سیاست و فرهنگ

کورش الماسی- تدبیر طرح‏ها، راهکارها و... بر مبنای درک و تشخیص شرایط عینی، پیش‏نیاز بقای همه موجودات زنده از جمله انسان‏ها، ملت‏ها، حکومت‏ها و کشورها است. تنها معیار کاربردی و قابل فهم برای اینکه متوجه شویم عملکرد افراد، جناح‏ها و حکومت‏ها درست یا نادرست بوده است، نتایج عینی، ملموس و قابل سنجشی است که عملکرد‏ها ایجاد می‏کنند.
پر بیراه نیست اگر گفته شود، سردرگمی و بلاتکلیفی که برآیند خلط یا ادغام فرهنگ سیاسی و فرهنگ عمومی است،‏ مشخصه‏های آشکار‏ امور فرهنگی هستند. شاید اختلاف‏نظرهای فراوان در عرصه‏های گوناگون فرهنگی میان اقشار گوناگون و برخی جناح‏ها و کارگزاران مدیریت کلان نمود عینی تضعیف مقبولیت هویت فرهنگ سیاسی و ناکارآمدی نظم سیاسی باشد.
فرهنگ عام پدیده‏ای روان‏شناختی برآمده از اوضاع و احوال و فعل و انفعالات اجتماعی عینی شهروندان است که در طول قرن‏ها تحولات متمادی پیوسته شکل می‏گیرد. اما فرهنگ سیاسی «صرفاً» انعکاس یا توجیه‏کننده نظم سیاسی است. فرهنگ سیاسی محصول اندیشه‏ها، پژوهش و ترفندهای خاص به منظور تحقق اهداف سیاسی است. در این موجز فرهنگ سیاسی و نه فرهنگ عام مد‏‏نظر است.
مقبولیت هویت فرهنگ‏ سیاسی منوط به کارآمدی نظم سیاسی است. ‏کارآمدی نظم سیاسی علت و مقبولیت هویت فرهنگی سیاسی معلول است. هیچ فرهنگی بدون کارآمدی نظام سیاسی، مقبولیت همگانی(شهروندان) نخواهد داشت. در جهان معاصر و توسعه‏یافته، نظم سیاسی تبلور عینی برنامه یا نقشه راه حاکمیت به منظور تحقق نیازها، خواسته‏ها، اهداف و تمایلات شهروندان(انسان‏ها) است. هویت فرهنگ سیاسی یک جامعه نماد نظم سیاسی است. به عبارتی، (هویت) فرهنگ سیاسی یک جامعه، شهروندان را در مسیر اجرایی کردن نظم سیاسی هدایت می‏کند. بنابراین، هنگاهی که نظم سیاسی ناکارآمد و ناکام در تحقق نیازها، اهداف، خواسته‏ها و تمایلات شهروندان شود، هویت فرهنگ سیاسی جامعه که نماد نظم سیاسی است، مقبولیت خود را از دست خواهد داد.


نظم سیاسی مبتنی بر یک سری اهداف و مبانی نظری است که پدیده‏هایی ذهنی هستند. به منظور اجرایی کردن اهداف سیاسی، مدیریت کلان مجبور است که رفتار، اندیشه‏ها، خواسته‏ها، تمایلات، احساسات و... شهروندان، امت و مردم را در مسیر اهداف نظم سیاسی هدایت کند. به بیانی ساده؛ فرهنگ مجموعه‏ای از رفتار، اندیشه‏ها، خواسته‏ها، اهداف، تمایلات و... که شهروندان را در راستای تحقق اهداف سیاسی هدایت و مدیریت می‏کنند، است. نکته‏ای که برخی صاحب‏منصبان و سیاست‏ورزان تنگ‏نظر و شیفته مناصب سیاسی به آن توجه نمی‏کنند اینکه احساسات،‏ خواسته‏ها، تمایلات و... انسانی گرچه ممکن است به عنوان ابزاری به منظور تحقق اهداف سیاسی استفاده شود، اما در واقع احساسات، تمایلات، خواسته‏ها و... انسان‏ها ابزار عملی تحقق برخی نیازهای روان‏شناختی و اجتماعی هستند و نمی‏توان در بلند‏مدت از خواسته‏ها، تمایلات، احساسات و... انسانی(شهروندان) به عنوان ابزار تحقق اهداف سیاسی استفاده کرد.
مقبولیت فرهنگی سیاسی منوط به کارآمدی مدیریت کلان که بنیاد نظم سیاسی است. شاید پر بیراه نباشد اگر گفته شود اینکه میان بخش بزرگی از شهروندان و بخش کوچکی از مدیریت کلان اختلاف دیگاه عمیقی پیرامون چیستی و درک فرهنگی وجود دارد، حاکی یا برآیند ناکارآمدی نظم کلان سیاسی است. بنا بر همه شواهد تاریخی رابطه‏ای علت و معلولی میان نظم سیاسی و هویت فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه وجود دارد.
به تعبیری فرهنگ توجیه، تبیین، مقبول و عرضه‏کننده نظم سیاسی به افکار عمومی است. به زبان بازاریابی(در تجارت) فرهنگ قانع کردن شهروندان نسبت به مطلوب بودن نظم سیاسی(کالاها و خدمات) است. بنا بر شواهد بی‏شمار، فرهنگ سیاسی توانایی فروش کالای مدنظر(نظم سیاسی) به شهروندان(مشتریان و خریداران) را از دست داده است (ندارد).
کارآمدی نظم سیاسی تضمین‏کننده مقبولیت هویت فرهنگ سیاسی است. شاید ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی در عرصه‏های گوناگون دلیل گرایش شهروندان به انواع فرهنگ‏های غیربومی(خارجی) باشد. بنابراین، شاید لازم است تا کارگزاران مدیریت کلان و نهادهای رسمی و غیررسمی که به طور سخاوتمندانه از منابع همگانی(بیت‏المال) برای عرضه فرهنگ سیاسی استفاده می‏کنند، به این موضوع توجه کنند که مقبولیت فرهنگ سیاسی تابع کارآمدی نظم سیاسی است. اینکه اصرار و پافشاری بر هویت فرهنگ سیاسی بدون توجه به ناکارآمدی نظم سیاسی تنها به کاهش اعتماد عمومی به مدیریت کلان منجر می‏شود.