شهر بی‌غم و‌اندوه

شاید بتوان ترافیک پرحجم تهران یا ترافیک جاده‌های شمال و حضور خودجوش مردم همیشه در صحنه جاده‌های شمال هنگامه تعطیلات را تحمل کرد اما ترافیک پرحجم اختلاس هرگز. آدم در ترافیک از ماشین خسته و ملول می‌شود اما اگر زبانم لال خبری از فسادی در زمینه خودروسازی هم به گوش برسد آدم از هر چه ماشین و ماشین‌ساز و خودروساز زده می‌شود. نماینده‌ای اخیرا گفته‌اند: برخی که خودروی ارابه مرگ ساختند مردم را زنده سوزاندند. در تاثیر از سخنان وی عرض می‌کنم به قول شیخ سعدی شیراز: با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم. بنده که به عنوان عضو انجمن بینوایان(نویسندگان سابق) مقیم مرکز عرض می‌کنم ما که نسل سوخته لقب گرفتیم. یک زمانی تب و تاب نوشتن داستان و روایت طنز و جدی داشتیم الان غرق در افکار مغشوش حاصل از مشکلات و بدهی و ضرر‌اندر ضرر روزمرگی شده‌ایم. یک روز دوست اهل تله‌پاتی‌ام گفت: استخر ضرر در انتظارت؟ گفتم چرا؟ پاسخ داد: یعنی در استخری از ضرر و بدهی غرق شدی. حق داشت الان اسمم جزو لیست بدهکاران است اختلاس‌گر نیستم ولی شوربختانه "افتضاح‌گر" هستم. چندی پیش نتوانستم بدهی مربوط به هزینه تعمیر ماشین و برخی هزینه‌های دیگر را بدهم خانمم به طنز و کنایه گفت: تو واقعا یک افتضاح‌گری. البته شباهت من افتضاح‌گر با اختلاس‌گر در این است هر دو یک افتضاحی بالا آوردیم اما خب افتضاح آن اختلاس‌گر خیلی بیشتر از من است!
آری ما می‌سوزیم همه جای بدنمان می‌سوزد. دوست اهل تله‌پاتی‌ام گفت: بگو کجا نمی‌سوزه؟ خصوصا وقتی خبر از اختلاس‌گرا می‌دهند انگار هیزم زیرت را روشن کردند. اما نه، ذهن خرابتو خراب نکن. این ترانه سخیف را تازه ساختم تا حالت عوض بشه:
نمی‌سوزم دیگه از آتش محنت – من می‌خوام حال بکنم بی‌غم و رخوت – بار و بندیل غمت رو تو باید یه جا بذاری – سوی یه شهر جدیدی پا بذاری - سبک و آروم و شنگول – توی شهری عاری از غم پا بذاری. بقیه شعر و ارشاد حذف کرد!‌ها‌‌ها‌ها. راستی تو این شهر بی‌غم و‌اندوه را می‌شناسی کجاست؟ شاید از این شهرک‌هاییه که دولت قول داده برای طرح مسکن بسازه!