بیهودگی نقد فرهنگی در فضای اقتصاد سیاسی

صفحات مختلف روزنامه‌ها و صفحات مجازی رسانه‌ها و فعالان حوزه آموزش را مرور می‌کنیم. در ایام و اوقات مختلف، چه روزهای نزدیک به کنکور و چه پیش و پس از آن جریانات مختلفی وجود دارد که اغلب در یک مسیر حرکت می‌کنند و یک هدف دارند و آن بسط عدالت آموزشی و نفی رویه گزینشی موجود یعنی کنکور است. از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های رسمی تا صفحات اینستاگرامی و کانال‌های تلگرامی، همه در توصیف و تشریح عدالت آموزشی متن می‌نویسند و مصاحبه کرده و کنکور را نقد می‌کنند و برخی هم در تقابل این گروه از مزیت‌های رویه فعلی می‌نویسند و جیب‌شان را پر می‌کنند. البته این ماجرا نقل دیروز و امروز نیست و سال‌هاست که از آن گفته‌اند و از همان دهه 80 که لایحه حذف کنکور در دستورکار مجلس قرار گرفت تا امروز، بیشتر هم گفته‌اند و می‌گویند. اما نتیجه طبیعی و خروجی متبادر به ذهن پس از خواندن خطوط بالایی احتمالا این خواهد بود که اگر مسئولان کاری نکردند و سیاست‌ها اجرایی نشده است، مردم خودشان وارد عمل شدند و به کنکور به‌عنوان نماد بی‌عدالتی آموزشی پشت کرده‌اند، اما آیا واقعا چنین شده است؟ طبق آخرین آمار منتشرشده از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از کنکور سراسری سال 98 که همین هفته گذشته برگزار شد، تعداد داوطلبان یک‌میلیون و 119 هزار و 15 نفر بوده است که از این تعداد، ۱۶۴ هزار و ۲۷۸ داوطلب در رشته ریاضی و فنی، ۶۳۷ هزار و ۹۴ داوطلب در رشته تجربی، ۲۸۲ هزار و ۱۵۱ داوطلب در رشته انسانی و الباقی در سایر رشته‌های موجود تحصیل کرده‌اند. با مقایسه آمار کل داوطلبان با آمار کل داوطلبان سال گذشته، امسال بیش از 100 هزار نفر بیش از سال گذشته در کنکور حاضر شدند و این یعنی خط بطلان بر آن پیش‌فرض نخست و با اینکه تقریبا همه منتقد آن نشان می‌دهند، راهی جز آن را هم برای رسیدن به دانشگاه و احتمالا کسب موفقیت نمی‌بینند و انتخاب نمی‌کنند. اینکه رشد تعداد داوطلبان قطعا و حتما به این دلیل باشد که راهی برای موفقیت نیست جز ورود به دانشگاه، در حد یک پیش‌فرض مطرح است و باید در ارتباط با آن مسائل و موضوعات مختلفی را عنوان و بررسی کرد؛ موضوعاتی که خارج از دایره عللی همچون حضور در کنکور و دانشگاه برای فرار از سربازی، گرانی‌ها و رشد تورم، عدم خروج دانشجویان برای ادامه تحصیل از کشور، امنیت شغلی، تعطیلی و عدم پذیرش برخی مراکز غیردولتی و... هستند. برای رسیدن به جواب این سوالات باید ابتدا پاسخ داد که اصولا چرا چنین ماراتن سنگینی برای ورود به دانشگاه وجود دارد؟ چرا این ماراتن برای ورود به برخی دانشگاه‌های خاص و رشته‌های خاص سنگین‌تر و سخت‌تر می‌شود و چرا به هر دلیل چندده‌‌میلیون و گاهی چند‌صدمیلیون برای موفقیت در کنکور هزینه‌ می‌شود؟ برای پاسخ به این سوالات کار سختی لازم نیست انجام دهیم، برای مثال کافی است کنترل تلویزیون را برداریم و بین کانال‌های رسانه ملی گشتی بزنیم. به تناوب هرکدام از شبکه‌ها تایمی را به توضیح و تشریح مباحث مشاوره‌ای و تحصیلی اختصاص داده‌اند که هرکدام ذیل نام موسسه‌ای خاص فعالیت می‌کنند و به آب و آتش می‌زنند تا موفقیت در کنکور را تضمین کنند. بعد از تماشای تلویزیون کافی است سری به خیابان بزنیم و نگاهی به بیلبوردهای اتوبان‌ها و خیابان‌ها بیندازیم، انواع و اقسام بسته‌های آموزشی با اسامی و طرح‌های خوشرنگ و لعاب شما را به ماراتن کنکور دعوت می‌کنند، دعوتی که سعی دارد موفقیت‌تان را هم تضمین کند و در کنارش به‌شدت این حس را هم در شما تقویت کند که اگر به خیل استفاده‌کنندگان از این بسته‌های آموزشی نپیوندید، شانسی برای موفقیت در کنکور ندارید. تلاشی که آمارها و رشد قارچ‌گونه موسسات آموزشی نشان می‌دهد موفقیت‌آمیز بوده است. بعد از آن نگاهی به دیگر اخبار بیندازید، به درآمدها و فیش‌های حقوقی موجود در فضای مجازی، به اظهارنظرها در ارتباط با مشاغل مختلف و در کنار آن به اخبار مرتبط با وضعیت اقتصادی کشور. ببینید و بخوانید که یک پزشک ماهانه درآمد 15 تا 17 میلیونی دارد، حتی اگر چند ماهی حقش را نگرفته باشد، بخوانید و ببینید که فلان وکیل از پرونده‌ای چندده و گاهی چندصد میلیون تومان درآمد داشته است و... در کنارش هم بخوانید و ببینید که دانشجومعلم دانشگاه فرهنگیان حقوق یک‌میلیون و 500 هزار تومانی‌اش را هم نگرفته و طلبکار است؛ در این وضعیت خبری از آن 400 هزار تومان افزایش حقوق هم نیست یا حتی بخوانید و ببینید که فلان کارآفرین در آغاز راه، زیر بروکراسی سنگین و دریافت مجوزها فرصتش سوخته و سرمایه‌اش را از دست داده است، یا فلان کارگر متخصص تراشکاری قربانی تعدیل نیروی کارفرمایی قرار گرفته است که به‌دلیل نوسانات اقتصادی بازار، ایام بیکاری‌اش را سپری می‌کند. هزاران هزار مثال‌ و اخبار اینچنینی، آن‌وقت انتخاب شما و خانواده شما در این فضای اقتصادی چیست؟ در فضای اقتصادی که دلالی مشروعیت پیدا می‌کند و بسازبفروشی سودش از معلمی و بسیاری دیگر از مشاغل و رشته‌ها بیشتر است، انتخاب شما و خانواده شما چیست؟ احتمالا یا نفوذی دارید و با مشی آقازادگی ادامه حیات می‌دهید یا هر کار که لازم باشد می‌کنید تا به فضای انحصاری پزشکی در ایران نفوذ کنید. به آب و آتش زدن دانش‌آموزان و هزینه‌های گزاف خانواده‌های آنها برای قبولی فرزندان‌شان در دانشگاه، رشد صدو‌چند هزار نفری داوطلبان کنکور به‌نسبت سال قبل به‌رغم تمام انتقاد‌ها به این رویه گزینشی، تقاضای بالای قبولی در رشته‌های خاص پزشکی و... همه ناشی از فضای اقتصاد سیاسی موجود است که با هر درجه‌ای از نقد فرهنگی و جریان‌سازی‌های خلاف جهت، همچنان امتداد خواهد یافت و همچنان با وجود تمام انتقادها و کنشگری‌ها در نفی رویه موجود، تنها راهی که پیش‌روی خانواده‌ها قرار دارد و گریزی از آن نیست، مگر با اصلاح ساختارها، همین تلاش برای ورود به دانشگاه است. این نه به‌معنی سکون و رخوت، بلکه به‌معنی مطالبه‌گری از سیاستگذاران و نهادهای سیاستگذار همچون مجلس، دولت و... است، حتی اگر آنها هم به وضوح اظهار عجز و ناتوانی در مقابل وضع موجود کنند.