ضرورت مراجعه حیوان‌آزارها به روانپزشک

 
 
 
 


به گفته رسانه‌هاي بيروني خرده فرهنگ حيوان آزاري به معناي يک فرهنگ غالب و اصلي گريبانگير مردم ايران است ولي معتقدم اين موضوع متعلق به ايراني‌ها نيست و خرده فرهنگي است که با کمال تاسف در بين ايراني‌ها وجود دارد. اما فراموش نکنيم که ما در اين زمينه تنها نيستيم. مدت‌ها در انگليس زندگي کردم، آنها يک سازمان سلطنتي براي جلوگيري از حيوان آزاري به نام انجمن سلطنتي جلوگيري ازخشونت عليه حيوانات دارند. دوستي که عضو اين سازمان بود را از نزديک مي‌شناختم و در جريان برخوردش با کساني که نسبت به حيوانات خشونت مي‌ورزيدند، بودم. خشونت‌هايي که شايد در کمتر جايي اتفاق بيفتد مثل اينکه دو تا سگ را در يک قفس مي‌گذاشتند و به اسپانيا سفر مي‌کردند و وقتي برمي‌گشتند يکي، ديگري را خورده بود. پس مي‌بينيم که اين حيوان آزاري تنها مختص ايران نيست. درواقع شايد بتوان گفت برخي مشکل رواني دارند مثل فردي که در سميرم يک خرس را کشت و گلوي بچه‌هاي خرس را روبه روي دوربين بُريد. بعضا ما اصلا براي حيوان، شخصيت قائل نيستيم. مثلا خروس را درحالي که آويزان است روي موتور جابه‌جا مي‌کنيم و توجهي به درد و رنج حيوان نداريم. حتي در بين پادشاهان هم اين موضوع قابل مشاهده است. آغامحمدخان قاجار روباه بيچاره را مي‌گرفت و زنگوله به گردنش بسته و رهايش مي‌کرد. در اين صورت روباه ديگر قادر به شکار نبود و در اثر گرسنگي مي‌مُرد و شاه با ديدن پيکر نحيف و لاغر روباهي که نتوانسته بود شکار کند و تکيده شده بود، لذت مي‌برد! علامه محمدتقي جعفري صاحب 15 جلد تفسير مثنوي مي‌گفت: کسي که از حيواني نگهداري مي‌کند آن حيوان 34 حق به گردن نگهدارنده‌اش دارد. حقوقي مثل خوراک و گرما و سرما و حتي جفت که بايد براي حيوان در نظر گرفته شود تا به نيازهايش از همه نظر رسيدگي شود. در آخر هم اگر به دليل بيماري داشت از بين مي‌رفت به طريق انساني و با کمک دامپزشک و حداقل رنج و درد باشد. اين آن چيزي است که مذهب ما مي‌گويد. در عين حال فرهنگ ما هم مي‌گويد که «ميازار موري که دانه کش است/ که جان دارد و جان شيرين خوش است؛ سياه اندرون باشد و سنگدل/ که خواهد که موري شود تنگدل» اما رسانه ملي ما و مطبوعات چقدر به اين موضوعات مي‌پردازند؟ البته بد نيست درخواستي هم از حيوان آزارها داشته باشيم که خودشان را به روانپزشک معرفي کنند مبادا اشکال داشته باشند. پسر ناصرالدين شاه (ظل السطان) چشم گنجشک را درمي‌آورد و بعدها آدمکش بالفطره‌اي شد. شايد که حيوان آزارها هم اشکالي داشته باشند که اين اشکال به جنايت يا خيانتي منجر شود. ولي راه حل اين است که بايد بيشتر در اين‌باره گفته و فرهنگسازي شود. زماني که در کميته محيط زيست شوراي اسلامي شهر تهران بودم، هر وقت که در اين زمينه اشکال داشتيم، اشکال فرهنگي بود و بايد فرهنگسازي مي‌شد. اسفندماه پنج سال پيش ابلاغيه مقام معظم رهبري درخصوص سياست‌هاي کلي محيط زيست. يک) مديريت جامع و هماهنگ و نظام‌مند منابع طبيعي (از قبيل هوا، آب، خاک و تنوع زيستي) که 15ماده دارد به تمام دستگاه‌ها ابلاغ شد. حتي ماده 15 تقويت ديپلماسي محيط زيست است که تبادل نظر با ساير کشورها در مورد گرد و غبار آبي و خاکي است. يکي از افتخاراتم اين است که در جلسات تدوين اين قوانين شرکت داشتم و به امضاي رهبري رسيد، اتفاقي که افتاد ولي متاسفانه هيچ‌وقت اجرايي نشد. تا جايي که يکبار مقام رهبري فرمودند که هرچه مي‌گوييم تکرار مي‌کنيد ولي عملي انجام نمي‌شود. به قول حضرت سعدي «دو صد گفته چون نيم کردار نيست». ما داراي بهترين قوانين هستيم. ماده 50 قانون اساسي راجع به حفاظت محيط زيست است که مي‌گويد در مملکت ايران که هر کسي بايد يک زندگي رو به رشد و ترقي داشته هرگونه عملي که مغاير با محيط زيست باشد، ممنوع است. قانوني که راهبردي است ولي عملي نمي‌شود. بنابراين ميازار موري که دانه‌کش است را داريم اما...