تکلیف‌ شاق فرزندان مقا‌م‌های عالی

اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس‌جمهور و کاندیدای دوره دوازدهم ریاست جمهوری با صداقت تمام در دامی افتاد که یک حریف او گذاشته بود و گفت که فرزند وزیر آموزش‌وپرورش یک تجارت 200 میلیون تومانی دارد. این سخنان صادقانه معاون اول اما چیزی نبود که جامعه انتظار داشت. نخبگان ایرانی باتوجه به هوشمندی معاون اول انتظار داشتند او از هماوردجویی حریف استفاده کرده و یک بار برای همیشه تکلیف فرزندان وزیران و مقام‌های عالی‌رتبه را روشن کند. جهانگیری اگر می‌پرسید آقای قالیباف فرزند شما الان به چه کاری مشغول است و سرمایه و درآمدش از کجا تامین شده و تاکید می‌کرد که فرزندان وزیران نیز باید فعالیت‌ کنند کار بزرگی انجام داده بود و البته فرصت باقی است که این مساله طرح شود. حکومت و دولت در ایران اندازه بزرگی دارند و هزاران مدیر ارشد در بخش‌های گوناگون حکومت و نهادهای اداره‌کننده جامعه فعالیت دارند. بیشترین شمار مدیران ارشد حکومتی و دولتی میانسالی را پشت سر گذاشته و دختران و پسران آنها اکنون در سن فعالیت اقتصادی هستند و باید تکلیف آنها معلوم باشد. به این معنی که آنها حق دارند اگر استعداد تجاری دارند تجارت کنند و اگر می‌توانند کارخانه‌ای راه‌اندازی و اداره کنند همان کار را انجام دهند. مهم این است که آنها خلاف قانون و عرف و عادت جامعه عمل نکنند. در حالی که اکنون میلیون‌ها نفر ایرانی در طبقه متوسط ناگزیرند به فرزندان خود کسب‌وکار یاد داده و برای آنها سرمایه تامین کنند تا از صف بیکاران تحصیلکرده خارج شوند، آیا فرزند یک مقام عالی‌رتبه دولتی نباید از این مساله استفاده کند؟ آیا پدران و مادرانی که مدیر ارشد شده‌اند حق دارند مانع رشد و شکوفایی فرزندان خود شده و آنها را اسیر کار دولتی کنند و تازه متهم شوند که فرزندانشان را با رانت به فلان اداره فرستاده‌اند. می‌توان در فضای شفاف از همه مدیران حکومتی 38 سال پیش تا امروز خواست فهرست فرزندان و شغل و درآمد آنها را ارائه دهند تا افکار عمومی بدانند در کشور چه رخ می‌دهد؟
روش‌های پوپولیستی که شانه به شانه بلشوویسم لنینی می‌زند شاید برای حریف دردسر درست کند اما آن را می‌توان علیه هر فردی که از آن استفاده می‌کند نیز به کار برد و فضای کشور را به سویی برد که چشم چشم را نبیند و سنگ روی سنگ بند نشود. به نظر می‌رسد برخی کاندیداها به ویژه گروه‌های پیدا و پنهانی که پشت و پس آنها ایستاده‌اند و خود را در صف حامیان تهیدستان جا می‌زنند فهمیده‌اند که شکست نزدیک است و همان رفتاری را می‌کنند که هر فردی در قامت غیردلسوزانه انجام می‌دهد. فرزندان وزیران باید تکلیف خود را بدانند که می‌توانند در ایران کار کنند یا باید به جای دیگری بروند.