تدبير نظام در ناآرامی‌هاي عراق و لبنان

ناآرامی‌هاي اخير دو کشور شيعه‌نشين عراق و لبنان، معلول عللي مختلف است که اگر اهل سياست در ايران و آن دو کشور، درست تحليل نکنند و در پي چاره‌انديشي اصولي نباشند، عوارضي بدتر از علم شدن گروه‌هاي تروريستي بي‌رحم از نوع داعش در پي خواهند داشت و دامن خيلي از کشورها حتي رژيم‌هاي تحريک کننده و آتش‌بيار معرکه را که در نهايت می‌خواهند هژموني و نفوذ مادي و معنوي ايران را تضعيف نمايند، خواهد گرفت و البته ايران هم از اين خسارت‌ها و هزينه‌ها برکنار نخواهد ماند و دور نيست که  اين دو کشور شيعه‌نشين ناآرام کنوني در منطقه به آن دوران بمب‌گذاري‌ها و جنگ‌هاي فرق‌هاي داخلي برگردند. 
نخستين عامل اعتراضي و ناآرامي، موضوع فقر و غناست که هميشه نمی‌تواند ادامه داشته باشد، يعني، زندگي مردم نمی‌تواند ببيند که ثروت مملکت دست عده‌اي قليل باشد و اکثر مردم از آن بي‌بهره بمانند. به عنوان مثال، نمی‌شود که کشور عراق، نفت خود را با آن حجم بالا بفروشد اما بوي آن نفت به سفره‌هاي مردم نرسد و عده‌اي خاص از آن بهره‌مند شوند. دومين عامل، فاصله  طبقاتي اجتماعي و فرهنگي است که به استکبار و استضعاف معني و تفسير می‌شود. در اين فاصله عجيب و عميق، در زندگي مستضعفان عقب نگه داشته شده (هيچ نوع مزايايي، به هيچ وجه ديده نمی‌شود بلکه به آنها به چشم شهروندان طبقه و درجه دوم نگريسته می‌شود. طبقه‌اي که هويت گمشده شخصيتي دارند. همان هويت گمشده‌اي که غرب مدعي و اروپاي متبختر آن را نديد و بي‌اعتنا ماند و سبب شد که ده‌ها هزار جوان شهروندش از دختر و پسر و زن و مرد به داعش پيوستند که بازمانده‌هايش اکنون در ادلب سوريه محصورند و اروپا در وحشت بازگشت اينان به زادگاه خود، علي‌رغم تاکيد و تحميل ترامپ، حاضر به پذيرش آنها نيست. سوم، نديدن فرقه‌هاي مذهبي و نحله‌هاي فکري و سلايق سياسي در حکومت است که عامل مهم خودتخريبي در نفس و محيط محسوب می‌شود. اين حکومت‌ها بعد از گذشت نزديک به هزار و چهارصد سال هنوز به سخن عميق و راهبردي مولاي متقيان، علي(ع) پي نبرده‌اند که اگر بندگان خدا با حکومت همکيش نيستند، در آفرينش با آنها همسان‌اند و لزوم روابط متقابل است که بايد آنها را در نهادها و مزاياي اجتماعي و فرهنگي، عادلانه پذيرفت و در کنار گرفت و از مخاطرات محفوظ ماند و ديواري از عدالت و قسط بنا نمود که امثال جهان‌خواراني چون آمريکا و توسعه طلباني امثال رژيم صهيونيستي و عمله‌هاي استعماري به سان رژيم رياض و امارات نتوانند بر موج‌هاي پديدآمده سوار شوند و منطقه را به معرکه آتش و خون و برادرکشي
 پيش ببرند. 
عمله‌هاي حلقه به گوش استعماري که هنوز از شوک «بقيق» و «خريص» و «آرامکو» بيرون نيامده‌اند و گويا از تکرار شاهکارهاي انصارالله، غافل مانده‌اند. 
و اما در ميان ناآرامی‌ها، جسارت‌ها و شعارهايي هم عليه ايران مشاهده و شنيده شده است که طبيعي به نظر می‌رسد و يادآور حرکت‌هاي بصره تابستان سال پيش و در پي توقف صادرات برق ايران است و از اين حيث غيرعادي نبايد تلقي شود که هم در عراق و هم در لبنان به عقايد و مشي شيعه و نماد اقتدار آن مخالف‌اند، مهم‌ترين علت آن نيز عکس‌العمل در مقابل عظمت راهپيمايي اربعين حسيني است که خواهان کمرنگ جلوه دادن آثار آن هستند و افراد خاصي در ميان صدق رفتار تظاهرکنندگان مضطر، خط فکري آن چهار کشور بالا را دنبال می‌کنند و تغذيه فکري و مادي هم می‌شوند. به هر حال، در لبنان پيروان «جنبلاط» و «جعجع» و در عراق، گروه‌هاي غيرشيعي و علي‌الخصوص بازماندگان تفکر بعثي، و برخي از خودي‌هاي نادان نمی‌توانند با ايران، وفاق داشته باشند. به همين دليل، رژيم سعودي را دوست و ايران را دشمن می‌دانند و به ياد نمی‌آورند و نمی‌خواهند به خاطر بياورند که آن همه جنايت در منطقه و در کشور عراق و سوريه، ناشي از دست پروردگان همين چهار کشور مزبور است و اگر ايران نبود، عراق و سوريه اکنون به اين شکل و شخصيت، وجود خارجي نداشت و ناسپاسي است اگر ندانند که ما سرداران و جوانان برومند بسياري را در دفاع از استقلال و موجوديت آنها از دست داده‌ايم و اکنون نيز بهترين راهبرد و مديريت اين اوضاع در هر دو کشور، تعديل رفتار خودمان و کمک به دو کشور در به سامان شدن اوضاع و پاسخ منطقي و فوري به مطالبات به حق مردم معترض و پرهيز از هر نوع خشونت است. چون خشونت، مديريت و نظام بخشيدن به اوضاع آشفته نيست و ضمن تقبيح افکار عمومي منطقه جهان، رشته انتظام امور هم از دست خواهد رفت. اين را تجربه‌هاي تاريخي به خاطر دولتمردان می‌آورد.