خواست امریکا را دیدید؟!

همین هفته پیش، سه چهار روزی قبل از آنکه تصمیم دولت برای سهمیه‌بندی و افزایش قیمت بنزین اجرایی شود، رئیس جمهور در سفر به یزد با چند شعار اعتراضی روبه‌رو شد. معترضان زیاد نبودند و شعار‌ها هم نه تند بود و نه توهین‌آمیز. آنان فقط با چند جمله ساده اعتراض خود را به اوضاع اقتصادی ابراز کردند و تقصیر آنان نبود که گرانی و روحانی با یکدیگر هم قافیه شده‌اند و فریاد آنان موزون شد که «تورم، گرانی / جواب بده روحانی».   روحانی با این صدای اعتراض که فقط صدا بود و دیگر هیچ، چه کرد؟ او آنان را به اسلام دعوت کرد! گویی که مسلمان نبودند، فقط برای آنکه منتقد و حتی معترض روحانی بودند. روحانی حتی به همین قدر هم بسنده نکرد، گویا نگران درگیری دو گروه حامیان و مخالفانش هم نبود و از دوقطبی سازی هم نترسید؛ حامیانش را مردم نامید و صف منتقدان را از این «مردم» جدا کرد و لابد از گم شدن صدای شعار‌های اعتراض در شور سوت و کف حامیانش ذوق کرد و شعار‌ها را خواست امریکا نامید که از حنجره عده‌ای معدود بیرون آمده است!   تعدادی از خواص حامی روحانی، از جمله پروانه مافی (نماینده مجلس) و حسین مرعشی (سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی) حتی خواستار برخورد قضایی با معترضان شدند! چهار تا شعار و این همه بی تحملی؟!
در همه شش سال گذشته تاکنون که کرسی ریاست جمهوری کشور در اختیار حسن روحانی است، از این بی صبری‌ها در برابر شنیدن صدای منتقدان و معترضان زیاد دیده‌ایم و دولت از همه ابزار‌هایی که توانسته در اختیار بگیرد، برای بستن دهان منتقدان بهره برد. ادعای حقوق‌دانی کرد و به وقتش آویزان ستاره‌های روی دوش سرهنگ‌ها شد تا رسانه‌هایی را که از آنان حرف شنوی دارند، با تماس‌های پشت سر هم محدود کند.   یک روز نزد بزرگ‌تر‌ها رفت و شکایت رسانه‌های منتقد را کرد و روزی دیگر پای خبرنگار و رسانه را به دادگاه کشاند. یک روز آن‌ها را صدای امریکا نامید و دیگر روز، همنوا با اسرائیل. به دانشگاه رفت و سخنرانی کرد، اما به دانشجو اجازه صحبت نداد؛ به کارخانه رفت و از ماشین خود پیاده نشد تا حرف کارگر را بشنود. هر جا تجمع اعتراضی صنفی بود، کسی از دولت حاضر نشد به جمع معترضان برود و صدای آنان را بشنود و همزمان صدای تریبون‌های سخنرانی‌های یک طرفه اهل دولت بلند بود که «باید صدای اعتراض مردم را شنید»   چه روز‌های متعددی که کارگران حقوق نگرفته در تجمعات اعتراضی بودند و صدای اعتراض به خصوصی سازی‌ها و توزیع ارز‌های رانتی و غلط را دولت نشنید یا صدای تندرو‌ها و خودسران و چه و چه نامید. اقلیت، کودک، کم عقل، کم سواد، بی شناسنامه، تغذیه شونده از جای خاص، دروغگو، هوچی باز، بیکار، متوهم، اقلیت تندرو، هراسان و ترسو، بزدلان سیاسی، افراطی، تازه به دوران رسیده، بددل و کلی الفاظ زشت و دور از شأن دیگر، نگاهی بود که روحانی به منتقدانش داشت و دارد و دهان منتقد را بسته و قلم معترض را شکسته خواست. اما آیا واقعاً این منتقدان و معترضان خواست امریکا و اسرائیل بودند؟ مگر جنس خواسته آنان می‌تواند همین صدا و شعار و قلم و نوشته باشد؟!
این روز‌های ایران، روز‌های قشنگی نیست؛ به بهانه یک تصمیم بنزینی، آشوبگران می‌خواهند راه نفس ملت را ببندند. اعتراض نیست، آشوب است؛ انتقاد نیست، اغتشاش است؛ صدا و شعار نیست، آتش و گلوله است؛ آشوبی سازمان یافته و سیاسی که با قتل و غارت پیش می‌رود و از ده‌ها هزار کیلومتر آن سوتر، وزارت خارجه امریکا برای‌شان پیام حمایت و همکاری می‌فرستد. صدای معدود و خواست امریکا همین‌هاست، نه آن شعار‌های نجیب و محجوب میدان امیر چخماق یزد.   از دل این آتش‌های آشوب دشمن شاد کن، کاش رئیس جمهور و دولتمردانش دقیق‌تر نگاه کنند و ببینند جنس خواسته امریکا چیست و چگونه می‌خواهد خشک و‌تر را با هم بسوزاند و بعد تلاش کنند با معترضان و منتقدانی که جز قلم‌هایی نجیب و مشت‌هایی استوار و شعار‌هایی محجوب سلاحی ندارند، مهربان‌تر و بلکه حداقل اخلاقی‌تر برخورد کنند. ما منتقدان نجیبی برای دولت روحانی بودیم، نه انتخاباتی را به هم زدیم، نه آشوبی به پا کردیم، و مقابل ضدانقلاب هم کنار همین دولت ایستاده‌ایم؛ خواست امریکا ما نبودیم آقای روحانی؛ خواست امریکا همین آتشی است که این روز‌ها می‌خواهد به جان کشور بیفتد و البته نخواهیم گذاشت و این روز‌ها به زودی می‌گذرد؛ فقط شما تفاوت‌ها را بنگرید و ببینید همه این شش سال چگونه معترضان و منتقدان مدنی خود را با آدرس غلط «خواست امریکا» و «همنوا با اسرائیل» به بیراهه ترور شخصیت بردید و حالا خواست واقعی امریکا جلوی چشم‌تان است! آن حجم از تندی و بی اخلاقی را خرج دوتا شعار و چهار تا تیتر نکنید، خواست امریکا همین است.