏یابد.