موانع رسیدن به آموزش و پرورش مترقی

اگر كمي به اخبار آموزش و پرورش در همين سه ماه اخير دقت شود، اين نكته كه اظهار نظرهاي غير كارشناسانه و خارج از حوزه‌هاي مختلف در آموزش و پرورش زياد شده است، بيشتر از موارد ديگر به چشم می‌آید. كارشناسي خارج از حوزه مصداق اين است كه مثلا فردي داراي حرفه آهنگري در امورات فرد ديگري که در حرفه خياطي است، دخالت و اظهارنظر كند. بعضي اوقات اين نظرها، تنها به معناي نظارت، پيشنهاد و مشورت براي تصميم‌گيري بهتر و خوب شدن اوضاع است كه مي‌تواند كارساز هم باشد و تاثيري مطلوب در روند داشته باشد. با اين شكل قضيه مخالفتي نيست چه بسا كه هم خواني‌هاي صورت گرفته در آن را هم مي‌توان تشويق کرد و افزايش داد. بر آن وجهي جاي سوال و ترديد است كه در تخصصي‌ترين امور حوزه‌ای اظهار نظر و گاها انتقادهايي صورت بگيرد که از اصل با اشکالاتی نیز همراه باشد و اما آن سه موضوعي كه نشان مي‌دهد، آموزش و پرورش را مترقي نمي‌خواهند شامل؛ حذف زبان انگليسي از برنامه درسي مدارس (طرح رفع انحصار از زبان انگليسي در نظام آموزش همگاني كشور)، انتصاب 10عضو شوراي عالي آموزش و پرورش از سوي رئيس‌جمهور و چگونگي حل مسئله كمبود معلم در مدارس است.
 رفع انحصار از زبان انگلیسی در نظام آموزشی 
این طرح از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی ارائه شد که با انتقادهای فراوانی هم رو به رو شد. شاید نمایندگان با این تصور که زبان انگلیسی، زبان کشورهای بیگانه است و آموزش مدارس ما را به استثمار خود درآورده است، این طرح را برای نظام آموزشی نشانه گرفتند، بدون آنکه به ذهن مبارک شان متبادر شود که آموزش زبان‌های بین‌المللی بخش مهمی از برنامه درسی دانش‌آموزان را شامل می‌شود. از آنجایی که زبان انگلیسی در صدر فهرست بکارگیری زبان‌های خارجی قرار دارد و در مراودات علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراوانی بکارگیری محسوسی دارد و بودن آن در برنامه درسی ملزمی منطقی است، صاحبنظران تعلیم و تربیت مخالفت‌هایی با طرح داشتند و نقدهایی به آن وارد کردند تا نمایندگان مجلس بتوانند در ورای بررسی علمی‌تر که آنان برپایه نیازهای آموزشی انجام داده‌اند تصمیم قابل قبولی بر این ماجرا بگیرند. هرچند که پس از طرح موضوع در مجلس شورای اسلامی، تنی چند از نمایندگان با اظهار نظرهای غیر کارشناسی خود، نمک بیشتر بر زخم پاشیدند. این یکی از سه موضوعی است که نشان می‌دهد آموزش و پرورش مترقی نمی‌خواهند وگرنه عقول سلیم می‌دانند که امروز یکی از زبان‌های بین‌المللی مهم برای دیپلماسی علمی و البته سیاسی، زبان انگلیسی است و ترجیح بر این بود که نمایندگان طرحی در راستای تقویت سواد دانش آموزان در این درس ارائه می‌دادند نه آنکه عدالت آموزشی را به هیچ انگارند و آموزش زبان را به موسسات خارج از مدرسه بسپارند.
 انتصاب ده عضو شورای عالی آموزش و پرورش


شورای عالی در هر سازمانی به معنای نهاد سیاستگذار آن سازمان تلقی می‌شود. این شورا در حقیقت نهادی است که اعضای آن علاوه بر برخورداری از علوم شاخص آن حوزه دارای تجارب مکفی نیز هستند. شورای عالی آموزش و پرورش از این قبیل شوراهاست که نقش‌ها و وظایف بسیار مهمی را هم برعهده دارد. چندی قبل رئیس جمهور طی احکام جداگانه ده عضو شورای عالی آموزش و پرورش را منصوب کرد - جمعی از متخصصان با گرایش‌های علمی و دانشگاهی خاص- . در این میان سه تن از نمایندگان منتخب فرهنگیان حضور دارند که حضور آنان در عالی‌ترین شورای آموزش و پرورش اتفاق مبارکی است و امید است این حضور در دوره‌های بعدی نیز ادامه پیدا کند. در میان هفت نفر بعدی اولین چیزی که به چشم می‌خورد سن و سال بالای اعضا است که کمی نگران‌کننده است. آیا در جمع صاحبنظران علوم تربیتی افراد جوان‌تر و دارای سوابق درخشان‌تر وجود ندارد؟ البته که باید از تجربه اندیشمندان بهره برد، اما در سیستم آموزشی که مرزهای علمی آن هر روز در حال جا به جا شدن است و نیاز به تطابق با تغییرات است، فرد ٧۴ساله با ده پست دیگر چه گلی به سر شورای عالی آن می‌تواند بزند؟ وقت آن رسیده که مسئولان ابلاغ دهی مملکت، کمی به فکر سن و سال حداد عادل باشند که زمان انتقال تجربه وی به جوانان و بازنشستگی‌اش رسیده است. مثلا حداد عادل در کجای نظام تعلیم و تربیت نوین می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد که ما از آن بی‌خبریم و اساتید دیگر این حوزه آن توانایی را ندارند؟ بی‌گمان وی دارای علم و تجربه ارزشمندی است که حوزه‌های دیگر به آن بیشتر نیاز دارند. البته در این جمع تنها نوک پیکان انتقادات به سمت حداد عادل نیست، به نظر آن دیگران هم هنری برای عضو شدن در شورای عالی آموزش و پرورش ندارند. حتما از علی اصغر فانی بسیار بسیار صاحبنظرتر وخوش فکرتر برای عضو شدن در این شورا وجود دارد. صرف اینکه فرد مورد نظر دارای سن و سالی و تجربه‌ای است برگ برنده منتخب شدن محسوب نمی‌شود. با کمی دقت در رزومه متخصصان علوم تربیتی می‌توان اعضای مثمر ثمرتری انتخاب کرد .
آموزش و پرورش مترقی جان تازه‌ای می‌خواهد که با حضور افراد جوان، کارآمد، دانا و توانا در رگ‌های آن تزریق می‌شود نه با اعضایی که با حضور در آموزش و پرورش امتحان خود را پس داده‌اند.
 چگونگی حل مسئله كمبود معلم در مدارس
چند سال است که بلندگو در دست گرفته‌اند و هرجا تریبونی برای اظهار فرض پیدا کرده‌اند از سونامی کمبود نیروی انسانی در آموزش و پرورش سخن گفته‌اند و در تمام این چند سال هر ماه مهری که از راه رسیده است با یک طرح ناشایست، راه حل گذری این کمبود را به نظام آموزشی تزریق کرده‌اند؛ معلم تمام وقت، استخدام سرباز معلم، نیروی خرید خدمات آموزشی و... از جمله این راه حل‌ها است.(البته در کنار این‌ها باید ناتوانی دانشگاه فرهنگیان را برای تربیت معلم نیز یادآوری کرد.) اینکه برای کمبود نیروی انسانی گام کیفی و کمی مناسبی برداشته نشده است، حاکی از عدم توجه به برخورداری از آموزش و پرورش مترقی است. کجای دنیا به تجربه ثبت شده است که معلم ٣۶ساعته با چندین مشکل معیشتی و یا نیروی خرید خدمات بدون سابقه و تجربه در فنون تعلیم و تربیتی، کیفیت تدریس و آموزش را ارتقا داده‌اند. حل مسئله با هر روشی! در همین شهر تهران - که باور بر این است که حال مدارس رو به راه است - هنوز مدارسی هستند که کلاس درس بدون معلم دارند. آیا کلاس بدون معلم در انتهای مهرماه می‌تواند اولویت کشوری برای آموزش و پرورش مترقی را سبب ساز شود؟! مسئله کمبود معلم را سَرسَری و بدون پشتوانه حل می‌کنند چرا که متاسفانه این سیستم برای دولت‌های مختلف بر سرکار آمده، ارجحیت لازم برای حل ریشه‌ای مسائل را نداشته است. وگرنه در هر سازمانی یک بال پیشرفت و ‌تداوم‌ آن، به کیفیت نیروی انسانی بر می‌گردد.