تریدینگ فایندر

طهماسب صلح‌جو در گفتگو با همدلی: سینما قرار نیست واقعیت را تکرار کند

همدلی| جدول پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی خصوصا در سال‌های گذشته، خبر از استقبال مردم از گونه‌هایی خاص از فیلم‌ها می‌دهد که به باور بسیاری در ارتباط تنگاتنگ و مستقیم با رخدادهای روز سیاسی و اجتماعی و برخاسته از نوع جهان‌بینی است که مردم امروزه از زوایای گوناگون دارند. طهماسب صلح‌جو منتقد سینما در گفتگو با همدلی ضمن تبیین علل گوناگون اقبال مردم به برخی فیلم‌ها، از توجه به سلایق مخاطب و احترام بدان سخن می‌گوید.
فکر می‌کنید سلیقه و ذائقه سینمایی مردم طی سالیان اخیر در قیاس با گذشته‌های دورتر چه تغییری کرده است؟
به نظر من اینکه بگوییم مردم مثلا در دهه‌های 60 و 70 فیلم‌های جدی و آموزنده‌تر می‌دیدند ولی امروز بیشتر فیلم‌های کمدی می‌بینند اصلا قابل قبول و پذیرفته نیست. مردم همیشه سینما رفته‌اند، فیلم دیده‌اند و همواره از آن فیلمی استقبال کرده‌اند که پسندیده‌اند. گاهی فیلم‌هایی که مردم می‌بینند و می‌پسندند ممکن است از دید منتقدان فیلم‌های ارزشمندتری باشد، گاهی هم ممکن است نباشد. در هرحال مردم از فیلمی که می‌پسندند استقبال می‌کنند. اما تفاوت دوره‌های قبل با امروز این است که مثلا در دهه 60 فضا از نظر نظارت بر فیلم‌ها و کیفیت فیلم‌ها محدودتر و کنترل شده‌تر بود، امروز قدری فضا آزادتر است و فیلم‌های عامه‌پسندتر بیشتر ساخته می‌شود. در سال‌های دهه 60 فیلم‌ها را درجه‌بندی می‌کردند و به فیلم‌ها، درجات الف، ب، ج، و د می‌دادند. فیلم د فیلمی مردود بود و فیلم ج به فیلمی گفته می‌شد که سطح نازلی داشت، الف هم فیلم خوبی بود. آمار و خاطرات ما در آن دوره نشان می‌دهد که مردم در سینماها دنبال فیلمی می‌گشتند که درجه ج داشته باشد، یعنی فیلم نازلی باشد. حال این که همینطور امروز بگوییم مردم آن دوره اینطور فیلم می‌دیدند، امروز اینطور فیلم می‌بینند پس تفاوت‌هایی در موارد مختلف دارند پذیرفتنی نیست. یک تفاوت دیگر هم که باید بدان توجه کرد آن است که مردم در آن دوره برای دیدن فیلم چاره‌ای جز اینکه به سینما بروند نداشتند ولی الان از همه جا فیلم می‌بارد و شما می‌توانید به راحتی فیلم دلخواه‌تان را دانلود کنید و ببینید، ماهواره‌ها را هم که بگردید فیلم‌های بسیاری برای دیدن پیدا می‌کنید. بنابراین اینطور نمی‌توان تلقی کرد که مردم در آن دوره روشن‌فکرتر بودند و الان دید بسته‌ای دارند. اتفاقا با گذشت زمان مردم هم دیدشان بازتر شده، هم اندیشه پویاتری پیدا کرده‌اند، منتهی من نمی‌دانم چرا قشری از مردم جامعه ما خودشان را تافته جدا بافته می‌دانند و فکر می‌کنند از همه بیشتر می‌فهمند و هر چه آنها می‌فهمند را باید درست بدانیم. مردم هم عقل دارند، هم شعور و سلیقه و هم پسند. مردم در سینما به فیلمی توجه بیشتری نشان می‌دهند که با نوع زندگی، دغدغه‌ها، آرزوها و روایت‌هایشان هماهنگ باشد.
پس اصولا فیلم یا مخاطب کم‌مایه وجود ندارد، این ما هستیم که از دریچه نگاه خود فکر می‌کنیم و به قول معروف تز می‌دهیم.
تریدینگ فایندر


درست است، شما فهم و شعوری دارید که بر اساس آن فیلم می‌بینید، من هم همین‌طور، دلیل نمی‌شود به خاطر سلیقه‌ام، به من بگویید کم‌مایه و خودتان را پر مایه بدانید. گذشت زمان همیشه ثابت کرده که فیلم‌هایی که در یک دوره از دید روشفکران کم‌مایه بوده‌اند اتفاقا در تاریخ سینما ماندگار شده‌اند. من چند روز پیش مطلبی را در مورد فیلم‌های برتر سینما نوشتم، که از جمله آن فیلم‌ها، فیلم «کندو» بود. شما فیلم کندو را دیده‌اید؟
بله، بارها دیده‌ام.
فیلم کندو را دوست دارید؟
بله، بسیار زیاد
پر مایه است یا کم‌مایه؟
به نظر من بسیار پر مایه است.
کندو در دوران خودش از دید روشنفکران و منتقدین، به عنوان یک فیلم فارسی بی‌ارزش تلقی شد ولی مردم از آن استقبال کردند و آن را دیدند. هنوز هم جالب است که نسل بعد از اتقلاب هم این فیلم را بیشتر دوست دارند. از این فیلم‌ها در تاریخ سینما زیاد است. شما می‌دانید یک زمانی فیلم‌های آلفرد هیچکاک و جان فورد را در آمریکا جزو فیلم‌های درجه دو به حساب می‌آوردند؟
جالب است. من فیلم‌های «پنجره پشتی»، «روانی» و «سرگیجه» هیچکاک را بارها دیده‌ام و به نظر من جزو شاهکارهای سینمای جهان هستند.
نکته همین است. این فیلم‌ها یا فیلم‌های مشابه الان جزو بزرگ‌ترین فیلم‌های سینمای جهان هستند ولی یک زمان کسی این فیلم‌ها را خیلی جدی نمی‌گرفت. لذا چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
فکر می‌کنید استقبال مردم از فیلم‌های کمدی، نشانه خستگی مردم از سیاهی روزگار و تیرگی زمانه است؟
من اینطور فکر نمی‌کنم که جامعه به دلایل شرایط اجتماعی بر فرض که البته ممکن است دیگران این فرض را رد کنند به سینما بیایند. نمی‌توان با قطعیت حکم داد. الان استقبال از فیلم‌های کمدی نشان می‌دهد که مردم دوست دارند زندگی‌شان را با چاشنی شادی، خوشی و خنده همراه کنند، هزار دلیل هم می‌تواند داشته باشد، پس پیدا کردن علتش زیاد هم آسان نیست و من فکر می‌کنم که به راحتی نمی‌توان برای هر مسئله‌ای جواب پیدا کرد. در هر دورانی عکس‌العمل‌های تماشاگران و استقبال از فیلم‌ها نشان‌دهنده روحیه مردم در آن دوران است.
فکر می‌کنید دولت از مجرای نهادهای سیاست‌گذار خود در حوزه سینما در حال شکل دادن به ذائقه مردم است؟
حکومت‌ها همیشه تلاش کرده‌اند این کار را انجام دهند ولی هرگز موفق نمی‌شوند و نهایت این فرآیند این است که این مردم هستند که سلایق و ذائقه خود را به حکومت‌ها تحمیل می‌کنند. مطمئن باشید حکومت‌ها هر چقدر هم تلاش کنند موفق نمی‌شوند سلیقه مردم را تغییر و شکل دهند.
سلیقه مردم غالب است و این مردم‌اند که به سیاست‌گذار می‌گویند فلانی بر اساس ذائقه من حرکت کن.
مردم در در اکثریت‌اند، مگر اینکه حکومت‌ها با مردم همراهی کنند و کنارشان باشند. اینکه فکر کنیم مردم نمی‌فهمند، فقط من می‌فهمم و این من هستم که باید تکلیف مردم را روشن کنم تفکری شکست خورده است. این مردم هستند که خواسته‌هایشان را هر چقدر هم که حکومت‌ها مقاومت کنند به آنها تحمیل می‌کنند و می‌قبولانند.
مردم چقدر واقعیت‌های زندگی‌شان را در فیلم‌های امروز می‌بینند؟
مردم با واقعیت‌های زندگی‌شان زندگی می‌کنند، احتیاج ندارند بروند این واقعیت‌ها را در فیلم‌ها ببینند. هنر کارش چیزی دیگریست، هنر کارش این است که رویاهای مردم را به تصویر بکشد و مجسم کند، نه اینکه واقعیت را دوباره نمایش دهد، واقعیت را داریم می‌بینیم، ما صبح تا شب با واقعیت کلنجار می‌رویم. اتفاقا آدم‌ها وقتی از واقعیت خسته و دلزده می‌شوند به سراغ هنر می‌روند. هنر آن زمانی خلق شد که انسان از واقعیت خسته شده و دنبال ایده‌آلش است و علایقش را در یک اثر هنری مجسم کرده است. وقتی انسان در زندان و مخصمه‌ای زندگی می‌کرده آسمان را نقاشی کرده، زندان را که نقاشی نمی‌کرده. چرا؟ چون دوست دارد به آسمان چشم بدوزد و آن چیزی را مدام ببیند که در حالت عادی نمی‌بیند. هنر اینطور به وجود آمده. انسان‌ها وقتی دلتنگ‌اند دوست دارند کاری کنند که دلتنگی‌شان برطرف و حال‌شان خوب شود، پس چیزی درست کرده و کنار خانه‌اش گذاشته که وقتی به آن نگاه می‌کرده حالش را خوب می‌کرده، بعد اسمش را گذاشته اثر هنری. هنر که قرار نیست واقعیت را تکرار کند.
پس مجبورم باز به اول بحث بازگردم و تاکید کنم که مردم برای فرار از سیاهی‌های امروز و واقعیت‌ها به فیلم‌های کمدی روی می‌آورند.
برای فرار از واقعیت نیست، می‌خواهند به واقعیت پاتک بزنند، می‌خواهند آن ترتیبی که در زندگی‌شان هست را به یک شکلی شکست دهند، فرار فرق می‌کند، فرار نشانه ضعف انسان است، انسان هنردوست که از واقعیت فرار نمی‌کند، واقعیت را آن‌طور تغییر می‌‎دهد که می‌خواهد، تلاشش را می‌کند، برای این هدف مبارزه می‌کند، هنر نوعی مبارزه است و هنرمند یک مبارز. من نمی‌خواهم از مردم قهرمان یا انسان‌های مبارز بسازم، من و شما هم از مردم هستیم، همه‌مان هستیم، اینکه بگوییم آنچه مردم می‌پسندند نازل است توهین‌آمیز است، توهین به من است، توهین به شماست، توهین به همه است. بیایید به جای این‌گونه فکر کردن‌ها، ببینیم علت چیست، آیا آن چیزی که مردم می‌پسندند واقعا همیشه نازل است؟ اصلا اینطور نیست.
اصولا هنر که نازل نمی‌شود.
نخیر نمی‌شود، هنری که با مردم ارتباط برقرار نکند، هنری که حالی را خوش نکند و دلی را نلرزاند به درد نمی‌خورد. بعضی‌ها فیلم می‌سازند، رمان می‌نویسند و نقاشی می‌کنند ولی نه کسی می‌خواند نه کسی می‌بیند، فقط خودش می‌نشنید راجع به شاهکار خودش وراجی می‌کند، این اثر بی‌ارزش است. سینما در میان ابزارهای هنری، مردمی‌ترین وسیله انتقال هنری است، هیچ هنری به اندازه سینما مردمی نیست، حتی درجه موسیقی پایین‎‌تر از سینماست.
تریدینگ فایندر